دانلود و خرید کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت
معرفی کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت
کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت نوشتهٔ صادق هدایت است. حسین نصیری گویندگی این داستان کوتاه صوتی را انجام داده و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت
کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت، داستانی درمورد مردی به اسم «حسینعلی» است که معلمی ساده بود. او برای یافتن حقیقت و رسیدن به عرفان از همهٔ نیازهای مادی خود دست کشید. صادق هدایت در این داستان، به نکوهش خرافات و معضلات اجتماعی جامعه در آن زمان پرداخته است. این اثر یکی از داستانهای مجموعهٔ «سه قطره خون» است. حسینعلی در مسیر سیروسلوک خود با تنهایی و گوشهگیریاش اخت گرفته و در راه یافتن رستگاری حرکت میکند. او با مرشدی به اسم «شیخ ابوالفضل» آشنا میشود که در ظاهر بسیار پاک و زاهد است، اما پس از مدتی متوجه میشود که شیخ ابوالفضل دروغگو و ریاکاری بیش نبوده و آن چیزی که تظاهر میکند، نیست. شیخ ابوالفضل با اینکه برای مردم از مبارزه با نفس سخن میگوید، در خفا پیرو هواهای نفسانی خودش است. او به دختر همسایه تجاوز کرده و در این راه نتوانسته جلوی نفس خود را بگیرد؛ همچنین جلوی مردم نان و پیاز میخورد و در خانهٔ خود کباب و بلدرچین به سیخ میکشد! حسینعلی که دنبالهروی راهنما و مرشد خود بود و او را از هر نوع گناه و آلودگی پاک و مبرا میدانست، کمکم نگاهش به او تغییر میکند و دچار سرخوردگی و تردیدهای بسیاری میشود. صادق هدایت در داستان صوتی مردی که نفسش را کشت، از تأثیر مرشدان ریاکار و رسوایی آنها بر رفتار دیگران میگوید. این نویسندهٔ معاصر ایرانی سعی کرده در این داستان درمورد موضوع مقابله با خرافه صحبت کند و همانند سایر آثارش برخی از مناسبات زیست عرفانی را به چالش بکشد؛ همچنین سعی دارد سیمای حقیقت را آشکار سازد و تقابل فضاها در دنیای مدرن امروز را به تصویر بکشد.
شنیدن کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. این نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی را از بنیانگذران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. صادق هدایت تحصیل در دورهٔ متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد، اما بهعلت درد چشم مجبور شد که یک سال مدرسهٔ متوسطه را ترک کند و پس از آن به مدرسهٔ سنلویی که مدرسهٔ فرانسویها بود رفت. تحصیل در این مدرسه زمینهٔ آشنایی هدایت با ادبیات جهانی را فراهم کرد. او از نوجوانی نوشتن در روزنامهها را آغاز کرد. نخستین کتاب صادق هدایت «انسان و حیوان» نام دارد که درمورد مهربانی با حیوانات است. هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان کوتاه «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر که در آلمان منتشر میشد به چاپ رساند و مقالهای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ لهویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمانْ مرکز تمدن غرب بود، برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.
هدایت در سال ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد، اما از وضع کارش راضی نبود. با این وجود سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب میشود. او در این مدت، آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد؛ از جملهٔ این آثار میتوان به مجموعهٔ «انیران»، مجموعه داستانهای کوتاه «سایهروشن»، نمایشنامهٔ «مازیار» با مقدمهٔ مجتبی مینوی، «کتاب مستطاب وغوغ ساهاب» با همکاری مسعود فرزاد، مجموعه داستانهای کوتاه «سه قطره خون» و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر «گرداب»، «دون ژوان کرج»، «مردی که نفسش را کشت»، «صورتکها»، «چنگال»، «لاله»، «آفرینگان»، «طلب آمرزش»، «محلل»، «مردهخورها»، «عروسک پشت پرده»، چاپ نخست «علویهخانم» و همچنین سفرنامهٔ «اصفهان نصف جهان» اشاره کرد.
صادق هدایت در دوران اقامت خود در بمبئی در هند، اثر معروف خود «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود، پس از اندکی دگرگونی، با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته و بهصورت پلیکپی در ۵۰ نسخه منتشر کرد. این نویسندهٔ سرشناس ایرانی سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس، با گاز خودکشی کرد.
بخشی از کتاب صوتی مردی که نفسش را کشت
«از بچگی، همان وقت که آخوند سرخانه، برای او و برادرش میآمد، میرزا حسینعلی استعداد و قابلیت مخصوصی در فراگرفتن ادبیات و اشعار متصوفین و فلسفهٔ آنها آشکار میکرد، حتی به سبک صوفیان شعر میساخت. معلم آنها، شیخ عبدالله که خودش را از جرگهی صوفیان میدانست، توجه مخصوصی نسبت به تلمیذ خودش آشکار میکرد، افکار صوفیان را به او تلقین مینمود و از شرح حالات عرفا و متصوفین برای او نقل میکرد. بهخصوص از علو مقام منصور حلاج برای او حکایت کرده بود که منصور از مقام ریاضت نفس بهجایی رسیده بود که بالای دار «اناالحق» میگفت. این حکایت در فکر جوان میرزا حسینعلی، خیلی شاعرانه بود و بالاخره یک روز شیخ عبدالله به او اظهار کرد که:
- با آن مایه که در تو میبینم، هرگاه پیروی اهل طریقت را بکنی، بهمراتب عالیه خواهی رسید.»
زمان
۳۶ دقیقه
حجم
۳۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳۶ دقیقه
حجم
۳۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی بود.