دانلود کتاب صوتی کنج بهشت با صدای محسن بهرامی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی کنج بهشت اثر تکین حمزه لو

دانلود و خرید کتاب صوتی کنج بهشت

معرفی کتاب صوتی کنج بهشت

کتاب صوتی کنج بهشت نوشتهٔ تکین حمزه لو است. محسن بهرامی و پروین دشتی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده‌اند و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ یک رمان معاصر و ایرانی که از مهاجرت نیز سخن گفته است.

درباره کتاب صوتی کنج بهشت

کتاب صوتی کنج بهشت دربردارندهٔ یک رمان معاصر و ایرانی است که در گونهٔ خانوادگی و اجتماعی قرار گرفته است. از تکین حمزه لو در این رمان صوتی به موضوعاتی تازه و نو پرداخته و به ما بینشی جدید ارائه می‌کند. در رمان «کنج بهشت» با داستان یک خانوادهٔ ایرانی مواجه هستید که پس از سرمایه‌گذاری‌های موفق توانسته‌اند در کشوری خارجی اقامت بگیرند، اما پسر این خانواده برخلاف بقیهٔ آن‌ها نمی‌خواهد در غربت زندگی کند. او که از زندگی در فرانسه خسته و بی‌انگیزه شده، بالاخره به جایی پر می‌کشد که دلش را در آنجا گذاشته و خانه‌ای که تنها ملک پدرش در ایران است؛ همان‌جایی که او می‌خواهد با مادربزرگش در آن زندگی کند. چرا؟

در این اثر همچنین با قصهٔ دختری همراه می‌شوید که او نیز یک بازگشته به وطن، بعد از پنج سال دوری است. او که برای فروش خانهٔ پدری به ایران بازگشته، خود را با شرایط عجیبی مواجه می‌بیند و آن هم ناپدیدشدن مادربزرگش است. حال او که فکرهای جدیدی برای خانه در ذهنش جرقه زده، باید همزمان به‌دنبال مادربزرگش بگردد. این اثر توسط دو راوی اول‌شخص بیان می‌شود. گویی این دو داستان ارتباط بسیاری به هم ندارند؛ به‌ویژه اینکه در آغاز اثر با ورود تعداد بسیاری شخصیت داستانی مواجه هستید و وصف مکان و زمان توسط نویسنده نیز اطلاعات روشن‌کننده‌ای در اختیار شنونده قرار نمی‌دهد. همچنان که داستان جلو می‌رود، به‌تدریج همه‌چیز را درمی‌یابید و تصویر کامل رمان صوتی «کنج بهشت» و ارتباط کاراکترها را متوجه می‌شوید.

شنیدن کتاب صوتی کنج بهشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی کنج بهشت

ساعتی بعد صبحانه خورده و دوش‌گرفته روی تخت قدیمی مهرشاد که حالا اتاقش به اتاق مهمان تبدیل شده بود، دراز کشیده و فکر می‌کردم اول چه کار کنم. آذرجون با مهربانی صورتم را بوسیده بود و ازم پرسیده بود برای ناهار چی دوست دارم؟ عمو اسماعیل هم با روی باز استقبالم کرده و دنبالم تا فرودگاه آمده بود. اما من دلتنگ خانهٔ خودمان بودم. نمی‌شد به آن سرعت به آنجا بروم. باید اول بی‌بی را راضی می‌کردم. می‌دانستم خانهٔ کوچکی اجاره کرده و مجید پسرش کمکش کرده تا پول رهن خانه‌اش جور شود. بابا هم کمکش کرده بود. از داشتن یک چاردیواری پنجاه‌متری در دلش قند آب می‌شد. دوست نداشت سربار دختر و پسرش باشد. فکر کردم بعد از عمری زحمت‌کشیدن در خانهٔ مردم هنوز نتوانسته بود یک خانهٔ نقلی برای خودش بخرد. موبایلم را از جیب کوچک کیفم بیرون آوردم و دنبال شمارهٔ مرجان گشتم. خط موبایلم تنها چیزی بود که زورم رسیده بود نگهش دارم و شهلا نتوانسته بود بفروشدش. ماه آخر خانه‌مان مثل بازار شام شده بود؛ شلوغ و درهم‌برهم و پر رفت‌وآمد. غریبه‌هایی که می‌آمدند تا وسایل حراجی را ببینند و با چرب‌زبانی و هزار اداواصول تخفیف بگیرند و غنیمتی به چنگ آورند. البته که شهلا هر چه در توان داشت کرد تا بابا خانه را هم بفروشد، اما بابا مقاومت کرد. به نام‌های درون لیست موبایلم نگاه کردم. روی هر کدام مکث می‌کردم تا یادم بیاید سارا کیست؟ و کدام رومینا؟ خانم عدلی، معلم خصوصی زبانم که وقتی می‌خندید اشک از چشمانش راه می‌افتاد و آقای فرهودی که قرار بود برای آموزش دف به خانه‌مان بیاید، اما شهلا نگذاشت.

هانا
۱۴۰۳/۰۶/۲۷

قلم خوب خانم حمزه لو و اجرای بی نظیر محسن بهرامی ،مگر میشود لذت نبرد و گوش نداد . لطفا خیلی خیلی بیشتر بخوانید آقای بهرامی عزیز با اون صدای جادویی اتون .

زمان

۹ ساعت و ۵۳ دقیقه

حجم

۵۵۳٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۹ ساعت و ۵۳ دقیقه

حجم

۵۵۳٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۹۱,۰۰۰
۳۰%
تومان