کتاب کلیسای جامع
معرفی کتاب کلیسای جامع
کتاب کلیسای جامع مجموعه داستانهای کوتاه نوشته ریموند کارور و تس گالاگر است که با ترجمه اسدالله امرایی میخوانید. این مجموعه داستانها اولین بار در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و از یاس در زندگی آمریکا صحبت کرده است.
کلیسای جامع مجموعه داستانهای کوتاه ریموند کارور و تس کالاگر است که زندگی آمریکایی را نشان میدهد. کارور مانند همیشه، با قلمی واقعبین که جزئیات از نظرش پنهان نمیماند، از یاس، سرگشتگی و مشکلاتی صحبت کرده است که گویی راهحلی برایشان وجود ندارد همچنین مصاحبهای از ریکاردو دورانتی با تس گالاگر و یادداشتی از ویلیام ال استال با عنوان کارور بزرگ بود، نیز در این کتاب آمده است
کتاب کلیسای جامع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کلیسای جامع را به تمام دوستداران داستانهای کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره ریموند کارور
ریموند کارور با نام کامل ریموند کِلِوی کاروِر جونیور در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۳۸ در کلتسکنی، اورگن به دنیا آمد. ریموند کارور نویسنده داستانهای کوتاه و شاعر امریکایی بود. او یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و همچنین یکی از کسانی شمرده میشود که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دهه ۱۹۸۰ شدهاند. اما پیش از آنکه به چنین جایگاه برسد، مجبور بود برای گذران زندگی کارهای مختلفی را امتحان کند.
در سال ۱۹۵۸ پس از اینکه در کلاسهای نویسندگی دانشگاه ایالتی چیکو (دانشگاه کالیفرنیای کنونی) شرکت کرد، بسیار به نوشتن علاقهمند شد و از آنجا بود که رفتهرفته نوشتن را آغاز کرد و همین علاقه زندگی او را تغییر داد و جوایزی را هم مانند، جایزه اُ.هنری برایش به ارمغان آورد. داستان مشهور دیگر او، وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم، نام دارد که در سال ۱۹۸۱ چاپ شد.
او در دهه هفتاد، الکل را ترک کرد و در دانشگاههای مختلف آمریکا، ازجمله دانشگاه تگزاس و سراکیوز به تدریس ادبیات پرداخت. بعدا از همسر اولش، ماریان جدا شد و با تس گالاگر ازدواج کرد.
کارور در تاریخ ۲ اوت ۱۹۸۸ به دلیل ابتلا به سرطان از دنیا رفت.
درباره تس گالاگر
تس کالاگر در سال ۱۹۴۳ در آمریکا چشم به جهان گشود. او از شاعران و نویسندگان رادیکال و منتقد جنگ محسوب میشود و در اشعار و آثارش، با سیاستهای جنگ طلبانه مبارزه میکند چرا که اعتقاد دارد پس از واقعه یازده سپتامبر که به تصویب قانون میهن پرستی منجر شد، توانایی انتقاد مستقیم از دولت، از او گرفته شده است.
تس گالاگر خود را برآمده از طبقه کارگر میداند و یکی از منتقدان جنگ و سیاست دولت آمریکا در جنگ علیه افغانستان و عراق است. این شاعر و نویسنده سیاسی با ریموند کارور ازدواج کرد و در نوشتن این مجموعه با او همکاری کرد.
درباره اسدالله امرایی
اسدالله امرایی در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۹ در شهر ری چشم به جهان گشود.
امرایی کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی است و از سال ۱۳۶۰ با مطبوعات همکاری دارد. او آثار بسیاری از نویسندگان مطرح دنیا، مانند گابریل گارسیا مارکز، ژوزه ساراماگو، ایزابل آلنده، ارنست همینگوی و هاینریش بل را به فارسی برگردانده است.
بخشی از کتاب کلیسای جامع
قصه آقای گاف، روایت سرهمبندی شدهای که من جور کردهام، با رسیدن مردن کوری به خانهام آغاز میشود. اما داستان واقعی با روزی ده ساعتِ کارِ من برای نورمن راث شروع میشود، مردِکوری که مرا استخدام کرد چون از صدای من خوشش میآمد.
کار من شامل تایپ، پادویی، بایگانی و همراهی مردِکور در دادگاه بود. اما بیشترِ کار به بلندخوانی برای او میگذشت که از روی گزارشهای کلانتری میخواندم: ما برای بخش تحقیقات و توسعه اداره پلیس سیاتل کار میکردیم.
آن روزها آدمهای خبره و اهل فن مثل نورمن عزت و احترامی داشتند. و آدم کوری که برای اداره پلیس کار کند، کم گیر میآمد، حالا کاری به عجیب و غریب بودن آن ندارم. ما را تنهایی به حال خودمان میگذاشتند، همان محققان و پژوهشگران را میگویم. اتاقکی به ما داده بودند که پنجره نداشت و در را هم میبستند. نورمن اعتراضی نداشت. خودش دوست داشت، من هم به گمانم داشتم. در هر حال شغل من بود.
نورمن آتش به آتش سیگار میکشید. او زنجیر کوچکی داشت که از جیباش در میآورد و دفعه اول که خبرش را میداد آن به صدا در میآورد. بعد میخندید و سیگار روشن میکرد. گاهی از بس دود پر میشد توی اتاقک نمیتوانستم عکسِ سیلوی روی تقویم دولتی را که پشت سر او بود، تشخیص بدهم. اما به هر حال میگذریم. به داستانهای یکدیگر گوش میدادیم و سعی میکردیم کارمان را جالب کنیم، حتی چیزهایی بیاوریم و شریک بشویم. استراحتهای بین ساعات کار هم خیلی خوب بود بهخصوص وقتی متوجه شدیم که کسی کاری بهکار ما ندارد. میخواهم بگویم در آن روزی ده ساعت کار با هم حسابی اُخت شدیم.
بعداز آنکه کارمان در اس.دی. پی با اداره پلیس سیاتل تمام شد هم، من و نورمن، ارتباطمان را حفظ کردیم و به صورت ارسال نوار صوتی و اگر فرصتی پیش میآمد، تلفنی باهم ارتباط داشتیم. مدتی بعد ازدواج کرد و کارهای خرده ریزی را برای ادارههای فدرال انجام میداد. بعدها با کمک همسرش کرولاین که بینا بود کار دولتی را ول کرد تا حرفه مورد علاقه خودش را پیبگیرد.
من هم کمی این در و آن در زدم و آخرش کارم کشید به این که به شرق برگردم و در شرکت گازی کار کنم و پیشِ ارنست بمانم. که بیشتر درک میکرد و میدانست زندگی زن از لحظهای آغاز نشده است که او وارد زندگیاش شده. از دوستی ده ساله من با مردِکور خبر داشت که در سیاتل با او آشنا شده بودم. به همین دلیل وقتی نورمن به شرق آمد و از نیویورک زنگ زد که به ملاقات من بیاید، ارنست قضیه را زیادی کش نداد. البته کمی گرفته و دمق شد. اما خوب طبیعی است. عزادار بودن نورمن برای مرگ زنش قضیه را سادهتر میکرد و این که دیدار با من در کنار دیدار او با اقوامِ زنِ مرحومش برنامهریزی شده بود. ارنست با توجه به شرایط موجود نمیتوانست به دیدار او اعتراضی کند.
من و نورمن آن روزهایی که در سیاتل باهم کار میکردیم وقتی حالمان گرفته میشد و اوضاع از دستمان درمیرفت میگفتیم: «سیل توی اردو»، هر چه بود خیلی بد به نظر نمیآمد. اما بعداز آنکه روایت آقای گاف را از دیدار نورمن خواندم کسی نبود که این حرفها را به او بزنم. به تنها چیزی که فکر میکردم جنبه آرام، شکننده و دردناک دوست من بود که دوست دیگرم آقای گاف ندیده بود و نمیتوانست روایت کند.»
حجم
۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتابهاست