کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

معرفی کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌ شود با عنوان اصلی And every morning the way home gets longer and longer: a novella نوشته فردریک بکمن و ترجمه آزاده وفایی و عباس رضایتی از سوی نشر در قلم منتشر شده است. این کتاب داستانی کوتاه و احساسی درباره‌ی پیری، فراموشی و پیوندهای خانوادگی است. این اثر در دسته‌ی رمان‌های معاصر سوئدی قرار می‌گیرد و با نگاهی شاعرانه به موضوعاتی چون خاطره، عشق و وداع می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود (متن کامل) را فردریک بکمن نوشته است. این کتاب به‌سرعت توجه خوانندگان بسیاری را به خود جلب کرد. داستان در فضایی خیال‌انگیز و نمادین روایت می‌شود و محوریت آن بر رابطه‌ی یک پدربزرگ، پسر و نوه‌اش است. فردریک بکمن با الهام از تجربه‌های شخصی و دغدغه‌های ذهنی خود درباره‌ی پیری و از دست دادن حافظه اثری خلق کرده است که هم‌زمان نامه‌ای عاشقانه و وداعی آرام با عزیزان است. 

روایت کتاب در مرز واقعیت و خیال حرکت می‌کند و با استفاده از عناصر نمادین دنیای ذهنی شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد. دغدغه‌ی اصلی کتاب مواجهه با ترس از فراموشی و تلاش برای حفظ خاطرات و پیوندهای عاطفی است. و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود اثری کوتاه اما تأثیرگذار است که با زبانی ساده و صمیمی تجربه‌ی انسانی از دست دادن و پذیرش را به تصویر می‌کشد.

خلاصه داستان و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

داستان با پدربزرگی آغاز می‌شود که در ذهن خود همراه با نوه‌اش نوا روی نیمکتی در میدانی خیالی نشسته است. این میدان نمادی از ذهن پدربزرگ است که هر روز کوچک‌تر و مبهم‌تر می‌شود. پدربزرگ به‌تدریج خاطراتش را از دست می‌دهد و نوا با او در این سفر ذهنی همراه می‌شود. در این میدان اشیاء و شخصیت‌هایی از گذشته و خاطرات مشترک آن‌ها ظاهر می‌شوند؛ از جمله مامان‌بزرگ، اژدها، پنگوئن و کلیدهایی که معنای خاصی برایشان دارند. پدربزرگ و نوا با هم درباره‌ی خاطرات، ترس‌ها و عشق صحبت می‌کنند. پدربزرگ تلاش می‌کند به نوا توضیح دهد که ذهنش در حال محو شدن است و این وداعی آرام با زندگی و عزیزانش است. در این میان رابطه‌ی پدر و پسر (تد) نیز به تصویر کشیده می‌شود؛ نسلی که میان خاطرات و واقعیت، میان ترس و پذیرش در رفت‌وآمد است. داستان با لحظاتی از شوخی، بازی با اعداد و یادآوری خاطرات کوچک و بزرگ پیش می‌رود و درنهایت به پذیرش تدریجی جدایی و فراموشی می‌رسد. پایان داستان بر اهمیت همراهی، عشق و خاطره تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که حتی در دل فراموشی پیوندهای انسانی باقی می‌ماند.

چرا باید کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود را خواند؟

این کتاب با نگاهی شاعرانه و لطیف به موضوع فراموشی و پیری می‌پردازد و تجربه‌ی انسانی وداع با عزیزان را از زاویه‌ای متفاوت روایت می‌کند. روایت نمادین و فضای خیال‌انگیز داستان فرصتی برای تأمل درباره‌ی ارزش خاطرات و پیوندهای خانوادگی فراهم می‌آورد. خواندن این اثر می‌تواند به درک بهتر احساسات پیچیده‌ی ناشی از بیماری‌های ذهنی و پذیرش تغییرات زندگی کمک کند.

خواندن کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای کسانی مناسب است که دغدغه‌ی پیری، فراموشی، بیماری‌های ذهنی یا از دست دادن عزیزان را دارند. مطالعه‌ی این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه، ادبیات معاصر سوئد و روایت‌های احساسی و خانوادگی توصیه می‌شود.

بخشی از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

«درنهایت سفر زندگی، اتاق بیمارستانی است که شخصی درست وسط آن یک چادر سبز برپا کرده است. درون چادر یک نفر ترسان و ازنفس‌افتاده بیدار می‌شود، درحالی که نمی‌داند کجاست. مرد جوانی که کنارش نشسته می‌گوید: «نترس.» پیرمرد درحالی‌که به نوه‌اش می‌نگرد با خود می‌اندیشد قطعاً بهترین سال‌های زندگی این نیست؛ زمانی که یک پسربچه آن‌قدر بزرگ شده که بفهمد جهان چگونه می‌گذرد اما نه آنقدر که آن را نپذیرد. پاهای نو از کنار نیمکت آویزان شده و به زمین نمی‌رسد اما سرش همیشه توی فضاست. چون هنوز آنقدر زندگی نکرده که اجازه بدهد کسی فکرش را روی زمین نگه دارد. بابابزرگش کنارش است و البته به طور حیرت‌انگیزی پیر شده آنقدر پیر که آدم‌ها دست از سرش برداشته‌اند و دیگر به او غر نمی‌زنند که باید مثل یک آدم بزرگ رفتار کند. آنقدر پیر که دیگر برای بزرگ شدن دیر است. بودن در این سن خیلی هم بد نیست. نیمکت توی یک میدان قرار گرفته است. نوا که تازه بیدار شده در سپیده دم میدان به سنگینی پلک می‌زند. نمی‌خواهد جلوی بابابزرگ کم بیاورد که نمی‌داند کجا هستند. چون این مسئله همیشگی آن‌هاست؛ نوا چشم‌هایش را می‌بندد و بابا بزرگ او را به جایی می‌برد که پیش از آن هیچوقت نبوده‌اند. گاهی وقتی پسرک چشم‌هایش را بسته بابا بزرگ توی شهر چهارتا اتوبوس عوض می‌کند، گاهی هم او را مستقیم می‌برد به جنگل پشت خانه، کنار دریاچه، گاهی می‌روند توی قایق.»

نظرات کاربران

زیـنــبـــ🍃
۱۴۰۴/۰۳/۲۹

مفهومی و جذاب، کوتاهه و سریع و شاید در عرض یک ساعت تموم بشه. به شدت توصیه میکنم.

حجم

۲۷۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۲۷۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان