دانلود و خرید کتاب صوتی بی دوز و کلک
معرفی کتاب صوتی بی دوز و کلک
کتاب صوتی بی دوز و کلک نوشته آندرس باربا است که با ترجمه شیما الهی و صدای اشکان عقیلی‌پور است. این کتاب صوتی به همت رادیو گوشه برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی منتشر شده است.
درباره کتاب بی دوز و کلک
این کتاب داستان یک زن میان‌سال است که تمام عمرش را با صداقت و راستگویی زندگی کرده است، حالا در میان‌سالی با روزهای آخر زندگی مادرش روبه‌رو شده است، همین موضوع او را به فکر می‌اندازد که برای درک ارتباط تیره خودش با مادر و خواهرش بیشتر فکر کند. ورود یک پرستار به خانه همه چیز را برای او به هم می‌ریزد و او شروع به فکر درباره گذشته و تفاوت ها و علت رابطه بدش با مادرش می‌کند و همین موضوع همه چیز را به هم می‌ریزد.
در این درگیری شخصیت با خودش و جست‌وجو در وجود خودش زندگی را برایش به هم می‌ریزد همین موضوع استان را جذاب‌تر می‌کند.
شنیدن کتاب بی دوز و کلک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات اسپانیا پیشنهاد می‌کنیم.
درباره آندرس باربا
آندرس باربا یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان، مقاله‌نویس، مترجم، فیلم‌نامه‌نویس و عکاس اسپانیایی متولد ۱۹۵۷ است. مجله گرنتا از او به عنوان یکی از برترین و تاثیرگذارترین رمان نویسان قرن ۲۱ معرفی کرده است. کتاب باران برفراز مادرید مجموعه چهار داستان بلند است که یکی از داستان‌های آن با عنوان بی دوز و کلک به فارسی ترجمه شده است. باربارا در داستان‌هایش به مفاهیم مرگ، ناتوانی در بروز احساسات، فوران ناگهانی عشق، شیفتگی، آرزو و ترس از خوشبختی می‌پردازد. که این عوامل کتاب آخرش را استثنایی و بی‌نظیر کرده است. او در آثارش دنیای ساختگی خاص خودش را دارد و همین موضوع او را از دیگران متمایز می‌کند. کتاب‌های این نویسنده به ده زبان ترجمه شده است و جوایز بسیاری را گرفته است.
زمان
۲ ساعت و ۱۷ دقیقه
حجم
۱۸۸٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۱۷ دقیقه
حجم
۱۸۸٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
روابط مادر و فرزندی همیشه عالی و بی نقص نیست همیشه والدین به یک چشم به فرزندان خود نگاه نمی کنند دنیای واقعی جنبه هایی متفاوت تر و گاه ظالم تر از آنچه در داستان های خوش بینانه بیان می
گویندگی آقای عقیلی پور واقعا خوبه. هر داستانی با گویندگی ایشون باشه گوش میدم. تصویر جلد کتاب دوست داشتنی و متناسب با مضمون بود. اما خود داستان ،داستان عجیبی بود.فکر میکنم هممون یه حس مشترک داشتیم بعد خوندن کتاب:((خب بعدش چی شد
خیلی معمولی،اصلا جذابیت نداشت
ماجرا از زبان یه خانمیه که برای مادرش دنبال پرستاره و اتفاقات بعدشو بیان میکنه ،یه داستان خیلی ساده بدون هیجان و .....،انگاری یه برش کوچک از یک زندگی بود
بی سر و ته ترین کتابی که خوندم اصلا به نتیجه ای نرسید مخصوصا اخرش که اصلا معلوم نشد چی شد... همش حس کردم اخرش باید چیز جالبی داشته باشه .اگه میدونستم تهش اینطوری وقت نمیذاشتم براش اسپویل نه شما فهمیدی دختره چرا یهو رفت
اگه دوست نداری مجبور نیستی بیای من تنهایی هم خیلی راحتم مامان از قصد خودش رو به بیماری زده بود تنبلی بیکاری مامان رو تغییر داده بود شده بود یه آدم دیگه،آب زیر کاه یه توطئه گرخرده فرمایش کن که برای
پایان خاصی نداشت.حالا من گفتم انیتا مامانشو کشته یا پولا رو برده.ولی هیچی نشد که
حیف وقت واقعااااا..😏
خلاصه داستانی که طاقچه نوشته به نظرم دقیقا خلاصه کامل کتاب هستش، با اینکه به نظر متن ساده ای میومد ولی نمی دونم چرا ذهنم رو درگیر خودش کرده، و توضیح خاصی هم براش ندارم متاسفانه. پرصاد
پایان کتاب گنگ و باز ماند