دانلود و خرید کتاب یادداشت های دایناسور مونس الرزاز ترجمه رضا عامری
تصویر جلد کتاب یادداشت های دایناسور

کتاب یادداشت های دایناسور

نویسنده:مونس الرزاز
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادداشت های دایناسور

کتاب یادداشت های دایناسور اثری از مونس الرزاز با ترجمه رضا عامری است. داستان زندگی مردی به نام عبدالله دایناسور که مصرانه بر اشتباهش ایستادگی می‌کند و نماینده‌ای است از جهان عرب بعد از مشکلاتی که پشت سر گذاشته است. 

درباره کتاب یادداشت های دایناسور

یادداشت‎ های دایناسور، نمادی از دنیای عرب بعد از درگیری‌ها و مشکلاتی است که پشت سر گذاشته است. این کتاب که اولین بار در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، حکم انتقادی را از جامعه‌ای داشت که نمی‌پذیرفت به اشتباهاتش اعتراف کند. در کتاب با مردی به نام عبدالله که او را عبدالله دایناسور خطاب می‌کنند، آشنا می‌شویم. چیزی که در این مرد متفاوت است ایستادگی او بر تمام اشتباهاتش است. او نمی‌پذیرد نظام سوسیالیستی سقوط کرده است یا ناتو علیه عراق وارد نخواهد شد و وقتی تمام پیش‌بینی‌هایش اشتباه از کار در می‌آید با لبخند می‌گوید جنگجو تا ابد برروی حرفش می‌ماند. 

مونس الرزاز در این کتاب به مخاطبانش کمک می‌کند تا دید بهتری از کشور اردن به دست بیاورند و از آدم‌هایی می‌گوید که نمی‌پذیرند مسیر اشتباه در پیش گرفته‌اند. او از دنیای عرب می‌گوید و مشکلاتی که با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده است. اتفاقات ناگواری مانند مرگ جمال عبدالناصر، شکست در جنگ شش روزه با اسرائیل، ترکیدن حباب حزب بعث و صدام حسین و جنگ اول خلیج است.

کتاب یادداشت های دایناسور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب یادداشت های دایناسور را به تمام علاقه‌مندان به دنیای داستان و ادبیات عرب پیشنهاد می‌کنیم.  

درباره مونس الرزاز

مونس الرزاز متولد ۱۹۵۱ در اردن است. او یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان مدرن عرب به حساب می‌آید که موفق به دریافت پانزده جایزه از جمله جایزه شایستگی هنر دولت اردن شده است. پدرش از نخستین پیشروان یکی از احزاب عرب و مادر او در اتحادیه های اجتماعی و سیاسی نقش رهبری و پیشوایی به عهده داشت برادرش هم نخست وزیر اردن بود. مونس الرزاز در آثارش بر بازتاب وضعیت اعراب اشاره می‌کند و از ترس‌ها و زخم‌ها و زندگی آن‌ها و خودش می‌نویسد. همچنین از سرکوبی که باعث سکوت مبارزان می‌شود نوشته است. یونسکو کتاب حافظه مجاز او را در سه هزار نسخه منتشر کرده است. او در آگوست ۲۰۰۲ در بیمارستانی در عمان چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب یادداشت های دایناسور

بعد از ازدواج همچنان به عادت‌های گذشتهٔ خود پای‌بند ماند؛ عادت‌هایی که خو گرفتن با آن‌ها برای من دشوار بود. گاهی که مسواکش را پیدا نمی‌کرد، از مسواکم استفاده می‌کرد. از نظر او این مسئلهٔ مهمی نبود... این‌ها جزئیاتی بی‌ارزش بودند. «ما یکی هستیم» اما از نظر من این مسئله‌ای جوهری بود. مسواک من فقط باید مال خودم باشد و مسواک او مال خودش. اما متوجه موضوع نمی‌شد، در چشمان خیره به افق‌های دوردستی که از اطراف‌واکنافش دریاهای گسترده سر برمی‌کشیدند این‌ها مسائل دست‌دوم بودند. مسئلهٔ مسواک از نظر او وابسته به جوهرهای حقیر و ایستا بود نه اقیانوس‌های سرشار از هستی و ماجراجویی و نه جزیره‌های پُررمزوراز رؤیاگونهٔ جاودان.

از رازورمز عشق می‌پرسیدی عزیزم. سعی می‌کردی نامه‌ام را تفسیر کنی، وقتی گفتم عاشق دست‌خطت هستم، و با تلاش زیاد کشف کردم که دست‌خط توست، تو با تفسیر و تأویل سعی می‌کردی بگویی من عاشق آدم‌های قربانی هستم. به من نزدیک می‌شدی تا تنها رایحهٔ جاودانه‌ام را استنشاق کنی، اما همواره از شکوفه‌هایم و جام‌هایم و رنگ‌هایم سر بازمی‌زدی... و همهٔ این‌ها تشنهٔ قطره‌ای از توجهِ عجین به رایحه هستند.

فکر می‌کنی از شدت عشق در برابر عرق‌های تنم عصیان کرده‌ام. از مسامات تنم جز بوی دریاها و علفزارها چیزی نمی‌شنوی. آیا حمام کردنم را دیده‌ای؟

بله، من عاشق دست‌خطت بودم. اما خط ممزوج با خطوطی رونده به سوی اقیانوس‌هایی سرشار از ماجراجویی و خطر و تنوع. گفتی از جوی‌های حقیر بیزاری و عاشق دریاهای شگفتی و من باور کردم. ای جست‌وجوگر شگفتی‌ها و لغزها می‌خواهی میان دریاها و جوی‌های حقیر متردد و پریشان بمانی؟ می‌خواهی با چشم‌هایت به دریاها خیره شوی درحالی‌که پاهایت در جوی‌های حقیر فرورفته است؟!

... بله، من عاشق اخگر قربانی‌ها در چشمانت بودم. اما کدام قربانی؟ من دروغ می‌گفتم که ازفاتح و فاتحان بدم می‌آید. اما قربانیان تراژدی‌ها را ترجیح می‌دهم... جنگجویانی که پیشاپیش می‌دانند تقدیر از آن‌ها نیرومندتر است... اما باز حمله می‌کنند و پیش می‌روند. بله... من قربانی آلوده به خون کبریا را بر شکوه فاتح خودپسند ترجیح می‌دهم.

ما دنبال اجرای نقشی می‌گردیم، اما نمی‌دانیم که خودمان همان نقش هستیم.

تو فکر می‌کنی من در برابر عرق‌ریزی عصیان کرده‌ام و من تصور می‌کنم تو از بازی در نقش خودت ناتوان هستی.

جوان بودیم. چشم به زندگی داشتیم، سایه‌سارش را در همه‌جا پی می‌گرفتیم، هر کجا بود در پیش می‌دویدیم، اما نفهمیدیم که ما سایهٔ زندگی را پی گرفته بودیم نه خودِ زندگی را. زندگی در ماست. بیرون از ما تنها باطنی فریبنده و ظاهری گمراه‌کننده دارد.

و این تو هستی که پس از غیاب ذُبابه فکر می‌کنی که جامت شکسته است و تنها اوست که می‌تواند پشتت را محکم داشته باشد و بین تو و اخطارهای پنهانی وساطت کند.

و من؟ چرا به عرق‌ریزی‌هایم در التهاب آفتابِ گریزان توجه نمی‌کنی؟ می‌خواهی فرشته باشم؟ بدون رویارویی با دیوارهای بلند و راه‌بندان‌های عظیم؟

من تنگنایی برای تو نیستم و نه می‌خواهم فرصت از کفت بربایم. اما تو را

به ندای فطرت دعوت می‌کنم، تا در آشپزخانه در حال خُرد کردن پیاز به من نزدیک شوی. تو را به عرق بشریِ ارجمندم دعوت می‌کنم، وقتی تنم تب کرده و اشعهٔ آفتاب با زبان سلیطه‌اش لمسم می‌کند.

می‌خواهم برای لمس بوهای هوای بحرالمیت مرا به آن‌جا ببری.

اگر به ذُبابه اجازه نمی‌دهی روزت را با من قسمت کند، پس روزها برای او و شب‌ها برای من... و تلویزیون را برای سرشب و وراجی و خواب‌گردی‌هایت با اطیاف و اشباح و جهان غریب از من را برای هنگام شفق بگذار.

چرا از هوای روز جمعهٔ بحرالمیت محروم باشی؟ و در اتاق کوچک‌مان... تنها رایحهٔ ظاهری دریاییِ سرابم را استشمام کنی؟... بویم؟ ظاهرش موج و باطنش عرق است. اما تو منکر حواست شده و سرکوبش می‌کنی. مرا با حس خیالی که قادر بر رصد جوهره‌ها بدون توجه به جزئیات مهم است استنشاق می‌کنی. درحالی‌که تو مرد جزئیات نیستی. جزئیات در چشم تو بی‌اهمیت‌اند. جزئیاتِ روزانه در چشم تو، لذت غذا خوردن است مثلاً! فقط غذا خوردن وظیفه‌ای مهم است... چرا؟

atena
۱۴۰۰/۰۵/۳۰

اصلا ترجمه‌ی روان و خوبی نداره و مثلا کتاب از عربی به فارسی ترجمه شده ولی تمام کلمات عربی انتخاب شدن... حتا نصف کتاب هم نتونستم تموم کنم

خشایار
۱۴۰۳/۰۱/۲۶

کتاب عالی ؛ ترجمه عالی واقعا لذت بردم از خواندنش ♡

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۱ صفحه

حجم

۱۵۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۱ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان