دانلود و خرید کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش اول: فلسفه)
معرفی کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش اول: فلسفه)
کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش اول: فلسفه) بخش اول از کتاب متفکران بزرگ نوشته آلن دوباتن، فیلسوف و نویسنده معاصر است که با ترجمه سیده معصومه موسوی و معصومه مظلومی ابیانه و صدای فریبا فصیحی منتشرشده است. این کتاب که یکی از کتابهای مجموعه مدرسه زندگی آلن دوباتن است به صورت بخش، بخش صوتی شده که تقدیم علاقهمندان میشود.
درباره کتاب صوتی متفکران بزرگ
کتاب متفکران بزرگ به معرفی آرا و آثار متفکران بزرگ در حوزههای فلسفه، تئوری سیاسی، جامعه شناسی، روانکاوی، هنر، معماری و ادبیات میپردازد. متفکرانی که درسهای زیادی برای انسان معاصر دارند. برای مثال فروید در حوزه روانشناسی، افلاطون و ارسطو در فلسفه، ماکیاولی یا مارکس در حوزه سیاسیت، بندیکت در جامعهشناسی، پالادیو در معماری و یا جین آستن و ویرجینیا ولف در حوزه ادبیات در این مجموعه معرفی شدهاند.
شنیدن کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش اول: فلسفه) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مطالعات فلسفی و شناخت فلاسفه مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش اول: فلسفه)
افلاطون این را هم در نظر داشت که مردم چقدر به خود میبالند که غریزه یا شورمندیهایشان آنها را هدایت میکند (یعنی پریدن به دامن تصمیمات صرفاً بر پایهٔ «آنچه احساس میکنند»). او این وضع را شبیه این میدانست که اختیار خود را به دستهای اسبِ چشم بستهٔ وحشی بسپاریم.
با اینکه فروید به اذعان آن به خود میبالید، افلاطون بود که مبدع درمان۳ بود. مُصر بر اینکه یاد بگیریم همهٔ افکار و احساساتمان را به عقل واگذار کنیم. همانطور که افلاطون به کرات نوشت، ذات فلسفه به این فرمان ختم میشود:
ــ «خود را بشناس».
۲. حکیمانهتر عشق بورز
افلاطون یکی از بزرگترین نظریهپردازان دربارهٔ روابط است. کتاب او، ضیافت۴، تلاشی برای توضیحِ چیستیِ حقیقیِ عشق است. کتاب داستان یک مهمانی شام را روایت میکند که به وسیلهٔ آگاثون۵، یک شاعر زیبارو ترتیب داده شده است، که گروهی از دوستانش را به صرف خوردن، نوشیدن و گفت و گو دربارهٔ عشق دعوت میکند.
مهمانان هر کدام نگرشهای مختلفی دربارهٔ چیستی عشق دارند. افلاطون مفیدترین و جذابترین تئوری را به دوست دیرینهاش سقراط ــ یکی از شخصیتهای اصلی در این کتاب و در تمام کتابهایش ــ واگذار میکند. این تئوری از این قرار است: زمانی که عاشق میشوی، آنچه در واقع رخ میدهد این است که تو در دیگری ویژگیهای خوبی را یافتهای که خودت فاقد آنها بودهای. احتمالاً این معشوقها کسانی هستند که زمانی که شما سراسیمهاید، آراماند؛ یا وقتی آشفتهاید، خویشتندارند؛ یا زمانی که شما گنگ و خاموشید، آنها سخنورند.
فانتزیِ پنهانِ عشق این است که با نزدیک شدن به این شخص، شما هم میتوانید کمی شبیه آنها شوید. آنها میتوانند کمک کنند تا در مسیر تحقق تواناییهای خود رشد کنید.
از منظر افلاطون، عشق در ذاتش نوعی آموزش است: شما نمیتوانید کسی را دوست داشته باشید، اگر نخواهید به وسیلهٔ آنها رشد کنید. عشق باید عبارت از دو انسان باشد که تلاش میکنند با همراهی هم رشد کنند ــ و به هم در این مسیر کمک کنند. این به آن معنا است که شما نیاز دارید با کسی درآمیزید که یک جزءِ مفقودهٔ مهم از تکامل شما را دارد: فضایلی که فاقد آنهایید.
امروزه دیگر این ایده کاملاً عجیب به نظر میرسد که بخواهیم عشق را یافتن شخصی کامل، همانطور که هست، تفسیر کنیم. در اوج مشاجرات، عشاق گاهی به هم میگویند: «اگر عاشق من بودی، سعی نمیکردی مرا تغییر بدهی».
افلاطون کاملاً مخالف این ایده است. او از ما میخواهد با گارد و غرور کمتری وارد رابطه شویم. ما باید بپذیریم کامل نیستیم و به دوست دارانمان اجازه بدهیم چیزهایی به ما بیاموزند. یک ارتباط خوب باید به این معنا باشد که ما دیگری را دقیقاً آنطور که هست دوست نداشته باشیم. عشق به معنای متعهد شدن به کمک کردن به آنها است که نسخهٔ بهتری از خودشان باشند ــ و گذارهای طوفانیای که این تغییر ناچار در پی دارد را تحمل کنند ــ و در عین حال آنها هم از تلاششان برای ارتقای ما دست نکشند.
۳. اهمیت زیبایی
همه کمابیش ــ چیزهای زیبا را دوست دارند. اما ما مستعد آن هستیم که دربارهٔ قدرتی که این چیزهای زیبا بر ما دارند کمی اسرارآمیز فکر کنیم، و در شمایی بزرگتر، این تأثیر را چندان مهم ندانیم.
اما افلاطون ادعا کرد واقعاً مهم است که چه خانهها یا معابد، ظروف یا تندیسهایی پیرامونمان داریم.
پیش از افلاطون، هیچ کس این پرسش اساسی را نپرسیده بود: چرا ما چیزهای زیبا را دوست داریم؟ او دلیلی جذاب پیدا کرد: ما در این چیزهای زیبا جزئی از «خیر»۶ را شناسایی میکنیم.
خیرهای زیادی وجود دارد که ما سودایِ داشتن آنها را داریم: مهربانی، وقار، هماهنگی، توازن، آرامش، قدرت، احترام. اینها ویژگیهای انسانی هستند. اما آنها کیفیاتی در اشیا هم هستند. ما زمانی تحریک و هیجان زده میشویم که در اشیا ویژگیهایی مییابیم که نیازمند آنهاییم اما جایشان در زندگی ما خالیست.
به این ترتیب، اشیای زیبا کارکردی واقعاً مهم دارند. آنها ما را به پرورش در مسیرشان، تشبه به خود دعوت میکنند. زیبایی میتواند نفس ما را پرورش دهد.
به این ترتیب، زشتی هم موضوعی جدی است. چون زشتی مشخصات خطرناک و مخربی را پیش روی ما میگذارد. زشتی ما را تشویق میکند شبیه آن شویم: زمخت، آشفته، شتاب زده. زشتی، حکیم، مهربان و آرام بودن را دشوارتر میکند.
افلاطون هنر را درمانگرانه میفهمید: این وظیفهٔ شاعران و نقاشان (و امروزه رماننویسان، تهیه کنندگان تلویزیون و طراحان) است که به ما کمک کنند تا در مسیر زندگی خوب حرکت کنیم.
افلاطون به سانسور هنرها اعتقاد داشت. این باور آنقدر که به نظر میرسد متناقض نیست. اگر هنرمندان میتوانند به ما کمک کنند خوب زندگی کنیم، متأسفانه به همان اندازه میتوانند به رویکردها و ایدههای پوچ، اعتبار و افسون ببخشند. هنرمند بودن الزاماً قدرت استفادهٔ حکیمانه از آن را تضمین نمیکند.
به همین دلیل افلاطون باور داشت که هنرمندان باید تحت فرمان فیلسوفان کار کنند، فیلسوفانی
زمان
۳ ساعت و ۴۷ دقیقه
حجم
۲۱۳٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۳ ساعت و ۴۷ دقیقه
حجم
۲۱۳٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد