دانلود و خرید کتاب زندانبان الهام سیدحسینی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب زندانبان اثر الهام سیدحسینی

کتاب زندانبان

انتشارات:نشر صاد
امتیاز:
۳.۸از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زندانبان

کتاب زندانبان نوشته الهام سیدحسینی داستانی درباره یک افسر ارتش قبل از انقلاب را روایت می‌کند که مورد خشم مافوقش قرار گرفته و درچار دردسرهایی شده است.

 درباره کتاب زندانبان

داستان اصلی کتاب در مورد سروان ارتش قبل از انقلاب است که به خاطر درگیری با افسری امریکائی مورد غضب مافوق‌هایش قرار می‌گیرد و به عنوان زندان‌بان به دوستاق (غارـ زندانی سری در مکانی ناشناخته) تبعید می‌شود.  کتاب در چهار فصل با عناوین دوستاق ( به معنی زندان) اتانازی. فراموشخانه و زندان متروک نوشته شده است. در فصل اول با شکیب دوستاق زندانی‌ها و زندانبان‌ها آشنا می‌شویم فصل دوم شکیب با آشنائی با محیط جدید سعی می‌کند به دوستاق نظم بدهد.در فصل سوم زندانی جدید از راه می رسد و در فصل چهارم شاهد ماجراهای هیجان انگیزی خواهید بود. زندان‌بان داستان فراموش شدگانی است که به مرگ خودشان راضی شده‌اند. هر محکوم و زندان بانی که پایش به دوستاق می‌رسد فراموش می‌شود و محکوم به فراموش کردن است.

 خواندن کتاب زندانبان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 اگر به داستان و رمان ایرانی علاقه دارید از خواندن داستان زندان لذت خواهید برد.

درباره الهام سید حسینی

الهام سید حسینی متولد ۱۳۵۵ تهران است

فعالیت‌‌های حوزه ادبی

مشارکت در تالیف «کجا بودی الیاس» در بزرگداشت شهدای غواص با داستان نور آفتاب چشمش را می‌زد که توسط شهرستان ادب به چاپ رسید. حضور در کارگاه‌های داستان حوزه هنری اردبیل، برگزاری کارگاه رمان نویسی در فضای مجازی.

جوایز 

جایزه ادبی ققنوس برای داستان نور آفتاب چشمش را می‌زد. جایزه ادبی گوزل شهریمیز برای داستان شهر برف‌های ناگهانی.

سایر آثار

دوست داشتن

جای خالی هیجان

زبان گنجشک

من سلاخ نیستم

داستان ضد

گیس برده

چند داستان کوتاه چاپ شده در مجموعه‌های مشترک(کجا بودی الیاس، داستان ما۲.)

بخشی از کتاب زندانبان

ستوان برخلاف دیشب که خیلی پُرهیبت و تماشایی به‌نظر آمده بود، اینجا بیرون غار زیر نور خورشید در مقایسه با عظمت طبیعت و این غارِ انسان‌ساخته‌ای که شکیب باحیرت نگاهش می‌کرد خیلی هم کوچک و بی‌فروغ بود. غار یا درواقع کوه را از هرطرف که نگاه می‌کرد یک شکل می‌دید، غیر از قسمت ورودی آن که با یک دهان شبیه گلوی باز انسان، نفوذپذیر بود، باقی دیوارها سنگی، بلند و بدون روزنه بودند. کوه جای زیادی را اشغال کرده بود. شکیب حدس زد دیوارهای آن باید خیلی قطور باشد. قطورتر از دیوار چین. از بیرون خیلی بزرگتر از درون بود.

_ اینجا رو کی ساخته؟

_ ساختن؟

ستوان نگاه جاهلانه‌ای به کوه انداخت:

«فکر نمی‌کنم اون رو ساخته باشن. البته توش یه کارایی کردن؛ چندتا حجره ساختن، چاهش، لوله‌کشی آب و فاضلابش کار مهندسای آلمانیه ولی خود غار ساختهٔ طبیعته. چطور می‌شه همچین چیزی رو آدما ساخته باشن اونم توی برّ و بیابون. آخه برای چی؟»

خب، ستوان ابله هم بود، نمی‌توانست جای دست کارگرها را که روی سنگ‌ها باقی مانده بود ببیند، جای تیشه‌هایشان را نمی‌دید و بوی عرق آن‌ها را که روی زمین چکیده بود نمی‌شنید. لابد چندتایی کارگر موقع ساختن این غار نفله شده بودند و آن‌ها را لای دیوارها گذاشته بودند. بله. این غار هزاران سال قدمت داشت. کار آلمانی‌ها نبود. کار اسرای جنگی بود. چینی‌هایی که بهرامِ گور اسیر کرده بود، یا از ارادهٔ اشکانیان سر برآورده بود، شاید فرهاد عاشقی اینجا در تبعید بیل و کلنگ زده و سنگ به سنگ پیوند زده بود. کوه را تراشیده و تنهایی‌اش را با غار شریک شده بود. شاید هم غار از دل افسانه‌ها بیرون آمده بود. با وردی جادویی.

کمی از کوه فاصله گرفتند. عصر خنکی بود برعکس دیروز. ستوان ناخواسته او را به‌سمتی می‌برد که ردّ پای روباهِ شنی را دیده بود، اما باد شبانه ردّ روباه را پاک کرده بود. تا چشم کار می‌کرد ریگ بود و واحه‌هایی که باد هرروز و هرشب پاک می‌کرد و دوباره شکل می‌داد. تک‌وتوک ته‌مانده‌های کوه‌های سنگی بزرگ و کوچک که هنوز باد از تمامیت ساقط نکرده بود در دوروبَر دیده می‌شد. گاهی سایهٔ ابری از روی سرشان می‌گذشت. تازه پاییز شده بود ولی آفتاب هنوز آن‌قدر جان داشت که تشنگی بیاورد. شکیب از قمقه‌اش آب خورد و رو به ستوان پرسید:

«وظیفهٔ شما توی این زندان چیه ستوان؟»

ستوان با تکیه به چوبی که برای قدم‌زدن برداشته بود راه می‌رفت:

«اعتراف‌گرفتن؟»

_ اعتراف‌گرفتن از کی؟

_ از زندانیا. هرماه از زندانیا اعتراف جدید گرفته می‌شه.

_ ولی من چیزی توی پرونده‌شون ندیدم!

نظرات کاربران

کاربر 3455456
۱۴۰۱/۰۷/۲۶

کاش اتمامش هم مثل جذابیت وسط ماجرا بود ولی در کل قشنگ بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱)
تو زین بازیچه‌‌ها بسیار دانی وزین افسانه‌‌ها بسیار خوانی نظامی
عیدتون مبارک

حجم

۱۵۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۵۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان