دانلود و خرید کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز
معرفی کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز
کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز نوشتهٔ لیزا فلدمن بارت و ترجمهٔ میرجواد سیدحسینی است. محبوبه سعیدی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز
کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز چند مقالهٔ کوتاه با لحنی خودمانی دربارهٔ مغز را در بر گرفته است. هر یک از این مقالهها، چند یافتهٔ جالب علمی دربارهٔ مغز را در خود دارد و تأملاتی دربارهٔ آنچه چنین یافتههایی درمورد سرشت بشر آشکار میکند. مقالهها را بهتر است به همان ترتیبی که در کتاب آمده بشنوید. چرا «هفتونیم» درس در این کتاب صوتی آمده و نه هشت درس؟ مقالهٔ آغازین این کتاب در واقع روایتی است از چگونگی تکامل مغز انسان. روایت لیزا فلدمن بارت از این فرایند چند میلیون سالهٔ بسیار گسترده، آنقدر اجمالی است که بهتر دیده این مقاله را نیمدرس به حساب آورد؛ هر چند مفاهیمی که در آن آمده برای درک بقیهٔ درسها ضروری است. این کتاب صوتی دربارهٔ مغز است. گفته شده است که مقالههای این کتاب قرار نیست به ما بگوید درمورد ماهیت موجودی به نام انسان چطور فکر کنیم، اما دعوتی است به اندیشیدن در این مورد که چهطور انسانی هستید یا میخواهید باشید.
شنیدن کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران مطالعه دربارهٔ مغز انسان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی هفت و نیم درس درباره مغز
«در گذشته، موجودات بدون مغز بر زمین حکومت میکردند. این یک اظهارنظر سیاسی نیست، بلکه فقط یک مطلب زیستشناختی است. یکی از این موجودات، آمفیوکسوس بود. اگر این موجود را ببینید، ممکن است آن را با یک کرم کوچک اشتباه بگیرید، مگر اینکه با دقت به شکافهای آبشُشمانند در دو طرف بدن آن توجه کنید. آمفیوکسوسها، حدود 550 میلیون سال پیش، بهشکل سادهای در اقیانوسها زندگی میکردند. یک آمفیوکسوس به دلیل داشتن سیستم حرکتی بسیار ساده، میتوانست خود را در آب به جلو براند. آمفیوکسوس یک روش تغذیهی بسیار ساده نیز داشت به این معنی که مثل یک علف دریایی بر کف دریا مینشست و موجودات بسیار ریز به طور تصادفی وارد دهان آن میشدند. مزه و بو، مسئلهی مهمی نبودند زیرا آمفیوکسوس، مثل شما حواس پنجگانه نداشت. آمفیوکسوس فاقد چشم بود و تنها چند سلول برای تشخیص تغییرات نور داشت. این موجود فاقد حس شنوایی بود. سیستم عصبی ضعیف آن تنها شامل چند سلول بود که نمیتوان آن را مغز نامید. به بیان سادهتر شاید بتوان گفت آمفیوکسوس شکم کوچکی روی بدن نحیف خود داشت.
آمفیوکسوسها، خویشاوندان دور شما هستند و هنوز هم وجود دارند. وقتی به یک آمفیوکسوس امروزی نگاه میکنید، موجودی بسیار شبیه به نیای ریز و اولیهی خود را که مانند گذشته در دریا زندگی میکند، خواهید دید. آیا میتوانید یک موجود کرممانند، به طول پنج سانتیمتر را که در جریانهای اقیانوسی ماقبل تاریخ سرگردان است و سفر تکاملی بشر را شاهد بوده است، تصور کنید؟ این تصور واقعاً سخت است. شما چیزهای بسیار زیادی دارید که آمفیوکسوس باستانی نداشت: چندصد استخوان، طیف وسیعی از اندامهای درونی و چند دست و پا، بینی، حس بویایی قوی و از همه مهمتر، مغز. آمفیوکسوس به نغز نیاز نداشت. سلولهای حسی آن، به سلولهای حرکتیاش متصل بودند و بنابراین بدون پردازش اطلاعات، به دنیای آبی پیرامون خود پاسخ میداد اما شما یک مغز بسیار قوی و پیچیده دارید که به بروز رویدادهای ذهنی متنوع نظیر افکار، هیجانات، خاطرات و رؤیاها – یعنی زندگی درونی که وجود شما را متمایز و منحصربهفرد میکند – منجر شده است.»
زمان
۵ ساعت و ۱۸ دقیقه
حجم
۲۹۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۱۸ دقیقه
حجم
۲۹۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
خوب