دانلود و خرید کتاب شرح صدر محمدرضا نعمانی ترجمه اسما خواجه‌زاده
تصویر جلد کتاب شرح صدر

کتاب شرح صدر

معرفی کتاب شرح صدر

کتاب شرح‌ صدر، سیری در زندگی، زمانه و اندیشه‌ی استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، ترجمه کتاب «شهید الاُمة و شاهدُها» اثر شیخ محمدرضا نعمانی از شاگردان و همراهان شهید سید محمدباقر صدر است. او تنها کسی بود که توانست به‌دور از چشم مزدوران بعثی در دوران حصر، همراه شهید صدر و خانواده‌اش باشد و این فرصت استثنایی سبب شد او تنها کسی باشد که روایت‌هایی دست اول را از یکی از مهم‌ترین دوره‌های زندگانی آن شهید والامقام ثبت و ضبط کند.

 درباره کتاب شرح صدر

شیخ محمدرضا نعمانی پیش از این، خاطرات خود را در کتابی با نام «سنوات المحنة و ایام الحصار» گرد آورده بود، اما دسترسی به اسناد گردآوری‌شده در پژوهشگاه شهید صدر، فرصتی را فراهم آورد که در اثر جدید با تکیه بر این اسناد کتابی گسترده‌تر، دقیقتر و موثق‌تر درباره زندگانی شهید صدر به رشتۀ تحریر درآورد.

 کتاب حاضر در هشت فصل و با استفاده از متن ده‌ها نامه و پیام از شهید صدر به شرح زندگی پرفرازونشیب و سراسر شگفتی و شکوه استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر پرداخته است. 

در این کتاب تلاش شده است با ترجمه‌ای روان و تنظیم دوباره عناوین و چینش کتاب، اثری مناسب خوانندگان فارسی‌زبان فراهم شود و به همین منظور در مواردی توضیحاتی از سوی مترجم نیز درباره برخی از نکات مبهم برای خوانندگان ناآشنا به فضای عراق در دوران حیات شهید صدر و اوضاع رژیم بعث به کتاب افزوده شده است.

فصل‌های این کتاب عبارت‌اند از:

  • خاندان صدر؛
  • شخصیت علمی شهید صدر؛
  • شخصیت اخلاقی شهید صدر؛
  • حوزه و مرجعیت در زندگی شهید صدر؛
  • اندیشۀ سیاسی و جهادی شهید صدر؛
  • مبارزه با حکومت بعث؛
  • شهید صدر و انقلاب اسلامی ایران؛
  • از حصر تا شهادت

بخشی از کتاب شرح صدر

هنوز آن عصری را که با استاد بالای پشت‌بام منزلشان رو به گنبد منور حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام نشسته بودیم به یاد دارم. به خودم جرئت دادم و از این آرزو با او صحبت کردم و گفتم: «من احساس میکنم باید خودتان زندگینامه‌تان را بنویسید. شما بهتر از هر کس دیگری می‌توانید این کار را بکنید، چون سیرۀ علمی و سرگذشت جهادی و سختی‌های زندگی شما به‌گونه‌ای است که اگر کسی غیر از خودتان آنها را بنویسد، باورش برای دیگران سخت است». نمونه‌هایی از این اتفاقات را هم برشمردم و گفتم: «اهل‌بیت علیهم‌السلام هم بارها به‌دلیل ضرورت‌هایی از خودشان سخن گفته‌اند و مثلاً امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر فراز منبر از خودش و پیشینۀ جهادش در راه اسلام سخن گفت. امام حسین و امام سجاد علیهماالسلام هم همین کار را کردند و این کارها هرگز به خودخواهی و شهرت‌طلبی تفسیر نشد. درباره شما هم چنین نخواهد شد؛ به‌ویژه اینکه شما معتقدید پایان کارتان شهادت خواهد بود».

شهید صدر با اندکی درنگ، پاسخ داد: «خون من سرگذشت مرا شرح خواهد کرد. من جز خدمت به اسلام چیز دیگری نمیخواهم و امروز اسلام به خون من بیشتر از شرح‌حالم نیاز دارد؛ اما تو که سال‌ها با من زندگی کردی و در این ابتلائات حضور داشتی و در مراحل مختلف مبارزه بودی، اگر خدا خواست و زنده ماندی چیزهایی که دیدی و شنیدی را بنویس».

