دانلود و خرید کتاب فراتر از جنون سیدمرتضی امیری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب فراتر از جنون اثر سیدمرتضی امیری

کتاب فراتر از جنون

معرفی کتاب فراتر از جنون

کتاب فراتر از جنون نوشته سید مرتضی امیری است. این کتاب را انتشارات خودنویس منتشر کرده است. کتاب فراتر از جنون شما را به فضایی عجیب می‌برد، دنیایی سوررئالی که مرز خیال و واقعیت است.

درباره کتاب فراتر از جنون

فراتر از جنون یک رمان سورئال و جنایی‌ است. که داستان آن چندین سال قبل‌، در شهری دور افتاده رخ می‌دهد. موضوع اصلی رمان نیر در اصل پرده‌برداری از یک ماجرای مرموز بعد از گذشت پنج سال است و درون مایه اصلی آن تقابل دیدگاه های مختلف انسان‌ها با یک‌دیگر است.

فراتر از جنون دقیقاً همان جایی است که دیگر فکر نمی‌کنی و درکی از اطراف نداری. فراتر از جنون یعنی یک جنازه که نفس می‌کشد یا یک نابینا که تماشا می‌کند. همه‌چیز زمانی‌که انسان به فراتر از جنون می‌رسد می‌تواند تبدیل به یک توهّم شود و مانند دروغی کثیف، رنگ حقیقت به خود بگیرد.

خواندن کتاب فراتر از جنون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پرهیجان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب فراتر از جنون

خوب به خاطر دارم که گاهی می‌گفت دلم برای همسرم تنگ شده است؛ دلم می‌خواهد مانند قبل او را به آغوش بکشم و تا ابد به چشمانش خیره شوم. انگار دوباره تبدیل به آن انسان سابق شده بود، تاآنکه یک روز ناگهان موضوع حرف‌هایش عوض شد. از آن روز به بعد تنها دربارهٔ انتقام فکر می‌کرد و می‌گفت آن‌کسی را که این بلاها را سر او آورده خواهد کشت، آن‌هم با یک چاقوی کُند! می‌گفت می‌خواهم زجرکشیدنش را با چشمانم تماشا کنم، می‌خواهم ببینم چگونه مانند یک حیوانِ دست‌وپابسته در مقابل چشمانم جان می‌دهد. از حرف‌هایش به‌خوبی حس کینه و انتقام را احساس می‌کردم؛ تاآنکه یک روز کلمه‌ای به زبان آورد و بعدازآن برای همیشه سکوت کرد. هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها از شنیدن آن کلمه وحشت دارم و نمی‌خواهم آن را با کسی در میان بگذارم؛ اما سکوت او از هر کلمهٔ دیگری ترسناک‌تر بود. انزوا تمام وجودش را آرام‌آرام فرا گرفت و کاری از دست هیچ‌کس ساخته نبود. تا این اواخر از کنج اتاق تکان نمی‌خورد. انگار دیگر برای زنده‌ماندن نیازی به آب و غذا نداشت. همین باعث شد تا آن‌هایی که پشت اتاق بودند غذاهایش را متنوع‌تر کنند؛ اما بازهم فایده‌ای نداشت و او لب به غذا نمی‌زد. اگر از پشت میز بلند شوم و از این فاصله نگاهی به جدول زمان‌بندی بکنم، دیروز دقیقاً هزاروهفت‌صدوشصت‌ویکمین‌روزی بود که از حبس‌شدن او داخل آن اتاق می‌گذشت. هرچند خودش این‌ها را نمی‌دانست؛ اما قطعاً گذر زمان را احساس می‌کرد. ماهی یک‌بار زمانی‌که به خواب می‌رفت چند نفر مخفیانه وارد اتاق می‌شدند و بعد از بی‌هوش‌کردن او با یک سرنگ، ریش‌هایش را کوتاه می‌کردند و دستی به سرورویش می‌کشیدند. به نظرم اگر از اوّل، تقویم یا زمانی برای خودش درست می‌کرد، زودتر می‌توانست بفهمد چه روزی از ماه آن افراد برای اصلاح‌کردن مویش به سراغش می‌آمدند. آن‌موقع می‌توانست خودش را به خواب بزند و زمانی‌که آن افراد سعی می‌کردند او را بی‌هوش کنند، با آن‌ها درگیر شود و از دستشان فرار کند. اگرچه آخرِسر در کنج اتاق برای خودش یک تقویم کوچک درست کرد؛ اما دیگر خیلی دیر شده بود؛ شاید هم نه خیلی و فقط کمی... هیچ‌کس فکر نمی‌کرد آن تقویم چیز مهمی باشد و بی‌اهمیت از کنار آن می‌گذشت؛ تاآنکه دو شب قبل همه متوجه فاجعه‌ای بزرگ و جبران‌ناپذیر شدند. او بعد از گذشت ماه‌ها، شب‌هایی که به سراغش می‌آمدند را پیدا کرد و شب قبل برای اوّلین‌بار موفق به فرار شد. هیچ‌کس حتّی در خواب فکرش را هم نمی‌کرد؛ اما آن فاجعه که همه از آن گریزان بودند اتّفاق افتاد. اگرچه شخصاً مطمئن بودم یک روز فرار می‌کند؛ اما هرگز انتظار نداشتم فرارش تا این حد طولانی شود. بگذریم ...

به‌هرحال او موفق به فرار شد و احتمالاً همین حالا سرگردان در شهر به دنبال خانهٔ همسرش می‌گردد. مطمئنم این خبر او را دیوانه می‌کند. اگرچه او همین‌حالا هم دیوانه است؛ اما دیوانه‌ترش می‌کند. 

نظرات کاربران

کاربر 1575958
۱۴۰۰/۰۲/۲۸

با اینکه نویسنده ناشناس هست ولی کتابش خیلی پخته و حرفه ای نگارش شده

هیچ
۱۴۰۰/۰۲/۲۸

اگر بخوایم ارکان اصلی یک داستان خوب رو بشمریم بر اساس نظر اکثر مشاهیر ادبی چند تا چیز عمده ست. شخصیت سازی فضاسازی سیر داستان و دیالوگ بر اساس این ارکان این کتاب تا حد بسیاری (با توجه به اینکه نویسنده معروف نیست) مطلوب عمل

- بیشتر
hasani
۱۴۰۰/۰۴/۰۸

با سلام بسیار جالب شروع شد و جذاب . به نظر من داستانی شگفت انگیز است، که تمام فضا را به دور از کلیشه های عادی در ذهن خواننده به تصویر بکشد و این کتاب همین طور است.تبریک به نویسنده

- بیشتر
Seyyed Alireza Nojoumian
۱۴۰۰/۰۳/۰۷

ایده و موضوع داستان فوق العاده بود 👌❤

aliwm
۱۴۰۰/۰۳/۰۶

کتاب به نسبت خوبی بود و روایت ساده و جالبی داشت با اینکه خودم معمولا سبک سورئال نمی‌خونم ولی این کتاب، سیر و موضوع داستانش واقعا منو جذب کرد درنهایت هم به نظرم تنها مشکلش دیالوگ‌های سطحیش بود که میتونست خیلی بهتر باشه

mohamadreza
۱۴۰۰/۰۵/۱۴

چیزی که منو تحریک کرد که این کتابو بخونم دیدن نویسنده کتاب بود و وقتی کتاب رو شروع کردم واقعا انتظار نداشتم که انقدر عالی باشه و صد ها برابر انتظارم بود. این کتاب واقعا منو جذب خودش کرده بود و

- بیشتر
mohamad
۱۴۰۰/۰۳/۰۸

برای منی که علاقه ای به داستان ها جنایی ندارم جذاب نبود 😇 ولی روان و گیرا بود

Ali Jamshidi
۱۴۰۰/۰۳/۰۷

داستان بسیار جذاب و گیرا بود، با نحوه ی روایتی فوق العاده جذاب و روان و از همه مهمتر چیزی که من رو خیلی جذب کرد ایده ی نو و جدید داستان بود. حتما توصیه میکنم بخونیدش اگر به ژانر معمایی

- بیشتر
hossein
۱۴۰۱/۰۹/۰۶

یک داستان معمایی در فضای گوتیک که علاوه بر داستان پردازی فوق‌العاده اَش حسی از ترس را به مخاطب القامی کند. اگرچه نامی از این نویسنده به گوشم نخورده بود اما مرا ترغیب به دنبال کردنش کرد.

محمد شهمرادی
۱۴۰۰/۰۸/۰۷

کتاب با یک وشش درونی و جذاب و با شیوه ی خاطرات نگاری آدم رو همراه خودش به یک داستان قتل و خونریزی میبره به نظرم نویسنده خیلی خوب تونسته مسیر داستان رو مشخص و در این مسیر قدم بزاره

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵)
سردرد، چاشنی اصلی تمام مشکلاتم بود و بقیهٔ دردها یک‌جور تفریح به‌حساب می‌آمدند
aliwm
اما حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، به‌نوعی متوجه می‌شوم که تمام آن اتّفاقات لازم بود. لازم بود دیگر تنها برای کسانی تلاش کنم که ارزشش را داشته باشند. لازم بود بفهمم مردم هرگاه چیزی را که به نفعشان نباشد دور می‌اندازند، حتّی اگر الماس باشد.
tari
داستانی که برایتان تعریف می کنم داستان جنون یک نفر نیست، بلکه داستان جنون یک شهر است. شاید هم فراتر از جنون و تمام این‌ها تنها مقدّمه‌ای برای یک آغاز است.
ترنج
آن زمان هر روز با خود فکر می‌کردم چه می‌شد اگر یک نفر مرا از آن زندان آزاد می‌کرد و هنگام فرار از پشت گلوله‌ای را به‌سمت مغزم شلیک می‌کرد؟ واقعاً یک پایان بی‌نظیر بود. آن‌وقت از شرّ این‌همه افکار راحت می‌شدم و یک‌عمر بدون فکرکردن، در گور می‌خفتم؛ راحت، آسوده و بی‌خیال
aliwm
با خودم فکر می‌کردم که دیگر من را فراموش کرده‌ای و این قلبم را به آتش می‌کشاند. البته فراموش‌کردنم همیشه به نفع تو خواهد بود. اگر خواسته یا ناخواسته وارد ماجراهای زندگی من شوی دیگر جای برگشتی برایت وجود نخواهد داشت و این همان دلیلی است که باعث می‌شود از تو و از تمام کسانی که دوستشان دارم دوری کنم.
aliwm

حجم

۱۰۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۰۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان