دانلود و خرید کتاب صوتی فال خون
معرفی کتاب صوتی فال خون
کتاب صوتی فال خون، کتابی متفاوت در ژانر ادبیات دفاع مقدس، نوشتهٔ داوود غفارزادگان و با صدای کوروش سلیمانی است و ناشر صوتی سماوا آن را منتشر کرده است. داوود غفارزادگان در کتاب صوتی فال خون داستان یک سرباز عراقی را روایت میکند که در تمام طول کتاب با ترس از مرگ دستوپنجه نرم میکند. ترسی که در پایان داستان صورتی جدید به خود میگیرد. از این اثر بهعنوان کتاب برگزیده در جشنوارهٔ ربع قرن دفاع مقدس تقدیر شد.
درباره کتاب صوتی فال خون
سالها از جنگ هشتسالهٔ ایران و عراق میگذرد اما هنرمندان بسیاری هنوز هم وقایع و ابعاد مختلف آن را دستمایهٔ خلق آثار هنری خود قرار میدهند. تاکنون آثار بسیاری در زمینههای مختلف هنری از جمله ادبیات، سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی دراینباره پدید آورده شده است. کتاب فال خون هم یکی از آنهاست اما چیزی که این اثر را با سایر آثار این حوزه متمایز میکند، دریچهای است که نویسنده برای روایت داستان خود آن را انتخاب میکند.
شخصیت اول این رمان یک سرباز عراقی است. به او دستور داده شده که به همراه مافوقش به بالای یک کوه برفی در منطقهٔ هور بروند. سرباز در طول جنگ کشتهشدن بسیاری از همرزمانش را به چشم دیده و حالا در مسیر رسیدن به قلهٔ کوه، تصاویر آن جاندادنها مدام در مقابل چشمانش پدیدار میشوند. آنها به بالای کوه میرسند و مأموریتشان این است که جنازهٔ تنی چند از همرزمانشان را شناسایی کنند. هرچقدر که سرباز شخصیتی افسرده و مغموم دارد، ستوان درست برخلاف او مردی سرزنده و شاداب است. آنها در مقر دیدهبانی بالای کوه مستقر میشوند و یک دسته ورق بازی در آنجا پیدا میکنند. سرباز و ستوان شروع به بازی کردن میکنند، غافل ازاینکه همین بازی قرار است ورق داستان را بهزودی برگرداند.
کتاب با ترس سرباز از مرگ شروع میشود و با آن پایان مییابد. اما نه پایانی قابل حدس و گمان؛ چرخش داستان در یکسوم پایانی کتاب بهطرز غافلگیرکنندهای غیرمنتظره است. و این پایانبندی چیزی است که این اثر داوود غفارزادگان را به رمانی خواندنی تبدیل کرده است. محمدرضا قانونپرور استاد دانشگاه تگزاس در سال ۲۰۰۸ این کتاب را به انگلیسی ترجمه و به کمک مرکز مطالعات شرقشناسی دانشگاه تگزاس در آمریکا منتشر کرد. همچنین این کتاب در ترکیه چاپ و ترجمه شده است.
شنیدن کتاب صوتی فال خون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهایی در حوزهٔ دفاع مقدس پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی فال خون
«ـ من برای کمک دیدبانی به اینجا مأمور شدهام.
این اولین حرفی بود که از دهان ستوانیار گاردی درآمد. جلوی سنگر ایستاده بود و نفسنفس میزد. وقتی رفت به طرف پرتگاه، برای نگاه کردن به دشت، پشتش خیس عرق بود. آن همه راه را در میان برف یکنفس بالا آمده بود.
ستوان رفت کنار ستوانیار و به دشتِ سفید خیره شد. خط سیاه مهاجران، در سفیدی یکدست، واضحتر دیده میشد.
ستوانیار وقتی به طرف ستوان برگشت، سفیدی چشمهایش به سرخی میزد. ستوان با بیخیالی سوت میزد و روبهرو را نگاه میکرد.
ستوانیار گفت: «از واحد اطلاعات لشکر مأموریت...»
بقیۀ حرفش را فرو خورد و نگفت. آشکارا به این دلیل پای واحد اطلاعات را پیش کشیده بود که ستوان حساب کارش را بکند.
ستوان چند قدم از کنارۀ پرتگاه دور شد و پشت به ستوانیار به او چشمک زد. نگاهش داد میزد: «دیدی که حدسم درست بود.»
ستوانیار هنوز به دشت نگاه میکرد و لحظهبهلحظه رنگش سرختر میشد. ستوان، با قد متوسط، صورت دراز و گردن ظریف با بیاعتنایی به ستوانیارِ درشتهیکل نگاه میکرد.
میان ستوان و ستوانیار سردرگم ایستاده بود. نمیدانست چه کار کند. فکر نمیکرد ستوان این قدر پر دل و جرئت باشد و با یک ستوانیار گاردی برخوردی بکند.
ستوان رو به او گفت که برو سنگر و چیزی برای خوردن آماده کن.
بیمعطلی چپید توی سنگر. از اینکه از شرّ نگاههای پرکینه ستوانیار و ظاهر بیخیال ستوان راحت شده بود، راضی بود. چند تا کنسرو برداشت و برای گرم شدن گذاشت داخل آب قوری. صدای ستوان از بیرون میآمد که داشت با اکراه وضعیت منطقه را برای ستوانیار تشریح میکرد.»
زمان
۱ ساعت و ۵۵ دقیقه
حجم
۱۵۸٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱ ساعت و ۵۵ دقیقه
حجم
۱۵۸٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
کتاب از زبان عراقیها روایت شدهاست. کتاب روایت داستان یک سرباز عراقی و مافوق اوست که برای دیدهبانی و شناسایی اجساد به ارتفاعات غرب ایران به نام هور اعزام میشوند.
با سپاس فراوان از نشر سماوا ای کاش چند سطری معرفی کتاب هم نوشته می شد.
تصاویر! امان از تصاویر این کتاب! عجب زبانی! دم آقای غفارزادگان گرم. با تسکر از گوینده گرامی
کتاب با محوریت جنگ. روانشناسانه و دقیق. لحظه به لحظه جنگ روایت می کند. عالیه
کتاب جالب و زیبایی بود اما نسبت به کتاب صوتی هایی که در مورد دفاع مقدس بود گیرایی کمتری داشت
انتظارش رو نداشتم ولی کتاب خیلی جالبی بود. مهارت نویسندگی تحسینبرانگیز بود. یه داستان کوتاهه ولی تفصیل روایتش رو دوست داشتم. انگار میتونستی داستان رو جلوی چشمت ببینی. و خود داستان که شنونده رو درگیر میکرد برای پیداکردن زاویهی دید
من از داستان لذت نبردم محتوای خاصی نداشت و اصلا نتیجه خاصی نتونستم ازش بگیرم داستان سرباز و مافوقش بود که برای شناسایی رفته بودن در کلبه ای در ارتفاعات ...
موضوع کتاب چیه؟ چرا توضیحاتی دربارهاش نوشته نشده؟!
نتونستم شنیدنشو تحمل کنم.
اونقدر برای ناشر ارزش نداشت که بخواد وقت بذاره و معرفی بنویسه. آیا ارزش داره که ما وقت بذاریم و بخونیم(گوش کنیم)؟؟؟