دانلود و خرید کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت
معرفی کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت
راهبی که فراریاش را فروخت اثر رابین اس. شارما یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی است. فرنوش کرمی این کتاب را به زبان فارسی بازگردانده است. هوتن شاطریپور نیز گویندگی آن را به عهده داشته است.
درباره کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت
رابین اس. شارما در کتاب راهبی که فراریاش را فروخت، داستان وکیل مشهوری به نام جولیان منتل را روایت میکند که در زمینه کاری خود بسیار موفق است اما خلائی عمیق بر درونش سایه افکنده است. کتاب پیشرو در قالب مکالمه میان دو دوست مطرح میشود و زمینه ارتقا معنوی را در افراد فراهم میآورد. کتاب راهبی که فراریاش را فروخت، الهامبخش بسیاری از مردم در سراسر جهان بوده است . به افزایش تجربههای مثبت درونی و همچنین رشد معنا و هدف زندگی بسیاری شده است.
شنیدن کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت را به افرادی که به دنبال خوشبختی، سرزندگی، شادی و آرامش درونی هستند، پیشنهاد میکنیم.
فهرست کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت
فصل اول: زنگ بیداری
فصل دوم: مهمانی مرموز
فصل سوم: دگرگونی معجزهآسای جولیان منتل
فصل چهارم: ملاقاتی جادویی با خردمندان سیوانا
فصل پنجم: دانشجوی معنوی خردمندان
فصل ششم: دانش دگرگونی فردی
فصل هفتم: باغ خارق العاده
فصل هشتم: برافروختن آتش درون
فصل نهم: هنر کهن هدایت خود
فصل دهم: قدرت انضباط فردی
فصل یازدهم: با ارزشترین دارایی
فصل دوازدهم: هدف غایی زندگی
فصل سیزدهم: راز جاودان یک عمرشادی
جملاتی از کتاب صوتی راهبی که فراریاش را فروخت
درست در وسط دادگاهی مملو از جمعیت بر زمین افتاد. یکی از برجستهترین وکلای مدافع این کشور بود. همچنین مردی بود که نه فقط به خاطر ظاهر آراستهاش در آن کت و شلوار ایتالیایی سه هزار دلاری بلکه همچنین، به واسطهٔ پیروزیهای پیدرپی حقوقیاش معروف بود. به آرامی آنجا ایستاده بودم و به خاطر شوک حاصله از صحنهای که اندکی پیش شاهد آن بودم، دست و پایم کرخت شده بود. جولیان منتل بزرگ هماکنون مانند یک قربانی به نظر میرسید که همچون کودکی درمانده بر روی زمین به خود میپیچید، میلرزید، اندامش به رعشه افتاده بود و مانند یک بیمار روانی، عرق میریخت.
از آن لحظه به بعد، همه چیز با حرکت آهسته به نظر میرسید. مشاور حقوقی او جیغ کشید: « وای! جولیان غش کرده! »، و با احساسی فراوان، تصویری شفاف از آنچه مشهود بود، به ما ارائه داد. قاضی ظاهرا دستپاچه بود و فوراً، با تلفن محرمانهای که برای مواقع اضطراری در کنار میزش نصب شده بود، زیر لب چیزی زمزمه کرد. من هم فقط آنجا ایستاده بودم، خیره و گیج. ای پیرمرد احمق، خواهش میکنم نمیر، برای تو مردن خیلی زود است، تو مستحق اینگونه مردن نیستی.
ناظر دادگاه که مانند یک مومیایی ایستاده، خشکش زده بود، سریع وارد عمل شد و شروع کرد به تنفس مصنوعی دادن۴۴ به قهرمان وکالت که نقش بر زمین شده بود. مشاور حقوقی هم کنار او بود. گیسوان بلند مجعد و بلوندش روی صورت قرمز یاقوتی رنگ جولیان ریخته بود و با مهربانی، کلماتی برای دلداری دادن به او بیان میکرد ولی او مطمئناً قادر به شنیدنشان نبود.
جولیان را از هفده سال پیش میشناختم. اولین بار که با او ملاقات کردم، دانشجوی حقوق جوانی بودم که یکی از شرکایش مرا بهعنوان کارآموز برای یک پژوهش تابستانی، استخدام کرده بود. در آن زمان، او صاحب همه چیز بود، وکیل مدافعی زیرک، خوشتیپ و بیباک که رؤیاهای بزرگی در سر میپروراند. جولیان ستارهٔ جوان شرکت حقوقی بود و در دوران رکود کار که همه فقط انتظار میکشیدند، پروژههای جدیدی برای شرکت ایجاد میکرد. هنوز به خاطر دارم، شبی تا دیر وقت کار میکردم. از کنار اتاق شاهانهٔ او که در کنجی قرار داشت، قدم میزدم و نگاهم دزدکی به عبارتی قابشده افتاد، روی میز بزرگش که از چوب بلوط ساخته شده بود. آن عبارت از وینستن چرچیل۴۵ بود که احتمالاً از مردی همانند جولیان سخن میگفت:
مطمئناً امروز به آنچه خواستیم رسیدهایم، بر سرنوشت خود مسلط هستیم، یعنی وظیفهای که بر عهدهمان گذاشته شده بیش از توانمان نیست، یعنی اضطراب و دامهایش مافوق تحمل ما نیست. مادامی که به تلاش و ارادهٔ شکستناپذیر خود برای پیروزی باور داریم، پیروزی هم دست رد بر سینهٔ ما نخواهد زد.
جولیان هم به همان راهی قدم گذاشته بود که آن تابلو از آن سخن میگفت، محکم و بدقلق، برای موفقیتی که باور داشت در سرنوشت اوست. با اشتیاق، هجده ساعت در روز کار میکرد. شایعاتی دربارهٔ او شنیده بودم که پدر بزرگش سناتوری برجسته و پدرش قاضی مورد احترام دادگاه فدرال بوده است. بدیهی است که خانوادهای ثروتمند داشته و به همین علت، انتظارات زیادی بر شانههای لباس آرمانیاش۴۶ سنگینی میکرد. ولی باید اقرار کنم که او راه خودش را میرفت. مصمم بود که کارها را به روش خودش انجام دهد و عاشق این بود که نمایشی به راه اندازد.
محکمهٔ تکاندهنده و درخور تماشای جولیان مرتباً تیتر اول روزنامهها بود. هر زمان که اشخاص ثروتمند و مشهور به فردی با سیاست حقوقی بسیار عالی، پرتکاپو و برنده نیاز داشتند، دور او جمع میشدند. برنامههای اوقات فراغت او هم احتمالاً از نوع مشهور آن بود. ملاقاتهای دیر وقت شبانه در بهترین رستورانهای شهر با مانکنهای جوان و جذاب، یا ماجراجوییهای بیباکانه برای فرار از مشکلات میگساری، با گروهی از دلالان پر سروصدا که آنها را « تیم تخریب » مینامید. اینها مشغولیتهایی بود که قهرمان داستان ما با آنها سرگرم میشد.
هنوز نمیدانم برای آن پروندهٔ حساس قتل، در آن تابستانی که مرا برای اولین بار دیده بود، چرا بهعنوان همکار انتخابم کرد. گرچه از دانشکدهٔ حقوق هاروارد۴۷، دانشکدهای که او هم در آن درس خوانده بود، فارغالتحصیل شده بودم، مطمئناً زرنگترین کارآموز شرکت نبودم، و شجرهنامهٔ خانوادگیام هم به هیچ کدام از طبقات اشرافی جامعه مربوط نمیشد. پدرم بعد از اینکه نیروی دریایی او را رد کرد، تمام زندگیاش را در سِمت مأمور امنیتی در یک بانک محلی گذراند. مادرم هم بسیار ساده و بدون هیچ تشریفاتی، در برونکس۴۸ بزرگ شده بود.
زمان
۷ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۲۱۹٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۷ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۲۱۹٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
عالی به نظرم همه باید این کتاب بخونن یا گوش بدن صدای گوینده هم بسیار جذاب و عالی
این کتاب خیلی سطحی هستش و عمدتا روی قوانین جذب و این جور چیزا مانور میده... خیلی ابتدایی هستش و اصلاً کتاب عمیقی نیست.. که مثلاً به چیزی که میخوای برسی بهش فکر کن و نیروی نهفته ذهن چیه و
این کتاب رو با ترجمه ی دکتر علی صاحبی خوندم از انتشارات سایه سخن، بسیار داستان دلنشینی داره و میشه توی دوروز تمومش کرد. حتما توصیه میشه
بسیار کتاب عالی. صدا عالی. بلاخره بعد از وقت ها کتاب نابی یافتم. برای کسانی که میخواهند به درجات عالی موفقیت برسند پیشنهاد میکنم. بعد از کتاب "بیندیشند و ثروتمند شوید" بهترین کتابی بود که تا حال گوش دادم. ممنون از ترجمه
کتاب فوقالعادهای که تعالیم بلند شرق را برای خودشناسی و ارتقای کیفیت زندگی به زبانی ساده و آسان بیان میکند. قطعاً زندگی شما پس از شنیدن این کتاب متفاوت خواهد بود و دریچهای برای شادمانی، موفقیت و سلامتی به روی شما
این کتاب چیز جدیدی برام نداشت، به نظرم بیشتر یه جور متن روانشناسی زرد اومد تا یه کتاب پرمغز و آموزنده که زندگی آدم رو زیر و رو کنه این حجم از کامنت مثبت درموردش، برام عجیبه
بعد از خوندنش به زندگی بیشتر علاقه مند خواهید شد
این کتاب برای داشتن کیفیت زندگی بهتر، رسیدن به اهداف، آیئن شاد زیستن، فضیلت، انضباط فردی و داشتن اراده، راهبردهایی رو ارائه میده که با پیگیری پیوسته و مداوم بسادگی قابل اجراست.
خیلی کتاب خوبیه پیشنهاد میکنم گوش کنید فقط اوایلش مقداری حوصله سر بره ولی درس های مهمی میده
حتما حتما حتما خوندنش رو به همه اوناییکه دوستشون دارم توصیه میکنم کاش یکی از واحدهای درسی میشد تا تو سن طلاییمون میخوندیمش