دانلود و خرید کتاب صوتی اینجا همه دروغ می گویند
معرفی کتاب صوتی اینجا همه دروغ می گویند
کتاب صوتی اینجا همه دروغ می گویند نوشتهٔ شاری لاپنا و ترجمهٔ محمدرضا عاطف زاهد است. محسن بهرامی گویندگی این رمان پلیسی صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن منتشر کرده است. این کتاب صوتی ماجرای گمشدن دختر بچهای را روایت میکند که تلاش برای یافتنش، پرده از رازهای بیشماری بر میدارد.
درباره کتاب صوتی اینجا همه دروغ میگویند
ماجرای کتاب صوتی اینجا همه دروغ میگویند در محلهای زیبا و لبریز از امنیت و آرامش میگذرد. جایی با خانههای بزرگ و دلباز که مخصوص زندگی خانوادههاست و بهترین محیط برای تربیت فرزندان را فراهم کرده است. آیا این همهٔ ماجراست؟ «ویلیام وولر» یکی از ساکنان این محله است که در پس خشم ناشی از شکست عشقی، به گوش دختر کوچکش «ایوری وولر» سیلی میزند. ایوری خانه را ترک میکند و باز نمیگردد و نگرانیها شروع میشود. در این محلهٔ بهظاهر امن و دوستداشتنی واقعاً چه خبر است؟ آیا همهچیز یک سؤتفاهم خانوادگی است یا پای آدمربایی و شاید قتل در میان است؟ چه کسی راست میگوید و حق با کیست؟ اینها سؤلاتی است که لاری شاپنا، نویسندهٔ کانادایی در کتاب «اینجا همه دروغ میگویند» از دل یک داستان جنایی به آنها پاسخ میدهد.
شنیدن کتاب صوتی اینجا همه دروغ میگویند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای جنایی با درونمایهٔ بحرانهای خانوادگی و اجتماعی از شنیدن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره شاری لاپنا
شاری لاپنا، متولد سال ۱۹۶۰، نویسندهٔ بینالمللی مشهور کانادایی است که برای رمانهای هیجانانگیزش از جمله کتابهای «زوج همسایه»، «مهمان ناخوانده»، «غریبهای در خانه»، «کسی که ما میشناسیم»، «پایان او» و «خانوادهای نه چندان خوشبخت»، شناخته میشود. این رمانها به عنوان پرفروشترینها در فهرست کتابهای نیویورک تایمز و ساندی تایمز لندن قرار گرفتهاند. کتابهای لاپنا در ۴۰ منطقه از جهان به فروش رفتهاند. او در خارج از تورنتو، در یک مزرعه زندگی میکند و کتاب «اینجا همه دروغ میگویند»، هفتمین رمان منتشر شده اوست.
بخشی از کتاب صوتی اینجا همه دروغ میگویند
«مایکل بعد از تمرین بسکتبال غرق عرق میشود. مربی امروز کاملاً از او راضی است چون باعث درخشش تیمش شده است. میخواهد به مادر و پدرش بگوید که مربی در مورد بازی امروزش، در رختکن چه گفته است. با دستمال، داخل کیف باشگاه خود را پاک میکند. شلوارک بسکتبالش را درمیآورد و شلوار گرمکن و پلیورش را میپوشد. تقریباً اواسط ماه اکتبر است و بیرون هوا خنک است. او با ناراحتی با دوستانش که دستهجمعی از مدرسه بیرون میروند، خداحافظی میکند و آرزو میکند که کاش میتوانست با آنها برود و از حضور در جمع، کمی بیشتر لذت ببرد. در عوض، برمیگردد و سالنها را به سمت اتاق موسیقی در انتهای دیگر مدرسه طی میکند تا خواهر کوچکش را بردارد. از اینکه هر سهشنبه مجبور است این کار را انجام دهد، ناراحت است.آیا مادرش نمیتواند یک روز در هفته زودتر از کار بیاید تا خودش ایوری را به خانه برساند؟ فکر میکند که ایوری واقعاً آزاردهنده است. مایکل اکنون دوازده سال دارد. کلاس ششم است و میخواهد با دوستانش وقت بگذراند. در مسیر برگشت به خانه با خواهر کوچکترتان هیچ چیز جالبی وجود ندارد. میخواهد بداند که دوستانش چه میگویند، چه چیزی را از دست داده است.آخرین راهرو را به سمت سالن موسیقی طی میکند. خواهرش هربار در جای همیشگی روی نیمکت کنار دیوار، با کولهپشتی روی شانه، بیصبرانه پاهایش را به زمین میکوبید و منتظر او بود ولی حالا آنجا نیست. مایکل سرش را داخل اتاق میبرد و بعد وارد میشود. معلم موسیقی، خانم برک، به او نگاه میکند و لبخند میزند. مایکل را به یاد میآورد که او هم در گروه کر بود، تا اینکه مجبور شد گروه را برای ادامه دادن ورزش کنار بگذارد. مایکل به اطراف سالن نگاه میکند، اما ایوری آنجا نیست. خانم برک میپرسد: «دنبال خواهرت میگردی؟» سر تکان میدهد. «آره.» «مجبور شدم او را به خانه بفرستم. برای کلاس مزاحمت ایجاد میکرد.» قلب مایکل فرو میریزد، دوباره نه. زمانی که ایوری دچار مشکل میشود والدینش معمولا با هم بحث میکنند. ایوری تمام انرژی آنها را میگیرد. به نظر میرسد که آنها بهندرت به مایکل توجه میکنند.»
زمان
۱۱ ساعت و ۱۹ دقیقه
حجم
۶۲۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت و ۱۹ دقیقه
حجم
۶۲۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب معمایی پلیسی جالبی بود باموضوعی جدید ،،گویندگی خیلی خوب بود،البته انتهای داستان به نظرم کمی غیر واقعی بود
خیلی مسخره بود🤦🏻♀️
اصلا از رمان های شاری لاپنا خوشم نمیاد. توصیف زیاد، دانای کل بودن نویسنده، روایت غیرواقعی و به نظرم کودکانه و عامه پسند. تنها نکته مثبت گویندگی خوب.