دانلود و خرید کتاب و جلیل صفربیگی

معرفی کتاب و

جلیل صفربیگی( -۱۳۵۲)، شاعر است. در یکی از رباعی‌های این کتاب می‌خوانیم: «باید همه را به زیر پا بگذارم تا دست تو را توی حنا بگذارم با این همه شرطی که تو داری باید مرغی بشوم، تخم طلا بگذارم» در رباعی دیگری از این مجموعه شعر می‌خوانیم: «هر چند که دور از عشقبازی هستیم اما به رضای عشق راضی هستیم بر فرض که این مسأله حل هم بشود ثابت شده، ما دو خط، موازی هستیم»
پناه
۱۳۹۸/۱۱/۱۲

زیبا بود . شعراش دلنشین بود طنز،غمگین ،آیینی . کوتاه و لذت بخش . دو تا شعری که از این کتاب خیلی دوست داشتم 👇👇 . نقطه،سر سطر ، بچه ها بنویسید . با خط درشت،عشق رابنویسید . تکلیف شب شماست در دفتر دل . صد مرتبه از روی خدا بنویسید . _____________________ آن روز اسیر

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۷/۰۲

کتاب صد و نود و یکم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، در مجموع اشعار خوبی بود .

بیسیمچی
۱۳۹۸/۰۲/۱۴

از جلیل صفر بیگی عزیز انتظار بیشتری میرفت...

مهدی فیروزان
۱۳۹۷/۰۷/۲۲

بهتر از کتاب هیچ بامزه و مذهبی و عاشقانه داشت و زیبا بود.

িមተєကє .నមժមተ
۱۳۹۷/۰۹/۲۴

ساده و صمیمی💝

امیری حسین
۱۳۹۸/۰۱/۲۶

واقعا پنج تا ستاره کمه کم نظیر بود... رباعی ها با دل آدم بازی میکرد

plato
۱۳۹۷/۰۶/۲۷

۱۵

"Shfar"
۱۳۹۸/۰۶/۱۰

این کتاب بد نبود... نمیدونم چی میشه درباره ش گفت... فقط انتظار داشتم بهتر از این باشه چون کتاب قبلی که من ازش خوندم خیلی حرفه ای تر بود... میشه گفت درباره موضوعات اجتماعی بود... بیشترش طنز بود البته! ... یه جور طنز غمگین... ولی در

- بیشتر
FTME🌹
۱۳۹۸/۰۶/۰۹

😐😐😐

گرشاسب
۱۳۹۵/۰۴/۱۸

فوق‌العاده‌س! نفهمیدم چه‌طور غرق این اشعار زیبا شدم که انقدر زود تموم شد. با اینکه بعضی اشعار رو بارها خوندم، بس‌که زیبا بودن. خوندن این مجموعه رو به همه پیشنهاد می‌کنم.

از من دو ـ سه خط، سکوت باقی مانده
سیّد جواد
از من دو ـ سه خط، سکوت باقی مانده
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
تقویم من از سکوت پاییز پر است از زندگی‌ام بهار را خط زده‌اند
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
قربان صداقت و صفای خودمان! ماییم و دل پاک و خدای خودمان در شهر شما نمی‌شود عاشق شد باید برویم روستای خودمان
بیسیمچی
آن روز اسیر دست ظلمت شد آب قربانی غفلت و جهالت شد آب از سوز عطش لبان مولا خشکید والله که آب، از خجالت شد آب
سیّد جواد
مجبور شدم که قاتلم را بکشم این آینه‌ی مقابلم را بکشم ـ بین خودمان بماند ـ امروز غروب، تصمیم گرفته‌ام دلم را بکشم
امیری حسین
از سوز عطش لبان مولا خشکید والله که آب، از خجالت شد آب
بیسیمچی
پا بر سر ما گذاشت هر کس، برخاست یک عمر برای دیگران پله شدیم
بیسیمچی
در سینه‌ی من فقط تو جا داری و بس
سیّد جواد
با عشق هنوز زنده هستم، لطفاً از روی من این ملافه را بردارید
بیسیمچی
نقطه، سر سطر، بچه‌ها بنویسید با خط درشت، عشق را بنویسید تکلیف شب شماست در دفتر دل: صد مرتبه از روی خدا بنویسید
"Shfar"
مجبور شدم که قاتلم را بکشم این آینه‌ی مقابلم را بکشم ـ بین خودمان بماند ـ امروز غروب، تصمیم گرفته‌ام دلم را بکشم
محمد
از من دو ـ سه خط، سکوت باقی مانده
"Shfar"
یک عمر فقط دروغ و تهمت زده‌اند
سیّد جواد
آن روز اسیر دست ظلمت شد آب قربانی غفلت و جهالت شد آب از سوز عطش لبان مولا خشکید والله که آب، از خجالت شد آب
مهدی فیروزان
عمری دل خود، سیاه، بار آوردم یک قلب پر از گناه بار آوردم من قابل اعتنا نبودم ای عشق! شرمنده‌ام افتضاح بار آوردم
مهدی فیروزان
یک عمر فقط دروغ و تهمت زده‌اند از چار طرف به من جراحت زده‌اند تقویم من از سکوت پاییز پر است از زندگی‌ام بهار را خط زده‌اند
پناه
اوضاع زمانه، هیچ، سامان نگرفت دور «شب و روز» نیز پایان نگرفت یک عمر اسیر خشکسالی بودیم ابر آمد و بغض کرد و باران نگرفت
plato
در سینه، کویر لوت باقی مانده دل، لانه‌ی عنکبوت باقی مانده من شاعر کوچه‌های غربت هستم از من دو ـ سه خط، سکوت باقی مانده
িមተєကє .నមժមተ
باید همه را به زیر پا بگذارم تا دست تو را توی حنا بگذارم با این همه شرطی که تو داری باید مرغی بشوم، تخم طلا بگذارم
امیری حسین

حجم

۳۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۳۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان