دانلود و خرید کتاب صوتی اصل گرایی
معرفی کتاب صوتی اصل گرایی
کتاب صوتی اصل گرایی نوشتهی گرگ مک کیون و ترجمهی مهدی مصلحی و بهنام شاهنگیان است. حمید محمدی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات نوین کتاب گویا آن را منتشر کرده است. این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صوتی اصل گرایی
اصل را بچسبید و فرع را رها کنید. کتاب صوتی اصل گرایی به ما کمک میکند تا چنین کنیم. این کتاب راهنمایی است برای یادآوری زندگی در زمان حال، کمکردن کارهای غیرضروری و رسیدگی به امور ضروری و واقعاً مهم. این کتاب نوشتهٔ «گِرگ مککیون» است و در سراسر آن به بیان راهکارهایی برای اجرای این اصل مهم پرداخته شده است. نویسنده ابتدا مفهوم «اصلگرایی» را برای شنونده توصیف کرد و به بیان ساده گفته است که راهورسم اصلگرایی، دنبالکردن بیوقفهٔ این شعار است: «کمتر ولی بهتر». به این مفهوم که برای رسیدن به بالاترین سطح اثربخشی باید دست از تلاش برای انجام همهٔ کارها برداریم و فقط امور بهواقع مهم را انجام دهیم. نویسنده برای تشخیص و تعیین کار مهم از اولویتبندی سخن به میان آورده و اینکه باید بتوانیم تنها و تنها یک اولویت تعیین کنیم و اولویتها را رها کنیم و انرژی و زمان را صرف یک اولویت کنیم تا با تمرکز روی آن به بیشترین بازدهی برسیم؛ او همچنین معتقد است اصلگرایان هدف روشنی دارند و در تمام مسیر پیگیرانه آن را دنبال میکنند و وقتی شفافیت بالایی وجود دارد، افراد شکوفا میشوند. اصلگرایان از دید گرگ مک کیون هر زمان متوجه ضرر میشوند، جلوی آن را میگیرند و در دام تعهد گیر نمیکنند؛ زیرا از اعتراف به شکست نمیترسند و هزینهٔ بیشتری برای راهی که ضرر کرده، نمیپردازند. زندگی اصلگرایانه زندگی بدون پشیمانی است؛ زیرا وقتی اولویت را بر اساس اهمیت در لحظه و بهدرستی تعیین کردهاید و زمان و انرژی را صرف تلاش برای انجام آن کردهاید، دیگر جایی برای پشیمانی نخواهد بود.
هنر نهگفتن
بیشتر ما به دلیل اشتیاقمان به خشنودکردن دیگران و تأثیرگذاربودن، انجام کارها را میپذیریم. با این حال، برای اینکه بالاترین اثربخشی را در انجام کارها داشته باشیم، قطعاً نهگفتن بهترین راه است. درواقع، افراد به دلیل «نه»گفتنشان و «این کار به درد من نمیخورد» تأثیرگذارند.
حذف چیزهای غیرضروری یعنی به کسی نه بگوییم. آن هم به کرّات. این یعنی در برابر انتظارات اجتماعی مقاومت کنیم. انجام درست این کار جسارت و دلسوزی میخواهد. پس، حذف چیزهای غیرضروری فقط مربوط به داشتن انضباط فکری نیست. مربوط به انضباط احساسی لازم برای نه گفتن به فشار اجتماعی است.
«نه»ی درستی که در زمان درست گفته شود میتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد. از بین مثالهای متعدد، میتوانیم به رزا پارکس اشاره کنیم که در یکی از اتوبوسهای جداسازیشده بهلحاظ نژادی در شهر مونتگمری دقیقاً در زمان درست با ملایمت ولی قاطعانه به دادن صندلیاش به یک سفیدپوست نه گفت و باعث یکپارچگی نیروهایی شد که جنبش حقوق مدنی را به پیش میبردند.
وقتی نه میگویید، معمولاً تأثیر کوتاهمدتی روی رابطه دارد. هر چه باشد، وقتی کسی چیزی میخواهد و آن را به دست نمیآورد، احتمالاً واکنش فوری او رنجش، ناامیدی یا حتی عصبانیت است. این جنبهی منفی، بدیهی است. بااینحال، جنبهی مثبتِ بالقوه کمتر آشکار است: وقتی رنجش، ناامیدی یا عصبانیت اولیه از میان میرود، احترام وارد گود میشود. وقتی بهطور مؤثری مقاومت میکنیم، به دیگران ارزشمندی وقتمان را نشان میدهیم. وجه تمایز حرفهایها با تازهکارها همین است. به یاد داشته باشید که نهی واضح میتواند مؤدبانهتر از بلهی مبهم یا گنگ باشد. این هم یک راز دیگر.
وقتی میدانید از پس انجام کاری برنمیآیید، هر کسی میداند که گفتن جملهی «این دفعه بیخیال من شو» در جواب، از جواب ندادن یا پاسخهای گنگی مانند «سعی میکنم انجامش بدم» یا «شاید بتونم انجامش بدم» بسیار بهتر است. مبهم حرفزدن به معنای مؤدبانه رفتارکردن نیست و تأخیر در گفتن «نهای» که همان اول باید میگفتید فقط کار را بسیار سختتر و شنونده را بسیار دلخورتر میکند.
خرید و دانلود کتاب صوتی اصل گرایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران مطالعه درمورد مهارتهای زندگی و روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
چرا باید کتاب صوتی اصلگرایی با صدای حمید محمدی را بشنویم؟
برای آنکه اصلگرا شوید باید این کتاب را بشنوید. وقتی اصلگرا شوید، متوجه خواهید شد مثل دیگران نیستید. وقتی دیگران میگویند بله، شما میگویید نه. وقتی دیگران در حال کارند، شما در حال فکرکردن خواهید بود. وقتی دیگران حرف میزنند، شما در حال شنیدن خواهید بود. وقتی دیگران در مرکز توجهاند و برای جلب توجه رقابت میکنند، شما آنقدر در خارج از گود منتظر میمانید تا زمان درخشیدن فرا برسد. وقتی دیگران به رزومهی خود شاخ و برگ میدهند و پروفایلهایشان را در لینکدین میسازند، شما برای معنادارکردن مسیر شغلیتان تلاش میکنید. وقتی دیگران شکایت میکنند (بخوانید: لاف میزنند) که خیلی سرشان شلوغ است، شما فقط از روی دلسوزی لبخندی میزنید و درکشان نمیکنید. وقتی دیگران زندگیشان آکنده از استرس و آشوب است، زندگی شما پر از تأثیرگذاری و کامیابی خواهد بود. از جنبههای بسیاری در جامعهی ما که بر انجام کارهای زیاد استوار است، اصلگرایانه زندگی کردن به معنای بیصدا انقلاب کردن است.
درباره گرگ مک کیون
گرگ مک کیون در سال ۱۹۷۷ در شهر لندن در انگلستان به دنیا آمد. او فارغالتحصیل رشتهٔ مدیریت ارشد کسبوکار (Master of Business administrations - MBA) از دانشگاه معتبر استنفورد است، اما پیش از آن در رشتههای روزنامهنگاری و ارتباطات تحصیل کرده است. گرگ مک کیون نویسندهٔ کتابهای خودیاری و انگیزشی است. مخاطب آثار او کارآفرینان، کارمندان و دانشجویان هستند. او یک شعار خلاقانه برای فعالیتهایش طراحی کرده و به مخاطبان خود یادآوری میکند تا در دنیای شلوغ و پر سروصدای امروز، آن سبک زندگی را برای خود خلق کنند که ارزش زیستن، داشته باشد!
مککیون در همهٔ پلتفرمهای مجازی در دنیای امروز فعالیت دارد و محتواهایی ارزشمند و کاربردی تولید میکند. بهطور کلی زندگی حرفهای گرگ مک کیون وقف جوابدادن به این پرسش شده است که چه عامل یا مجموعه عواملی وجود دارد که نهایتاً باعث میشود بعضی از تیمها و کسبوکارشان بدرخشند و به قلههای بالاتری صعود کنند، اما این اتفاق برای بخش زیادی از افراد و کسبوکارها نیفتد و شکست بخورند. سبک و شیوهٔ منطقی و مدرنی که این نویسنده در کتابهایش برای انتقال مفاهیم دارد، باعث شده که هر کتاب او پس از هر بار انتشار تا مدتها در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز و وال استریت ژورنال قرار داشته باشد؛ به علاوه او یک سخنران قابل و سرشناس به شمار میرود و در کشورهای بسیاری مثل استرالیا، ایرلند، ایتالیا، بلغارستان، چین، کانادا، هند، انگلستان و ژاپن برای چند صدهزار مخاطب سخنرانی کرده است. تأثیر کتابهای گرِگ بر زندگی حرفهای مخاطبانش چنان زیاد بود که خیلی زود سروصدای شهرت کتابهای او به شبکههایی مثل اِنپیآر، اِنبیسی و فاکس هم رسید و با نویسندهٔ کارآفرین این کتابها مصاحبه کردند و مجلههای معتبری مثل فست کامپانی، فورچون، پالیتیکو و اینک جلد خود را به او اختصاص دادند.
کتاب «اصلگرایی» و کتاب «آسودهگرایی» از آثار مکتوب گرگ مک کیون هستند.
سه گام بزرگ برای اصلگراها
برای اینکه اصلگرا بشوید باید سه گام بزرگ بردارید: بررسی، حذف، اجرا.
بررسی: تشخیص معدود چیزهای حیاتی از انبوه چیزهای کماهمیت؛ (اصلگرایان تا میتوانند برای بررسی، شنیدن، مناظره، سؤالکردن و تفکر وقت میگذارند. ولی بررسیکردنشان بهخودیخود هدف نیست. مقصود از بررسیکردن تشخیص معدود چیزهای حیاتی از انبوه چیزهای کماهمیت است.)
حذف: کنار گذاشتن انبوه موضوعات کماهمیت؛
اجرا: برداشتن موانع و انجام بیدردسر کارها. (حالا میتوانید قدم بردارید و با اصلگرایی پیش بروید.)
شعار اصلگراها چیست؟
اصلگراها یک شعار بزرگ و اصلی دارند: «کمتر ولی بهتر». برعکسِ آنکه همیشه به ما میگفتند آنهایی که زیاد کار میکنند بهتر و موفقتر هستند، کسانی که «کمتر» کار میکنند اما به کارهای ضروریشان میرسند، بهتر و موفقتر هستند.
جوهرهی ضرورتگرایی چیست؟
سه فرض ریشهدار هست که برای زندگی به روش اصلگرایی و ضروتگرایی، باید کنارشان بگذاریم: «من باید...»، «همه چیز مهم است» و «میتوانم هر دو را انجام دهم». این فرضها وسوسهانگیز و خطرناکاند. آنها ما را به داخل آب میکشانند و در آبهای کمعمق غرقمان میکنند.
پذیرش جوهرهی اصلگرایی مستلزم آن است که این فرضهای غلط را با سه حقیقت اساسی جایگزین کنیم: «انتخاب میکنم»، «فقط چند کار واقعاً اهمیت دارند» و «از پس هر کاری برمیآیم، ولی نمیتوانم همهی کارها را با هم انجام دهم». این حقایق ساده ما را از منگی انجام کارهای غیرضروری درمیآورند. آزادمان میکنند تا کارهایی را پیگیری کنیم که واقعاً اهمیت دارند. کمک میکنند تا طوری زندگی کنیم که به بالاترین سطح اثربخشی برسیم.
شاید همیشه روی گزینههایمان کنترل نداشته باشیم، ولی همیشه روی انتخاب از میان گزینههایمان کنترل داریم. این هم راز بعدی!
جسارت؛ کلید گمشدهی فرعگراها
جسارت کلید فرآیند حذف چیزهای غیرضروری است. اگر جسارتی نباشد، پیگیری منظم انجام کارهای کمتر چیزی جز لفاظی نخواهد بود. هر کسی میتواند دربارهی اهمیت تمرکز بر موضوعاتی صحبت کند که بیشتر از همه مهماند و خیلیها این کار را میکنند، ولی خیلی کم پیش میآید کسانی را ببینیم که در عمل به این موضوعات اهمیت میدهند.
شباهت اصلگرایان با ویراستاران و تدوینگران
شاید کمی نامعقول به نظر بیاید. ولی بهترین ویراستاران نیازی به تغییر همه چیز احساس نمیکنند. میدانند گاهی داشتن این نظم که بخشهای خاصی را بدون تغییر رها کنند بهترین استفاده از قضاوت ویراستاریشان است. این فقط یکی دیگر از نمونههای نامرئیبودن مهارت ویراستاری است. بهترین جراح کسی است که کمترین برشها را انجام میدهد. به همین ترتیب، گاهی شاید بهترین ویراستار کسی باشد که کمترین مداخله و بیشترین خویشتنداری را انجام میدهد.
برای اینکه به ویراستار زندگی تبدیل شویم باید بدانیم چه زمانهایی لازم است که جلوی خودمان را بگیریم. یکی از راههای انجام این کار ویرایش تمایلمان به دخالتکردن است. برای مثال، وقتی به بحثی ایمیلی اضافه میشویم، میتوانیم در برابر وسوسهی معمولمان برای تبدیل شدن به نفر اولی که جواب همه را میدهد، مقاومت کنیم. وقتی داخل جلسهای هستیم، میتوانیم در برابر اشتیاق به ابراز نظرمان وقتی کسی از ما سؤالی نکرده، مقاومت کنیم. میتوانیم منتظر بمانیم. میتوانیم مشاهده کنیم. میتوانیم ببینیم که اوضاع چگونه تغییر میکند. انجام کارهای کمتر فقط راهبرد اصلگرایانهی قدرتمندی نیست، بلکه راهبرد قدرتمندی برای سردبیرهای نشریات هم هست.
اصلگراشدن یعنی حذف کردن، خلاصهسازی و تصحیح بخشی ذاتی از برنامهی روزمرهی زندگیمان که این ویراستاری را به یکی از ضربآهنگهای طبیعی زندگیمان تبدیل میکند.
ضرورتگرایی یعنی تولید بیشتر و قدمهای کوچک
اصلگرا، با بیشتر حذفکردن بهجای بیشتر کارکردن، بیشتر تولید میکند. اصلگرا بهجای اینکه سعی کند به یکباره به همهچیز برسد و اوج بگیرد، از اندک شروع میکند و پیشرفتش را جشن میگیرد. اصلگرا، بهجای رفتن به دنبال پیروزهای بزرگ و پرزرقوبرقی که واقعاً اهمیت ندارند، پیروزیهای کوچک و ساده را در حوزههای ضروری دنبال میکند.
کابوس انجامدادن چند کار همزمان
ما میتوانیم دو کار را بهآسانی در آن واحد انجام دهیم: ظرف بشوییم و به رادیو گوش کنیم، بخوریم و صحبت کنیم، غبار روی میزمان را تمیز کنیم و در عین حال به ناهار فکر کنیم، پیامک دهیم و در عین حال تلویزیون تماشا کنیم و همینطور الی آخر.
کاری که نمیتوانیم بکنیم تمرکز بر دو چیز در آن واحد است. یعنی ما باید در هر زمان فقط روی یک کار تمرکز کنیم. خود چندوظیفگی دشمن اصلگرایی نیست؛ اینکه وانمود کنیم میتوانیم «بر چند چیز تمرکز کنیم» دشمن اصلگرایی است.
شاید سخت باشد تمام و کمال با پیروی از ضرورتگرایی زندگی کنیم. میتوانیم زندگی فرعگرایانهمان را پالایش کنیم و راه اصلگرایانه را به روش خودمان، در زمان خودمان و در مقیاس خودمان، بپذیریم. همهی ما میتوانیم، نهتنها زندگی ساده، بلکه زندگی اثربخش و بسیار معناداری داشته باشیم.
چطور اصلگرا شویم و طبق فلسفهی اصلگرایی زندگی کنیم؟
اصلگرایی را به دو شکل میتوانیم در نظر بگیریم. نخست، میشود آن را کاری در نظر گرفت که هرازگاهی انجام میدهیم. دوم، فکرکردن به آن بهعنوان جزئی از وجودتان. در حالت اول، اصلگرایی چیز دیگری است که به زندگی بیش از حد شلوغتان اضافه میکنید. در حالت دوم، راه متفاوت یا راه سادهترِ انجام هر کاری است که به سبک زندگی تبدیل میشود. به رویکردی فراگیر در قبال زندگیکردن و رهبری تبدیل میشود. به اصل هویتمان تبدیل میشود.
اصلگرایی فقط چیزی نیست که انجام میدهیم. بلکه چیزی است که همواره به آن تبدیل میشویم. در ابتدا، فقط چند انتخاب سنجیده است، بعد به سبک زندگی تبدیل میشود و سپس ما را از درون تغییر میدهد. حتی بعد از گذشت مدت زمانی، هر روز متوجه میشویم که میتوانیم کمتر و کمتر انجام دهیم تا بیشتر اثربخش باشیم.
اصلگرا بودن یعنی چیزی را در کمترین زمان به بهترین شکل به تصویر بکشیم. اصلگرایی یعنی: انتخاب کشتی گرفتن با بچهها در خانه بهجای رفتن به رویداد بازاریابی شبکهای.
زندگی اصلگرایانه، زندگی بدون پشیمانی است. اگر چیزهایی را که واقعاً مهماند بهدرستی شناسایی کرده باشید، اگر زمان و انرژیتان را در آن سرمایهگذاری کرده باشید، در این صورت پشیمانی از انتخابهایی که میکنید، بعید است و به روشی که برای زندگیتان انتخاب کردهاید افتخار میکنید.
اصلگراهای بزرگ و مشهور
اصلگرایی در بسیاری از سنتهای معنوی و مذهبی ریشهای عمیق دارد. بودا زندگی شاهزادهوارش را در جستوجوی زندگی زاهدانه رها کرد. این واقعه به روشنشدن ضمیرش و تولد بودائیسم منجر شد. به همین ترتیب، یهودیت ریشه در داستان موسی دارد: شاهزادهای که پسرخواندهی فرعون مصر بود و زندگی اعیانی در مصر را رها کرد تا در بیابان زندگی شبانی را در پیش بگیرد. در آنجا بود که با بوتهی مشتعلی روبهرو شد و فهمید مأموریت اصلیاش آزادگردن بنیاسرائیل از یوغ بردگی است.
محمد رسول خدا (ص) به تبعیت از اصلگرایی زندگی میکرد؛ کفشها و لباسهایش را خودش تعمیر میکرد و خودش بزش را میدوشید و به پیروان اسلام یاد میداد که همین روش را دنبال کنند. یحیی نیز مظهر سادهزیستی بود، در بیابان زندگی میکرد، لباسهایی میپوشید که از موی شتر بافته شده بودند و از کشاورزی امرار معاش میکرد. گاندی نیز در دوران معاصر نمونهی یک اصلگرای واقعی است. در طول تاریخ، بازتاب فلسفهی «کمتر ولی بهتر» را در زندگی سایر افراد برجسته و گوناگون، هم مذهبی و هم سکولار، مشاهده میکنیم؛ دالایی لاما، استیو جابز، لئو تولستوی، مایکل جردن، وارن بافت، مادر ترزا، و هنری دیوید ثورو.
درواقع، در هر حوزه و تلاش بشری میتوانیم در میان موفقترین انسانها اصلگرایانی را پیدا کنیم. رهبران دینی، روزنامهنگاران، سیاستمدارن، وکلا، دکترها، سرمایهگذاران، ورزشکاران، نویسندگان و هنرمندان از جملهی این افرادند. این افراد به روشهای بسیار متفاوتی به بالاترین سطح اثربخشی میرسند. اما در یک صفت مشترکاند: فقط در ظاهر از ایدهی «کمتر ولی بهتر» تعریف نمیکنند. آنها از روی آگاهی تصمیم گرفتهاند راه اصلگرایی را کاملاً بپذیرند. همهی ما، صرفنظر از شغل، رشته یا صنفی که داریم، میتوانیم همین کار را بکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی اصل گرایی میشنوید
«اصلگرایی یعنی خلق سیستمی برای رسیدگی به کمد زندگیمان. اصلگرایی فرآیندی نیست که مثل مرتب کردن کمد، یکبار در سال، یکبار در ماه یا حتی یکبار در هفته زیر بارش بروید. اصلگرایی نظمی است که همیشه وقتی بناست درباره «بله» گفتن یا مودبانه «نه» کفتن تصمیم بگیرید، از آن استفاده میکنید. روشی است برای انجام موازنههای سخت میان انبوه چیزهای خوب و معدود چیزهای واقعا عالی.»
زمان
۸ ساعت و ۳۲ دقیقه
حجم
۴۷۰٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۳۲ دقیقه
حجم
۴۷۰٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اول به بهانه ارزان تر بودن کتاب الکترونیکی از کتاب چاپی از اینجا خرید کردیم و خودمون و از لذت واقعیِ کتاب دست گرفتن محروم کردیم.. چشمامون و جلوی صفحه مانیتور خشک و آسیب پذیر کردیم حالا که مشتری زیاد شد قیمت
سلام و عرض ادب باید بگم ک هر متنی کتابی شعری که با صدایی آقای محمدی باش شنیدنی و مسحورکننده است اینکه میگن کتاب چاپی بهتر خب صدرصد شکی نیست ولی گاهی هم نیاز گوش بدیم مرسی حتماً گوش بدید
به به کتاب ۱۲۰😁
خلاصه: فصل ۲: اصل گرا مختار است و انتخاب میکند فصل ۳: کار کمتر ولی بهتر فصل ۴: موازنه کدوم مشکل رو میخوام؟ (یعنی مشکل ناشی از رها کردن کدوم فعالیت) فصل ۵: فرار کردن یعنی قرار زمانی برای فکر کردن به اینکه چی
سلام،،من بخاطر صدای متین و زیبا و خود اخلاق گوینده محترم آقای محمدی این کتاب رو انتخاب کردم و در آخر نظرم رو خواهم گفت ،،تا حالا کتاب هنر خوب زندگی کردن با صدای آقای فردوسی پور رو که واقعا
بسیار زیبا ۸۰ ٪ از نظر من کامل و سرجاش بود همه چیه داستان
کتاب خوبی بود