کتاب سیره آفتاب
معرفی کتاب سیره آفتاب
سیره آفتاب به انضمام گلچینی از سیره عملی امام خمینی (ره) در عرصه اجتماع، خانواده، جوانان، اخلاق و عرفان، حکومت، سیاست و جهان اسلام در دفتر نشر معارف به چاپ رسیده است.
درباره کتاب سیره آفتاب
سیره آفتاب شامل توصیههای اخلاقی ـ عرفانی حضرت امام خمینی قدسسره به ضمیمه گزیدهای از سیره عملی آن حضرت در عرصههای مختلف است.
بی شک یکی از نابترین الگوها در عصر حاضر که مجموعهای از صفا و پاکی، خداجویی و وارستگی، خلوص و خشیت، رضا و صبر، آگاهی اجتماعی و باطل ستیزی، حق خواهی و... را در خود جمع نموده بود، رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدسسرهم بود. مردی از تبار حماسه و از قبیله خورشید که آوای کفرشکن و نهیب ستم سوزش بر صحیفه تاریخ نقش بست، هم او که جلوهای از ذوالفقار شب شکاف علی علیهالسلام را با جرقهای از مناجات شبانه او، به ارث برده بود. آن عزیز، صاحب ویژگیهایی منحصر به فرد بود که به اعتراف دوست و دشمن، تحولی ژرف و عمیق در میان مسلمانان کشورهای اسلامی و به ویژه جوانان تشنه حق و عدالت ایجاد کرد و او را به عنوان «اسوهای حسنه» برای همه انسانهای حق طلب در عصر تمدن فریبنده غرب مطرح ساخت. شاید در توصیف گوشهای از شخصیت آن پیر سفر کرده، کلمات گهربار مقام معظم رهبری ـ مدظله العالی ـ تا حدودی گویا و رسا باشد.
«آن بزرگوار، قوت ایمان را با عمل صالح، و اراده پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت، و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در قرنها و قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور، و اساطیر گونه بود.
... او عبد صالح و بنده خاضع خداوند و نیایشگر گریان نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوی کامل یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامی بود.
... او با عمری که روزها و ساعتها و لحظههایش با مراقبه و محاسبه سپری میشد صدها آیه قرآن را که در توصیف مخلصین و متقین و صالحین است، مجسم و عینی ساخت. او به انسانها کرامت، و به مؤمنان عزّت و به مسلمانان قوت و شوکت، و به دنیای مادّی و بیروحْ معنویت، و به جهان اسلامْ حرکت، و به مبارزان و مجاهدان فی سبیل اللّه شهامت و شهادت داد. او به همه فهماند که انسان کامل شدن و علیوار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست.»۱
مطالب این مجموعه به صورت فشرده در دو بخش جمع آوری گردیده است:
بخش اول توصیههای اخلاقی ـ عرفانی حضرت امام به فرزند بزرگوارش مرحوم حاج سید احمد خمینی رحمهالله است که در نامههای متعدد امام به فرزندشان آمده است و در این کتاب به شیوهای بدیع، موضوع بندی و ارائه شده تا مطالعه آن برای خوانندگان آسانتر و دلپذیرتر گردد. این بخش در حقیقت سیره نظری حضرت امام را به تصویر کشیده است.
بخش دوم گزیدهای از سیره عملی امام در عرصه مسایل فردی، خانوادگی، اجتماعی، عبادی، اخلاقی، سیاسی، حکومتی و... است که از بین کتب گوناگون استخراج و به صورتی مناسب فصل بندی شده است.
خواندن کتاب سیره آفتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نسل جوان و به خصوص دانشجویان مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب سیره آفتاب
رعایت حقوق همسر
همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف میکردند. تا من نمیآمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمیکردند. به بچهها هم میگفتند: صبر کنید تا خانم بیایند.
احترام مرا نگه میداشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه به من میگفتند: جارو نکن. اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، میآمدند و میگفتند: بلند شو، تو نباید بشویی.
روی هم رفته باید بگویم که حضرت امام، جارو کردن و ظرف شستن و حتی شستن روسری بچه خودمان را هم وظیفه من نمیدانستند و اگر به جهت نیاز، گاهی به این کارها دست میزدم، ناراحت میشدند و آن را به حساب نوعی اجحاف نسبت به من میگذاشتند.
حتی وقتی وارد اتاق میشدم، به من نمیگفتند: درب را پشت سرتان ببندید، صبر میکردند تا بنشینم و بعد خودشان بلند میشدند و در را میبستند.
شصت سال زندگی و عدم تقاضای یک لیوان آب
امام احترام فوق العادهای برای خانم قائل بودند. یعنی اگر بگویم در طول شصت سال زندگی، زودتر از خانم دستشان توی سفره نرفت، دروغ نگفتهام.
اگر بگویم کوچکترین توقعی از ایشان نداشتند، دروغ نگفتهام. حتی میتوانم بگویم در طول شصت سال زندگی، هیچ وقت یک لیوان آب از خانم نخواستند. همیشه خودشان اقدام میکردند. اگر هم خودشان در شرایطی بودند که نمیتوانستند، میگفتند: آب این جا نیست؟. هیچ وقت نمیگفتند بلند شوید آب به من بدهید. نه تنها به خانم، حتی به ما که دخترهایشان بودیم و اگر آقا آب میخواستند، همه با سر میدویدیم که آب بیاوریم. ولی هیچ وقت از ما نخواستند که یک لیوان آب به دستشان بدهیم.
در شرایط سخت روزهای آخر، هروقت چشم باز میکردند، اگر قادر به صحبت بودند، میگفتند: خانم چطورند؟ میگفتیم: خانم خوبند. بگوییم بیایند پیش شما؟ میگفتند: نه، خانم کمرشان درد میکند. بگذارید استراحت کنند.
خوش به حال من که چنین همسری دارم
امام به همسرشان علاقه وافری داشتند، به طوری که از نظر امام همسرشان در یک طرف قرار داشت و بچههایشان در طرف دیگر، و این دوست داشتن با احترام خاصی توأم بود.
یادم هست یک بار که خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی میکردند. وقتی آقا اخم میکردند، ما به شوخی میگفتیم: اگر خانم باشند، آقا میخندند و وقتی خانم نباشند، آقا ناراحتند و اخم میکنند.
خلاصه، ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم آقا باز نشد. بالاخره من گفتم: خوشا به حال خانم که شما این قدر دوستش دارید. ایشان گفتند: خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کردهاند، هیچ کس نکرده است. شما هم اگر مثل خانم باشید، همسرتان شما را این قدر دوست خواهد داشت.۸۵
زیارت مختصر و پذیرایی از دیگران
یکی از علما برای من نقل کرد که یک سال تابستان به اتفاق امام و چند تن دیگر از روحانیان به مشهد مشرف شدیم و خانه دربستی گرفتیم.
برنامه ما چنین بود که بعدازظهرها پس از یکی ـ دو ساعت استراحت از خواب بلند میشدیم و دسته جمعی روانه حرم مطهر میشدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه مراجعت میکردیم و در ایوان با صفایی که در آن خانه بود مینشستیم و چای میخوردیم.
برنامه امام این بود که با جمع به حرم میآمدند ولی دعا و زیارتشان را خیلی مختصر میکردند و تنها به منزل بازمیگشتند. ایوان را آب و جارو میکردند، فرش پهن میکردند، سماور را روشن و چای را آماده میساختند و وقتی که ما از حرم بازمیگشتیم، برای همه چای میریختند.
حجم
۱۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۱۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
نظرات کاربران
عالیه