محمدعلی
۱۳۹۹/۰۸/۲۰

خودن کتاب توصیه میشه. اما اگر اصلا آشنایی با شهید صدر ندارید، حتما اول کتاب نا رو بخونید. چون جذاب تره و در عین اختصار جزئیات خوبی داره.

14161319
۱۳۹۹/۰۸/۳۰

میشه کتاب به رنگ صبر هم بذارید

Elahe
۱۴۰۱/۰۲/۱۴

لطفا بذارید توی طاقچه بی نهایت

Ahmadreza
۱۴۰۱/۰۳/۱۵

بنظرم این کتاب شاهکاره! هرچیزی که ذره ای بتونه مارو از اندیشه های علامه شهید صدر مطلع کنه شاهکاره… درضمن بذارید بی نهایت که همه این شاهکارو بخونن!

در این باره به او انتقاد می‌شد و عده‌ای می‌گفتند: آیا یک مرد عاطفی صلاحیت مرجع یا رهبر بودن را دارد؟! رهبری و مرجعیت فقط باید در اختیار افراد قوی و سخت باشد، نه انسان‌های عاطفی که به خاطر این و آن، دل می‌سوزانند و اشک چشمشان جاری می‌شود. عده‌ای هم - خدا آن‌ها را ببخشد - به این حرف اکتفا نکرده، بلکه این خلق‌وخو را به‌عنوان نقطه ضعف شهید صدر مطرح می‌کردند تا او را در میان مردم بدنام کنند و چه در حوزه و چه در جامعه اعتبار او را از بین ببرند. وقتی این انتقادات به گوش شهید صدر می‌رسید، ایشان خیلی ناراحت می‌شد، نه به خاطر اینکه به شخص ایشان ایراد گرفته بودند، بلکه به این دلیل که آن انتقادها در چارچوب تخریب حوزه و مرجعیت صورت می‌گرفت، یعنی کاری که رژیم بعث در پی آن بود. از شهید صدر شنیدم که می‌گفت: «این‌ها از من چه توقعی دارند؟ آیا می‌خواهند با بی‌مهری و خشونت با مردم رفتار کنم؟ آیا می‌خواهند به آن‌ها عشق نورزم؟ آخر یک پدر چطور می‌تواند با قلبی بی مهرِ فرزندانش، آن‌ها را تربیت کند؟ مگر این مردم همان کسانی نیستند که قرار است پرچم اسلام را به دوش بکشند و از کرامت قرآن دفاع کنند؟ اگر نمی‌توانیم با اموالمان به همه مردم رسیدگی کنیم، چرا با اخلاق و دل‌ها و عواطفمان آن‌ها را در بر نگیریم؟»
m.salehi77
اگر نمی‌توانیم با اموالمان به همه مردم رسیدگی کنیم، چرا با اخلاق و دل‌ها و عواطفمان آن‌ها را در بر نگیریم؟
مینا
به شهید صدر اطلاع دادند یکی از افراد شناخته‌شده حوزه علمیه به مدیر کل سازمان اطلاعات و امنیت نجف گفته است: «منتظرید صدر دیگر چه کار کند؟ آیا می‌خواهید او به خمینی دوم در عراق تبدیل شود؟ چرا او را اعدام نمی‌کنید؟». وقتی خبر این حرف به شهید صدر رسید، فقط یک جمله گفت: «خداوند تو را ببخشد، اگر امروز مرا بکشند، فردا هم شما را می‌کشند»
m.salehi77
در ایام حصر، نیروهای امنیتی خانه شهید صدر را کاملاً محاصره کرده و مثل گرگ‌هایی گرسنه که در کمین شکارشان هستند، گرداگرد خانه را گرفته بودند. اما مهربانی شهید صدر حتی شامل حال آن‌ها هم می‌شد. به‌عنوان مثال ظهر یکی از روزهای حصر، من در کتابخانه خوابیده بودم که با صدای «لاحول ولاقوة الا بالله» گفتن شهید صدر بیدار شدم. خیال کردم اتفاقی افتاده و از ایشان پرسیدم آیا چیزی شده؟ گفت: «نه! از شکاف کوچک پنجره به این‌ها [یعنی نیروهای امنیتی] نگاه می‌کردم و دیدم تشنه‌اند و در این هوای گرم عرق از سر و رویشان جاری است». گفتم: آقا جان! اینها همان کسانی هستند که خانه‌تان را محاصره کرده‌اند و حامیان و یاران شما را زندانی می‌کنند؟ اینها همان کسانی هستند که کودکانتان را ترسانده‌اند و آن‌ها را از ساده‌ترین چیزهایی که بچه‌های هم‌سن‌وسالشان دارند محروم کرده‌اند. گفت: «پسرم حرفت درست است، اما ما باید با آن‌ها مهربان باشیم. اینها چون در محیط اسلامی صحیحی زندگی نکرده‌اند و فضای مناسب تربیت ایمانی برایشان فراهم نشده، منحرف شده‌اند. خدا چقدر امثال این افراد را مورد هدایت و رحمت خود قرار داده و آن‌ها به افرادی صالح و مؤمن تبدیل شده‌اند». بعد به طبقه پایین رفت و خدمتکارش حاج عباس را بیدار کرد و از او خواست به آن‌ها آب بدهد.
m.salehi77
رضای تو و تنها رضای تو را می‌خواهم نه بهشت جاودان؛ و مگر آیا بهشت جاودان بدون رضای تو خوش است؟!
m.salehi77
سپیده‌دم روز بعد بود که شهید صدر مرا برای نماز بیدار کرد. برخاستم و نماز صبح را خواندم. بعد از نماز شهید صدر به من گفت: «خودم را بشارت می‌دهم که ان‌شاءالله شهادتم فرارسیده است». گفتم: «خیر است ان‌شاءالله؛ چیزی شده؟» گفت: «در عالم خواب دیدم که دایی‌ام مرحوم شیخ مرتضی آل‌یاسین و برادرم مرحوم سید اسماعیل صدر هر کدام روی یک صندلی نشسته‌اند و یک صندلی هم بین خودشان برای من گذاشته‌اند و همراه با میلیون‌ها انسان دیگری که همراهشان هستند، منتظر آمدن من هستند». سپس نعمت‌ها و حال خوشی را که آن دو از آن برخوردار بودند، برایم توصیف کرد. گفتم: «چه بسا این خواب نشان‌دهنده فرج و پیروزی باشد ان‌شاءالله». گفت: «شهادت بزرگ‌ترین پیروزی است ان‌شاءالله».
m.salehi77
شهید صدر سعی داشت نهاد حوزه و مرجعیت را از ریشه تغییر دهد، به‌گونه‌ای که جوابگوی نیازهای حال و آینده بوده و با اقتضائات زندگی تناسب داشته باشد و بتواند مرجعیت و حوزه را کاملاً حفظ و حمایت کند و برای آن ثباتی همیشگی را به وجود بیاورد. شهید صدر حتی حزب‌الدعوه را که بهانه عده‌ای برای تخریب او در میان مردم بود، تنها برای حفظ کیان اسلام و امت اسلامی تأسیس کرد. عجیب است که عده‌ای به فرزندان خود اجازه می‌دادند به عضویت حزب صلیبی بعث دربیایند، اما برای تأسیس حزب اسلامی الدعوة با شهید صدر مبارزه می‌کردند. عده‌ای از مردم در مدتی که عراق تحت اشغال انگلیس به سر می‌برد از روحانیون انتقاد می‌کردند و می‌گفتند: «علما ورود فرزندان ما به مدارس انگلیسی را حرام اعلام کرده‌اند، اما مدرسه‌ای اسلامی برای آن‌ها راه‌اندازی نمی‌کنند». اما همین افراد وقتی روحانیون برای آن‌ها حزبی اسلامی تأسیس کردند تا جلوی عضویت آن‌ها در حزب بعث یا حزب کمونیست و به طور کلی فرقه‌های الحادی را بگیرد، به‌سان لشکری قوی و به‌هم‌پیوسته در مقابل این حزب قرار گرفتند
m.salehi77
از شهید صدر شنیدم که می‌گفت: «این‌ها از من چه توقعی دارند؟ آیا می‌خواهند با بی‌مهری و خشونت با مردم رفتار کنم؟ آیا می‌خواهند به آن‌ها عشق نورزم؟ آخر یک پدر چطور می‌تواند با قلبی بی مهرِ فرزندانش، آن‌ها را تربیت کند؟ مگر این مردم همان کسانی نیستند که قرار است پرچم اسلام را به دوش بکشند و از کرامت قرآن دفاع کنند؟ اگر نمی‌توانیم با اموالمان به همه مردم رسیدگی کنیم، چرا با اخلاق و دل‌ها و عواطفمان آن‌ها را در بر نگیریم؟».
m.salehi77
شهادت این بزرگواران که عمری را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده‌اند به دست اشخاص جنایتکاری که عمری به خون‌خواری و ستم‌پیشگی گذرانده‌اند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت‌پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند. عجب نیست که مرحوم صدر و همشیرهٔ مظلومه‌اش به شهادت نایل شدند؛ عجب آن است که ملت‌های اسلامی و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاه‌ها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل‌بیت رسول‌اللّه (ص) وارد می‌شود بی‌تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکی پس از دیگری مظلومانه شهید کنند.
m.salehi77
فاطمه زهرا زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود؛ اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوس‌رانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالی‌گری، نه فرهنگ اباحی‌گری؛ بلکه فرهنگ حقیقی. فاطمه زهرا به‌پا خاست؛ وقتی تکلیف اقتضا کرد که به مسجد برود، به مسجد پدرش رفت و آن خطبه باعظمت را خواند که تنها بزرگان علما از عهده فهمش برمی‌آیند. همچون سیلی که از دریا سرازیر می‌شود، بلاغت و فصاحت و حکمت از کلماتش سرازیر می‌شد، درحالی‌که چند سال داشت؟ درحالی‌که عمر شریفش کمتر از بیست سال بود، اما به علما و حکما درس داد و الگوی والایی ارائه کرد که زن اروپایی تا امروز به آن نرسیده است. این فاطمه زهرا است که توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع می‌شود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین همراه است.
m.salehi77
این تعلق خاطر و ارتباط ما با شهید صدر صرفاً تعلقی عاطفی یا ارتباطی منفعت‌طلبانه نبود، بلکه عناصر جذابی در شخصیت شهید صدر جمع شده بود که من شخصاً در هیچ‌کس غیر او ندیدم. صفات و ویژگی‌های شهید صدر به‌گونه‌ای بود که باعث می‌شد برای همه جذاب باشد؛ عده‌ای با دیدن قدرت ابتکار و عمق علمی او، عده‌ای با دیدن مباحث عمیق و روش‌مندی و دقت منحصربه‌فرد او، عده‌ای با دیدن اخلاق محمدی و ساده‌زیستی علوی او و خلاصه هر کس به نحوی جذب او می‌شد.
m.salehi77
گاهی با به یادآوردن شهید سید قاسم شبّر رنج‌های خود را اندک تلقی می‌کرد و می‌گفت: «او شکنجه‌هایی می‌شد که ما یک‌دهم آن را هم نکشیده‌ایم…». ماجرای محاصره رسول خدا (ص) و بنی‌هاشم را در شعب ابوطالب بیان می‌کرد که حتی سایه‌بانی در آن صحرا بر سرشان نبود و از آب و غذا هم محروم بودند و می‌گفت: «آن‌ها چنین سختی‌هایی را در راه اسلام تحمل کردند، ما هم باید امتداد آن‌ها و در خط آن‌ها باشیم و هدف آن‌ها را ادامه دهیم». او با همه وجود مصمم بود که خود و همراهانش هم‌چنان این مصیبت را تحمل کنند تا این مصیبت به ماجرایی تبدیل شود که بیشترین پیروزی ممکن را برای اسلام و فعالیت اسلامی در پی داشته باشد. من بارها از شهید صدر شنیدم که می‌گفت: «من آماده‌ام تمام عمر با خانواده‌ام در حصر بمانم و خودم و آن‌ها قربانی شویم تا اسلام در عراق به پیروزی برسد».
m.salehi77
ارزش زندگی هر انسانی تنها به همان اندازه‌ای است که از وجود و زندگی و افکارش به امت می‌بخشد
مینا
او بارها کاری کرد که من مضطرب مقابلش بایستم و نتوانم جواب سؤالش را بدهم. گاهی مجبور شدم جواب سؤالش را به روز دیگری موکول کنم تا پیش چشم دانش‌آموزان در موقعیت معلمی ناتوان از جواب قرار نگیرم». معلم دینی هم عین همین حرف را زد و اضافه کرد او شایسته است که خودش تعلیمات دینی و عقاید را تدریس کند. معلم‌های بقیه درس‌ها هم تحسین و حیرت خود را از نبوغ و سطح علمی این کودک اظهار کرده و از این می‌ترسیدند که هوش بسیارش او را به کشتن بدهد! صدر اولین کسی بود که وارد کلاس می‌شد و آخرین نفری بود که بیرون می‌رفت. در کلاس سر تا پا گوش بود و به حرف‌های معلم توجه می‌کرد، گویی این درس‌ها مطلب جدیدی برای او دارد و خودش در حافظه‌اش چند برابر مطالب کلاس را حفظ نیست.
mohdiu
اگر مرجعیت عام و حوزه علمیه از شهید صدر حمایت می‌کردند و تکلیف شرعی و دینی‌شان را درباره او انجام می‌دادند، احتمال آن وجود داشت که حصر واقعاً پایان پیدا کند و رژیم به سختی بتواند با این موضوع مبارزه کرده یا درباره آن تجدیدنظر کند. امیدها زمانی ناامید شد که مرجعیت عام از پذیرش درخواست تعدادی زیادی از علما و عموم امت برای ملاقات با شهید صدر امتناع کرد و صرفاً نماینده‌ای را برای این کار فرستاد. این موضع‌گیری حوزه، از نظر رژیم اهمیت خاصی داشت، چون نشان می‌داد در صورتی که رژیم علیه شهید صدر دست به اقدامی سخت بزند، مرجعیت واکنشی نشان نخواهد داد که رژیم را با مشکل مواجه کند. بعد از شهادت شهید صدر نیز دقیقاً همین اتفاق افتاد و هیچ واکنشی حتی در سطح اعلام عزا یا اعتراض غیرمستقیم هم صورت نگرفت و به‌شکلی باورنکردنی روز شهادت شهید صدر همچون سایر روزها گذشت.
m.salehi77
کدام پدری می‌تواند گرسنگی بچه‌هایش را درحالی‌که نمی‌داند تا کی چنین وضعی ادامه پیدا می‌کند، ببیند؟ کدام پدری تحمل دارد این صحنه را ببیند که کودکش از درد دندان به خود می‌پیچد درحالی‌که او نمی‌تواند برایش حتی قرص مسکنی فراهم کند؟ کدام فرزندی تحمل دارد ببیند مادر سالخورده و رنج‌کشیده و ازپاافتاده‌اش از شدت سرفه در حال خفه شدن است و او نمی‌تواند برایش دارو فراهم کند؟ کدام مردی تحمل دارد ببیند همسر و فرزندانش در خانه‌ای زندگی می‌کنند که امکان دارد هر لحظه بر سر همه‌شان خراب شود؟! هیچ‌کدام از اعضای خانواده شهید صدر هرگز از مصیبت‌ها شکایت و اظهار ناراحتی نکردند، اما آن صحنه‌های تأثربرانگیز و اتفاقات خطرناکی که برای خانواده روی می‌داد، چنان قلب شهید صدر را به درد می‌آورد که گاهی آرزوی مرگ می‌کرد، اما در همین حال هم می‌گفت: «خدا اینها را می‌بیند، مردم پیش از ما گرفتار بیش از اینها بوده‌اند».
m.salehi77
من نمی‌توانم به‌طور دقیق ماجراهای دوران حصر ایشان را به تصویر بکشم. این دوره، فاجعه وحشتناکی بود که خانواده شهید صدر در آن به سر بردند و اگر شهید صدر به من سفارش نکرده بود که بخشی از این فاجعه را کتمان کنم، من حوادثی را نقل می‌کردم که طفل را هم پیر می‌کرد. کدام پدری می‌تواند گرسنگی بچه‌هایش را درحالی‌که نمی‌داند تا کی چنین وضعی ادامه پیدا می‌کند، ببیند؟ کدام پدری تحمل دارد این صحنه را ببیند که کودکش از درد دندان به خود می‌پیچد درحالی‌که او نمی‌تواند برایش حتی قرص مسکنی فراهم کند؟ کدام فرزندی تحمل دارد ببیند مادر سالخورده و رنج‌کشیده و ازپاافتاده‌اش از شدت سرفه در حال خفه شدن است و او نمی‌تواند برایش دارو فراهم کند؟ کدام مردی تحمل دارد ببیند همسر و فرزندانش در خانه‌ای زندگی می‌کنند که امکان دارد هر لحظه بر سر همه‌شان خراب شود؟! هیچ‌کدام از اعضای خانواده شهید صدر هرگز از مصیبت‌ها شکایت و اظهار ناراحتی نکردند، اما آن صحنه‌های تأثربرانگیز و اتفاقات خطرناکی که برای خانواده روی می‌داد، چنان قلب شهید صدر را به درد می‌آورد که گاهی آرزوی مرگ می‌کرد، اما در همین حال هم می‌گفت: «خدا اینها را می‌بیند، مردم پیش از ما گرفتار بیش از اینها بوده‌اند».
m.salehi77
فاطمه زهرا به‌پا خاست؛ وقتی تکلیف اقتضا کرد که به مسجد برود، به مسجد پدرش رفت و آن خطبه باعظمت را خواند که تنها بزرگان علما از عهده فهمش برمی‌آیند. همچون سیلی که از دریا سرازیر می‌شود، بلاغت و فصاحت و حکمت از کلماتش سرازیر می‌شد، درحالی‌که چند سال داشت؟ درحالی‌که عمر شریفش کمتر از بیست سال بود، اما به علما و حکما درس داد و الگوی والایی ارائه کرد که زن اروپایی تا امروز به آن نرسیده است. این فاطمه زهرا است که توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع می‌شود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین همراه است. شما حاملان پیام و رسالت فاطمه زهرا هستید. شما کسانی هستید که جهان به‌واسطه شما درک خواهد کرد که علم باید در کنار ایمان باشد؛ درک خواهد کرد که برهنگی در علم جایی ندارد؛ اختلاط و اباحی‌گری در فرهنگ هیچ جایی ندارد. زن می‌تواند در همه عرصه‌ها به بالاترین درجات کمال و وارستگی و رشد و ترقی برسد، بدون این‌که ذره‌ای از هیچ‌یک از ارزش‌ها و میراث اسلامی و از دین پروردگارش، رسالت رب‌العالمین دست بردارد. اروپایی‌ها تلاش کردند چیزی غیر از این را به شما بفهمانند و شما به همه جهان فهماندید که همه آن‌ها در اشتباهند و شما بر حق هستید.
m.salehi77
تجربه تلخ حصر ثابت کرد میدان از رهبری آگاه که از خون او بهره ببرد و مسیر را با درایت و شجاعت ادامه دهد، خالی است و حتی مرجعیت و حوزه علمیه هم به زندگی معمول و آداب و شرایط خاص خود توجه دارد و وارد میدان قیام نخواهد شد. تجربه حصر گواه این مدعاست
ناصری
من نمی‌توانم به‌طور دقیق ماجراهای دوران حصر ایشان را به تصویر بکشم. این دوره، فاجعه وحشتناکی بود که خانواده شهید صدر در آن به سر بردند و اگر شهید صدر به من سفارش نکرده بود که بخشی از این فاجعه را کتمان کنم، من حوادثی را نقل می‌کردم که طفل را هم پیر می‌کرد.
ناصری

حجم

۴۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۴۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان