بریدههایی از کتاب چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم
۴٫۶
(۱۴)
به قول سقراط و رواقیون هیچکس آگاهانه اشتباه نمیکند
Anahid
انسان عاقل درد و مشقتی چون جراحی یا تمرینهای جسمی شدید را در صورتی تحمل میکند که برای جسمش یا مهمتر از آن، برای شخصیتش نیاز باشند. به همین شکل، اگر لذاتی چون خوردن غذای ناسالم یا خواب زیاد برای جسم یا شخصیت فرد مضر باشند، از آن صرف نظر میکند. همه چیز به تمرین برهان و هدف زندگی عاقلانه برمیگردد.
احسان رضاپور
مارکوس به خودش میگوید: «وقتی از دست روزگار کلافه شدی، همیشه یادت باشد این بدبختی نیست. بلکه اگر با نجابت تحملش کنی، خوشبختی است.»
Anahid
زیستن هماهنگ با طبیعت، تا حدی به این معناست که توانایی ذاتی خود را برای رسیدن به معرفت به کار ببندیم، یعنی انسانیت خود را شکوفا کنیم.
Mr.meme
سنکا ادعا نمیکرد مثل پزشکان، متخصص است، بلکه خود را چون بیماری میدید که پیشرفت درمانش را برای دیگر بیماران بیمارستان تعریف میکند.
احسان رضاپور
مارکوس به خودش میگوید شکایت دربارهٔ اتفاقات، بیهوده و بیفایده است، مثل جیغها و لگدهای بچهخوکی که در مراسم قربانیکردن، سعی دارد خودش را خلاص کند. تقلا در مقابل چیزهایی که از کنترل ما خارجند، به جای خوبی، بیشتر به ما ضرر میزند.
mujib
مطالعهٔ نظریههای فلسفی یا موضوعاتی نظیر منطق و کیهانشناسی تا جایی خوب است که باعث افزایش فضایلمان شود و شخصیتمان را بهبود بخشد. اما اگر خیلی موشکافانه یا آکادمیک شود و ما را از پیگیری فضیلت منحرف کند، چیز بدی است. مارکوس همین نکته را از آموزگاران رواقی خود آموخت. او مدام به خودش هشدار میداد با خواندن کتابهای زیاد حواسش پرت نشود، یعنی وقتش را برای مسایل بیارزش منطق و متافیزیک هدر ندهد. این آموزگاران میگفتند فرد باید روی هدف کاربردی زندگی عاقلانه تمرکز کند.
احسان رضاپور
رواقیون قدم فراتر میگذارند: انسان عاقل و خوب حتی در مواجهه با بیماری، فقر و خصم نیز شکوفا میشود. برای رواقیون، هدف واقعی زندگی این نیست که تا جای ممکن به مزایای بیرونی زیادی برسند، بلکه میخواهند از هرچه سر راهشان قرار میگیرد، عاقلانه استفاده کنند. چه بیماری باشد و چه سلامت، چه ثروت و چه فقر، چه دوستی و چه دشمنی.
Anahid
این فلسفه به ما میآموزد بپذیریم واکنشهای هیجانی غیرارادی و رگههای اضطراب بیاثر هستند: نه خوب و نه بد. بهعبارت دیگر، احساسات ما مهم نیستند، بلکه نحوهٔ پاسخگویی ما به آنهاست که اهمیت دارد.
Anahid
اپیکتتوس نیز مدام به شاگردانش میگفت نباید همچون سوفسطاییها، فقط دربارهٔ فلسفه صحبت کنند، بلکه باید ثمراتش را در شخصیت و اعمال خود نشان دهند. او مثل همیشه بیپرده به آنان گفت گوسفند علف را بالا نمیآورد تا به چوپان نشان دهد چهقدر خورده بلکه در درون خود، غذا را هضم میکند و در بیرون پشم و شیر خوب تولید میکند.
Anahid
عجیب است که انسان حتی عاشق کسانی باشد که خطاکارند. این اتفاق میافتد، اگر بعد از اشتباهاتشان، به یاد بیاورید آنان خویشاوند شما هستند و خطاهایشان از سر غفلت و سهوی است و بهزودی هردو شما خواهید مرد. برتر از همه، بدانید فرد خطاکار هیچ ضرری به شما نرسانده است، زیرا شخصیت ذهنی شما را بدتر از قبل نکرده است.
Anahid
سوفسطایی حرف میزند تا مخاطب تحسینش کند، ولی رواقی میخواهد به مخاطب کمک کند به معرفت و فضیلت برسد و بهبود بیابد. استادان سخنوری، تشنهٔ تحسین بودند، یعنی هدفی پوچ. ولی فیلسوفانْ عاشق حقیقت بودند و تواضع را میپذیرفتند. زبانآوری شکلی از سرگرمی و مایهٔ لذت است، اما فلسفه، درمانی اخلاقی و روانشناختی است که اغلب، شنیدنش دردناک است، چون مجبورمان میکند خطاهایمان را بپذیریم تا بتوانیم درمانشان کنیم. گاهی حقیقت دردناک است.
احسان رضاپور
او به مارکوس میآموزد متکی به خودش باشد و نیازهای کمی در زندگی داشته باشد. بهعلاوه مارکوس از او یاد میگیرد در مقابل تهمتها کر شود و در دغدغههای دیگران دخالت نکند.
احسان رضاپور
بنابراین به قول اپیکتتوس، مکتب فلاسفه همچون کلینیک یک پزشک است: وقتی به آنجا قدم میگذارید نباید انتظار لذت داشته باشید، بلکه طعم درد را خواهید چشید.
عرفان
شجاعت یعنی صرف نظر از موقعیت، به کار خود ادامه دهید
عرفان
در یک متن گرافیک، مارکوس به خودش میگوید شکایت دربارهٔ اتفاقات، بیهوده و بیفایده است، مثل جیغها و لگدهای بچهخوکی که در مراسم قربانیکردن، سعی دارد خودش را خلاص کند. تقلا در مقابل چیزهایی که از کنترل ما خارجند، به جای خوبی، بیشتر به ما ضرر میزند.
عرفان
مثلاً وقتی کشتی فرد در دریا غرق میشود، فقط باید بگوید: «کشتی غرق شد» و نباید به قضاوتهای ارزشی یا شکایتهایی چون «چرا من؟ وحشتناک است.» دست زد. وقتی شخصی عجولانه حمام میکند، نباید با انزجار واکنش نشان دهیم یا حتی بگوییم خودش را بد میشوید، بلکه فقط باید گفت او سریع حمام میکند. مارکوس دستورات اپیکتتوس را دنبال میکند و مثلاً به خودش میگوید شخصی حقیقتاً به او توهین کرده، ولی نباید به این قضاوت ارزشی دست بزند که آن شخص به او ضرر رسانده. اگر به حقایق بچسبید و الزاماً با آنها قیاس نکنید، در زندگی از اضطرابهای زیادی در امان خواهید بود.
Ali.BGH
در درمان شناختی مدرن، پیشنهاد میشود بیماران خود را دانشمند بدانند و تغییر رفتار را نوعی آزمایش.
Anahid
به گفتهٔ رواقیون، افراد دچار خطاهای اخلاقی میشوند، چون بیشتر آنها درک قدرتمندی از ذات واقعی خوبی و شر ندارند.
Anahid
اگر رویدادها در آینده بیاهمیت میشوند، چرا باید الان اینقدر به آنها اهمیت دهیم؟
Anahid
از آنجا که مرگ یکی از قطعیترین اتفاقات زندگی است، انسان عاقل باید کمتر از هر چیزی از آن بترسد.
احسان رضاپور
حالا که خودش رو به موت است، گویی اشک آنها غیرضروری است. دلیلی ندارد بابت چیزی ضجه بزنیم که اجتنابناپذیر و فراتر از کنترل انسان است.
احسان رضاپور
رواقیون معتقد بودند ما نمیتوانیم اعمال دیگران را کنترل کنیم و حتی آموزگاران بهشدت عاقلی همچون سقراط نیز فرزندان و شاگردان خیرهسری داشتند.
احسان رضاپور
فلسفهٔ باستانی کلبیون بر تولید فضیلت و قدرت شخصیت، از طریق آموزش دقیق تمرکز داشت که شامل تحمل اَشکال مختلف مشقت داوطلبانه میشد. این مکتب، روشی ریاضتگونه و همراه با تأدیب نفس برای زندگی بود.
احسان رضاپور
فلسفهٔ هلِنیستی پس از مرگ سقراط ایجاد شد. مکاتب این فلسفه اغلب از نظر تعریف هدف زندگی با هم تفاوت داشتند. برای رواقیون، آن هدف اینطور تعریف میشد: «زیستن هماهنگ با طبیعت.» گفته میشود این جمله به معنای زندگی عاقلانه و فاضلانه است.
احسان رضاپور
سقراط همیشه میگفت مرگ همچون آدم شوخی است که نقاب ترسناکی زده و مثل لولو لباس پوشیده تا بچههای کوچک را بترساند. انسان عاقل، با احتیاط این نقاب را کنار میزند تا پشتش را ببیند، ولی چیز ترسناکی پیدا نمیکند. مارکوس تمام عمر خودش را آماده میکرد و حالا که بالاخره زمان مرگش فرارسیده، بیش از پیش از آن نمیترسد
hiro
مارکوس همواره این سخن افلاطون را بر زبان میآورد: حکومتهایی موفق و کامیاب گشتند که در آنها یا فلاسفه پادشاه بودند یا پادشاهان فلاسفه بودند.
عرفان
مرگ، یعنی رهایی از دردهای زندگی، آن سوی این حصار رنجی وجود ندارد و بازگشت به همان حالت آرامشبخشی که پیش از تولد داشتیم.
عرفان
لذات معمولی اغلب ذهن را آشفته میکنند، بهویژه زمانی که در آنها افراط شود. خوشی رواقی هرگز این کار را نمیکند، مترادف آرامش درونی است و افراط نمیشناسد. رواقیون آن را شکل خالصی از لذت میدانند که فردی تجربهاش میکند که زندگی بسیار خوبی دارد و به موفقیتهای شخصی واقعی رسیده است.
عرفان
بنابراین مارکوس نوشت حکیم رواقی «تمام پیشامدها را دوست دارد و آنها را به عنوان سرنوشت خود میپذیرد.» امروز افراد معمولاً حس میکنند این باور مشابه عبارت لاتین معروف است که فیلسوف آلمانی قرن نوزده، یعنی فردریش نیچه آن را ابداع کرد: اَمور فاتی یا عشق به سرنوشت.
عرفان
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان