دانلود و خرید کتاب صوتی باخ برای بچه ها
معرفی کتاب صوتی باخ برای بچه ها
کتاب صوتی باخ برای بچه ها نوشتهٔ هلن گارنر و ترجمهٔ طیبه هاشمی است. فروغ حداد گویندگی این رمان صوتی استرالیایی را انجام داده و انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی باخ برای بچه ها
کتاب صوتی باخ برای بچه ها بر محوریت خانواده میچرخد و همزمان به روابط خشنی که بیرون از خانهها در جریان است، میپردازد. این اثر هنری به قلم هلن گارنر، هیچ درس اخلاقی نمیدهد و در موضع بیطرف قرار میگیرد. در سرتاسر رمان، ریتم تند و درعینحال درستی از قلم نویسنده میبینید که موجب انسجام در رمان میشود. گفته شده است که نویسنده با شخصیتپردازی هنرمندانهای به موفقیتی مشهود در ساختوپرداخت داستان خود رسیده است. دغدغهٔ او در این کتاب صوتی، نشاندادن روزمرگیها و منطق زیست در دنیای پر از ملال امروز است؛ پس مانند موسیقیدانی ماهر و خبره میداند که چطور سکوت کند و قلمروهای رازآلود را دستنخورده باقی بگذارد. آنچه با روح درون شخصیتهای کتاب ارتباط برقرار میکند، بیش از گفتار، موسیقی است. توصیفات نویسنده دقیق، کوتاه و درعینحال تأثیرگذار و بهاندازه توصیف شده است.
شنیدن کتاب صوتی باخ برای بچه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر استرالیا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره هلن گارنر
هلن گارنر در سال ۱۹۴۲ میلادی به دنیا آمد. او نویسندهای استرالیایی است که پس از انتشار اولین رمانش به یکی از مهمترین چهرههای ادبیات استرالیا تبدیل شد. هلن گارنر در کارنامۀ نویسندگیاش به طیف متنوعی از مضامین نظر داشته است؛ از داستانهای جنایی گرفته تا فیلمنامهنویسی و رمانهای مدرن دربارۀ روابط انسانها. «میمونگیری» (۱۹۷۷) و «باخ برای بچهها» (۱۹۸۴) از برجستهترین رمانهای هلن گارنر هستند.
بخشی از کتاب صوتی باخ برای بچه ها
«دکتر فاکس همانطور در حال جویدن غذا نگاهی به الیزابت انداخت، سری تکان داد و بهش لبخند زد. زنه هم، مثل دکستر، لابد حالا دیگر چهل سالی داشت. شکر خدا آنقدری عقل توی کلهشان بود که باهم ازدواج نکنند، هرچند شک نداشت که دکستر در دوران دانشجویی خیلی به او پیله کرده. کم مانده بود بزند زیر خنده. شبیه زنهای متأهل نبود، چه برسد به اینکه بچه هم داشته باشد. دقیق زیر نظرش گرفت: چشمهای از حدقه بیرونزدهاش را، پرههای بینیاش را که از عصبانیت گشاد شده بود و میلش به خودنمایی، در وجودش نوعی تفاخر و سربلندی میدید و بااینحال مطمئن بود او هم ازآندست زنهایی است که کلمات قلنبهسلمبهای مثل نگرش فمینیستهای ارتدکس از دهانشان تراوش میکند. پشتبند خردههای نان یک قلپ قهوه خورد و منتظر ماند تا زن چیزی بگوید. حدس میزد که چه میخواهد بگوید. او هم گفت: «خانم فاکس اینجا نیستن؟»
چقدر اجتماعی و مردمدار بود. یاد آن موقعی افتاد که الیزابت نوزده سالش بود. زنش خانه نبود و الیزابت برایش ناهار املتی پخته بود و ازش خواسته بود بیاید و میل کند، غذایی که هولهولکی و با ناشیگری درست شده بود، ولی او، که طبقهٔ بالا داشت روی پروژهاش کار میکرد، نه جوابی بهش داده بود نه سروکلهاش پیدا شده بود؛ تا اینکه غذا سرد شده و از دهان افتاده بود. الیزابت از آشپزخانه بهش چشمغره رفته بود. زنهای جوان آنقدری که از زنش خوششان میآمد خودش را دوست نداشتند.»
زمان
۵ ساعت و ۷ دقیقه
حجم
۴۲۱٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۷ دقیقه
حجم
۴۲۱٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
از فصل یک نتونستم بیشتر گوش بدم خیلی کسل کننده و یکنواخت ... به نظرم ارزش گوش کردن ندارد