دانلود و خرید کتاب صوتی مینیمالیسم

کتاب صوتی مینیمالیسم نوشتهٔ جاشوا فیلدز ملبورن و رایان نیکدموس و ترجمهٔ آذین سرداری و با صدای حمید محمدی است و نشر نون آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی دربارهٔ ساده‌گرایی و زندگی بامعناست و دربارۀ شما و چگونگی داشتن یک زندگی معنادار صحبت می‌کند.

درباره کتاب صوتی مینیمالیسم

جاشوا فیلدز ملبورن و رایان نیکدموس پس از تجربه‌ای که در زندگی خود داشتند متوجه مفهومی به نام مینیمالیسم و کارکرد آن در زندگی شدند. بنابراین تصمیم گرفتند نتیجهٔ تجربه‌های خود را در کتاب مینیمالیسم بیاورند. در این کتاب صوتی، به شیوه‌های متفاوتی دربارۀ مینیمالیسم صحبت کرده‌ و پنج بُعد مهم زندگی معنادار را با جزئیات مطرح کرده‌اند. همچنین، بینش جامع‌تری دربارۀ زندگی شخصی خود و رویدادهای دردناکی که تجربه کردند ارائه کرده‌اند که ما را به‌سمت مینیمالیسم و جهان خارج از دنیای مجازی سوق داده‌ است.

این کتاب صوتی به‌گونه‌ای نگارش شده است که شما را مجبور می‌کند دربارۀ زندگی و چگونگی گذران آن بیندیشید، دست‌به‌کار شوید، به خودآگاهی برسید تا از زندگی قبلی خود فاصله بگیرید و به‌سوی زندگی جدید و معناداری پیش بروید. این کتاب صوتی به شما کمک می‌کند تا تغییر کنید، می‌توانید دوباره انتخاب کنید که چه‌کسی باشید، می‌توانید بهترین آدمی باشید که در توان دارید، خود واقعی‌تان، آدمی پُرشور، بامحبت، دلسوز و شاد. بنابراین، اگر از صمیم قلب بخواهید آموخته‌های خود را از این کتاب صوتی به‌حد اعلی برسانید، از شما می‌خواهیم که فقط به خواندن محتوای کتاب بسنده نکنید. اگر این کتاب را شنیدید، اما با آموخته‌های خود کاری انجام ندهید، وقت خود را هدر می‌دهید. به‌دست‌آوردن اطلاعات برای شروع کار بسیار پسندیده است، اما زندگی شما بدون عمل هیچ تغییری نمی‌کند. این کتاب صوتی می‌خواهد در زندگی‌تان تغییرات کوچکی ایجاد کنید و به‌مرور زمان، به تغییرات مهمی دست یابید.

این کتاب صوتی برای هر نوع نیت و منظوری کارساز است. افکار، تجارب و پیشنهادهایی که در اینجا آمده‌اند توصیه‌های نویسندگان به شما هستند. اکنون در هر مرحله‌ای از زندگی‌تان که هستید، می‌توانید با این کتاب صوتی مهم‌ترین چیزها را در زندگی‌تان تقویت کنید: سلامتی، روابط، پیگیری علاقه‌مندی‌ها، رشد فردی، تعامل با دیگران. این ۵ بُعدِ اساس زندگی معنادار است. 

کتاب صوتی مینیمالیسم درنهایت می‌خواهد به پاسخ یک سؤال برسد: چطور زندگی معنادارتری داشته باشیم؟

شنیدن کتاب صوتی مینیمالیسم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به همهٔ کسانی که مایل هستند با مفاهیم مینیمالیسم به شکلی مختصر و در چند روز آشنا شوند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی مینیمالیسم

«از زندگی شخصی و شغلی که داشتیم ناراضی بودیم، و به‌روش‌های مختلف سعی داشتیم نارضایتی خود را از بین ببریم.

رایان چند کار افراطی انجام داد. اول اینکه به مذهب پدرش و دین دوران کودکی‌اش روی آورد. قسم خورد که مواد مخدر و کارهای دنیوی را کنار بگذارد. او به یکی از شاهدان پارسای یهود تبدیل شد، اصول آن را با آغوش باز پذیرفت و سعی کرد از دریچۀ مذهب معنای زندگی را درک کند. رایان چند ماه بعد از فارغ‌التحصیلی، با عشق دوران دبیرستانش ازدواج کرد. او و همسرش هر دو اصول مذهبی شاهدان یهود را پذیرفتند، خانۀ کوچکی در شهر کوچک زادگاهشان خریدند و به فکر تشکیل خانواده افتادند.

اما ازدواجشان به‌تدریج از ترس و بی‌اعتمادی اشباع شد. پس از سه سال زندگی مشترک ملالت‌آور، به‌طرز ناخوشایندی از هم جدا شدند. پس از این جدایی، رایان مجدداً به مصرف مواد مخدر و الکل روی آورد تا به‌نحوی در جست‌وجوی راهی برای فرار از واقعیت شکست‌خوردۀ دردناکش باشد.

از طرف دیگر، جاشوا با تمرکز بسیار بالا به کار در شرکت ادامه داد. سخت تلاش کرد و به یکی از بهترین فروشنده‌ها در کل شرکت تبدیل شد. اولین ارتقای شغلی خود را در بیست‌ودوسالگی با سمت مدیریت به دست آورد، او جوان‌ترین عضوی بود که در شرکتی با پیشینۀ ۱۳۰ سال به این جایگاه رسیده بود.

جاشوا با این موقعیت به پول، مسئولیت و کار بیشتر رسید. زندگی جاشوا صرف کار شده بود. در بیست‌وسه‌سالگی ازدواج کرد و خانه‌ای در حومۀ شهر خرید. او همچنان بیشتر از قبل کار می‌کرد و ظاهراً زندگی شخصی‌اش در پس‌زمینه قرار داشت، جایی در گوشۀ راست قاب. متوجه نبود که ازدواج کرده است. رابطه‌ای را که با همسر بی‌نظیرش داشت نادیده می‌گرفت. برایش مهم نبود که خانۀ بزرگی داشت با تعداد اتاق‌خواب‌هایی بیشتر از ساکنین آن. به حس نارضایتی‌ای که درونش غلیان می‌کرد محل نمی‌گذاشت. به‌خوبی می‌دانست که خشنود نیست، اما زندگی با سرعت نفس‌گیری در جریان بود.

جاشوا برای مقابله با نارضایتی نامحسوسش سعی کرد خوشحالی را با پول بخرد. پول‌های کلانی برای خرید اشیا، لباس‌های تجملاتی، تعطیلات پرهزینه، لوازم برقی، گجت‌ها و خرت و پرت‌های غیرضروری پرداخت. اما وقتی با وجود تمام آن‌ها به خوشحالی جاودان دست نیافت، به عادت بد دوران کودکی‌اش بازگشت، یعنی غذا. در اوایل دهۀ بیست‌سالگی‌اش، به بیشترین وزن خود رسید، سی کیلوگرم اضافه‌وزن داشت و بدشکل شده بود. اما با خودش می‌گفت حداقل درآمد خوبی دارم! در زمینۀ کاری، برای خودش اعتباری دست و پا کرده بود، جایگاه خاصی داشت و از این بابت که کارش را به‌خوبی انجام می‌داد رضایت داشت، اگرچه شغلش را دوست نداشت و شور و هیجانی در قبال آن احساس نمی‌کرد.»