دانلود و خرید کتاب صوتی داش آکل
معرفی کتاب صوتی داش آکل
کتاب صوتی داش آکل داستانی نوشتهٔ صادق هدایت است که اولین بار در مجموعهٔ «سه قطره خون» منتشر شده است. کتاب صوتی داش آکل با صدای فریبا متخصص منتشر شده است. مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۰ فیلمی از روی داش آکل صادق هدایت ساخت و بهروز وثوقی در این فیلم نقشآفرینی کرد.
درباره کتاب صوتی داش آکل
داش آکل داستان یک لوطی مشهور در شیراز به همین نام است. یک حاجی شیرازی در زمان مرگش وصیت میکند داش آکل وظیفه رسیدگی به کارها و اموال او را به عهده بگیرد.
داش آکل زمانی که برای انجام کارهای او به خانهاش میرود، دختر حاجی «مرجان» را میبیند و عاشق او میشود. اما چون داش آکل امانتدار آن خانواده است ازدواج با او را دور از جوانمردی میبیند.
همزمان در داستان، داش آکل با مرد دیگری به نام کاکا رستم مشکل دارد و با هم نزاع و درگیری دارند. این ۲ اتفاق مسیر داستان را پیش میبرند.
شنیدن کتاب صوتی داش آکل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید با آثار صادق هدایت آشنا شوید، شنیدن کتاب صوتی داش آکل تجربهٔ نابی برای شما خواهد بود.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت در ۲۸ بهمن سال ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. این نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی را از بنیانگذران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. صادق هدایت تحصیل در دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد اما بهعلت درد چشم مجبور شد که یک سال مدرسه متوسطه را ترک کند و پس از آن به مدرسه سنلویی که مدرسه فرانسویها بود رفت. تحصیل در این مدرسه زمینه آشنایی هدایت با ادبیات جهانی را فراهم کرد. او از نوجوانی نوشتن در روزنامهها را آغاز کرد. نخستین کتاب صادق هدایت انسان و حیوان نام دارد که راجع به مهربانی با حیوانات است.
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشته ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان مرگ را در مجله ایرانشهر که در آلمان منتشر میشد به چاپ رساند و مقالهای به فرانسوی به نام جادوگری در ایران در مجله لهویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. هدایت در سال ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. اما از وضع کارش راضی نبود؛ با این وجود سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب میشود و آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد. از جمله این آثار میتوان به مجموعه انیران، مجموعه داستانهای کوتاه سایهروشن، نمایشنامه مازیار با مقدمه مینوی، کتاب مستطاب وغوغ ساهاب با همکاری مسعود فرزاد، مجموعه داستانهای کوتاه سه قطره خون و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر گرداب، دون ژوان کرج، مردی که نفسش را کشت، صورتکها، چنگال، لاله، آفرینگان، طلب آمرزش، محلل، مردهخورها، عروسک پشت پرده، چاپ نخست علویه خانم و همچنین سفرنامه اصفهان نصف جهان اشاره کرد.
هدایت در دوران اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته، بهصورت پلیکپی در ۵۰ نسخه منتشر کرد. این نویسنده سرشناس ایرانی سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس، با گاز خودکشی کرد.
بخشی از کتاب داش آکل
«داش آکل همینطور که یخ را دور کاسه میگردانید و زیر چشمی وضعیت را میپایید خنده گستاخی کرد که یک رج دندانهای سفید محکم از زیر سبیل حنا بسته او برق زد و گفت: «بیغیرتها رجز میخوانند، آنوقت معلوم میشود رستم صولت و افندی پیزی کیست.»
همه زدند خنده، نه اینکه به گرفتن زبان کاکا رستم خندیدند، چون میدانستند که او زبانش میگیرد، ولی داش آکل در شهر مثل گاو پیشانی سفید سرشناس بود و هیچ لوطی پیدا نمیشد که ضرب شستش را نچشیده باشد، هر شب وقتی که توی خانهی ملا اسحق یهودی یک بطر عرق دو آتشه را سر میکشید و دم محلهی سر دزک میایستاد، کاکا رستم که سهل بود، اگر جدش هم میآمد لنگ میانداخت. خود کاکا هم میدانست که مرد میدان و حریف دانش آکل نیست، چون دوباره از دست او زخم خورده بود و سه چهار بار هم روی سینهاش نشسته بود. بخت برگشته چند شب پیش کاکا رستم میدان را خالی دیده بود و گرد و خاک میکرد. داش آکل مثل اجل معلق سر رسید و یک مشت مثل بارش کرده، به او گفته بود: «کاکا، مردت خانه نیست. معلوم میشه که یک بست وافور بیشتر کشیدی، خوب شنگُلت کرده. میدانی چیه، این بی غیرت بازیها، این دون بازیها را کنار بگذار، خودت را زدهای به لاتی، حجالت هم نمیکشی؟ این هم یکجور گدایی است که پیشهی خودت کردهای، هر شبهی خدا جلو را مردم را میگیری؟ به پوریای ولی قسم اگر دو مرتبه بد مستی کردی سبیلت را دود میدهم، با برکهی همین قمه دو نیمت میکنم.»
آنوقت کاکا رستم دمش را گذاشت روی کولش و رفت، اما کینه داش آکل را بدلش گرفته بود و پی بهانه میگشت تا تلافی بکند. از طرف دیگر داش آکل را همهی اهل شیراز دوست داشتند.»
زمان
۳۲ دقیقه
حجم
۲۲٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳۲ دقیقه
حجم
۲۲٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
۳۰ تومن برای نیم ساعت؟؟ آیا ما برای شما لطیفه هستیم؟
بعد از چند وقت یه داستان کوتاه عالی خواندم. از مطالعه اش ضرر نمی کنید. یکی از بهترین پایان ها رو داشت.