
کتاب مردی به نام اوه
معرفی کتاب مردی به نام اوه
کتاب «مردی به نام اوه» نوشتهٔ «فردریک بکمن» و با ترجمهٔ «سمانه دلاوری» اثری داستانی است که نشر درقلم آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت زندگی مردی میانسال و منزوی به نام «اوه» روایت میشود و به موضوعاتی چون تنهایی، پیری، روابط انسانی و معنای زندگی میپردازد. داستان در قالبی واقعگرایانه و با نگاهی طنزآمیز، فرازونشیبهای زندگی شخصیت اصلی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مردی به نام اوه
«مردی به نام اوه» از آثار داستانی معاصر است که در قالب رمان نوشته شده و روایتگر زندگی مردی به نام «اوه» است؛ مردی که در آستانهٔ پیری، با مجموعهای از عادتها و اصول سختگیرانه، روزگار خود را در محلهای آرام سپری میکند. نویسنده، «فردریک بکمن»، با خلق شخصیتی سرسخت و گاه عبوس، تصویری از انسانهایی ارائه داده که در مواجهه با تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک، احساس بیگانگی و انزوا میکنند. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای اپیزودیک است و هر فصل، بخشی از زندگی روزمرهٔ اوه و برخوردهایش با همسایگان و گذشتهٔ او را بازگو میکند. فضای داستان، ترکیبی از طنز تلخ و لحظات احساسی است که به تدریج لایههای پنهان شخصیت اوه را آشکار میسازد. این رمان با تمرکز بر روابط انسانی، فقدان، عشق و امید، تصویری ملموس از چالشهای زندگی در دوران معاصر ارائه میدهد.
خلاصه داستان مردی به نام اوه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «مردی به نام اوه» با معرفی مردی پنجاهونه ساله آغاز میشود که به نظر میرسد زندگیاش در تکرار عادتها و اصول شخصی خلاصه شده است. اوه مردی منظم، سختگیر و تا حدی بدبین است که پس از مرگ همسرش، احساس تنهایی و بیهدفی میکند. او هر روز صبح زود بیدار میشود، محله را بازرسی میکند و نسبت به رعایت قوانین و نظم حساسیت زیادی دارد. ورود یک خانوادهٔ جدید به محله، بهویژه زن باردار و پرانرژی همسایه، آرامش و روال همیشگی زندگی اوه را به هم میزند. این خانواده با رفتارهای صمیمانه و گاه بیملاحظه، به تدریج دیوارهای بیاعتمادی و انزوای اوه را فرو میریزند. در طول داستان، گذشتهٔ اوه و رابطهٔ عمیقش با همسرش بهتدریج آشکار میشود و مخاطب درمییابد که پشت ظاهر خشک و عبوس او، انسانی آسیبدیده و مهربان پنهان است. تعاملات اوه با همسایگان، گربهٔ ولگرد و اتفاقات روزمره، او را به سوی بازنگری در زندگی و یافتن معنای جدیدی برای ادامه دادن سوق میدهد. داستان با طنز و تلخی، به موضوعاتی چون پیری، فقدان، دوستی و امید میپردازد و نشان میدهد که حتی در دل ناامیدی، امکان تغییر و پیوند دوباره با زندگی وجود دارد.
چرا باید کتاب مردی به نام اوه را بخوانیم؟
این رمان با پرداختن به موضوعاتی مانند تنهایی، پیری، فقدان و معنای زندگی، فرصتی برای تأمل در روابط انسانی و ارزشهای فردی فراهم میکند. شخصیتپردازی دقیق و روایت اپیزودیک داستان، مخاطب را با لایههای پنهان شخصیت اوه و تحولات تدریجی او همراه میسازد. طنز تلخ و نگاه واقعگرایانهٔ نویسنده به زندگی روزمره، باعث میشود خواننده با مسائل و دغدغههای شخصیت اصلی همذاتپنداری کند و به اهمیت ارتباط و همدلی در زندگی پی ببرد. این کتاب، تجربهای از مواجهه با تغییر، پذیرش دیگران و یافتن امید در شرایط دشوار را پیش روی مخاطب میگذارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «مردی به نام اوه» برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای شخصیتمحور و آثاری با مضامین اجتماعی و انسانی مناسب است. این کتاب بهویژه برای کسانی که دغدغهٔ تنهایی، پیری، فقدان یا بازسازی روابط انسانی را دارند، میتواند تأملبرانگیز باشد. همچنین دوستداران داستانهایی با لحن طنزآمیز و واقعگرایانه، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب مردی به نام اوه
«اوه پنجاهونه تسالشناق. ماشینش «ساتاب». از اون آدمهاییه که وقتی از قیافهی کسی خوشش نمیاد. با انگشت نشونهاش میگیره. انگار دزد دیده و انگشتش چراغقوهی پلیسه. الانم وایساده جلوی پیشخون یه مغازه که صاحبای ماشین ژاپنی میان سیم سفید بخرن. اوه مدت زیادی فروشنده رو نگاه میکنه و بعد یه جعبهی سفید متوسط رو تکون میده جلوش. گفت: «خب» این یکی از همون استه نه؟» فروشنده, یه جوون لاغر مردنی. معذب به نظر میاد. زور میزنه که جلوی خودش رو بگیره و جعبه رو از دست اوه نکشه. گفت: «بله, دقیقا. یه آییٌده. مه لطفاً این جوری تکونش ندید...؟» اوه با شک به جعبه نگاه میکنه. انگار نه انگار جعبهست؛ بیشتر شبیه یه چیز مشکوکه که با موتور میچرخه» شلوار ورزشی میپوشه و همین چند لحظه پیش به اوه گفته «داداش» و خواسته یه ستاغت بهش بندازه. گفت: «می فهمم. پس کامپیوتره. درسته؟» فروشنده سر تکون میده. بعد یکهو تردید میکنه و سریع سرشو به نشونهی «نه» تکون می د۵. گفت: «بله... یعنی... منظورم اینه که آییده. بعضیا میگن تبلت» بعضیا هم میگن دستگاه وبگردی. پستگی داره شما چطور بهش نگاه کنید..." اوه طوری بهش خیره ميشه انگار همین الان به زبان آردو حرف زده. دوباره جعبه رو تکون میده. گفت: «ولی این چبزه خوبه؟» فروشنده گیج جواب میده: «بله. با... یعنی چی خوبه؟» اوه آهی میکشد. کلماتشو خیلی شمرده شمرده میگه. انگار مشکل فقط اینه که فروشنده سرشو میخارونه. گفت: «یعنی... آره... خیلی خوبه... ولی بستگی داره چه جور کامپیوتری بخواید.» اوه اخماش رو میکشه تو هم. گفت: «من کامپیوتر میخوام! یه کامپیوتر درستودرمان!»
حجم
۸۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۸۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه