کتاب بر فراز با فیلسوفان

در کتاب بر فراز با فیلسوفان، ماری رابرت توصیه‌هایی از بزرگ‌ترین فیلسوفان غربی برای حل معضلات جدید را گرداوری کرده است. در این کتاب برای رهایی از معضلات، احساسات بد و روزمرگی‌ها به فلسفه پناه ببرید.

درباره کتاب بر فراز با فیلسوفان

 نویسنده درباره ایده‌اش برای نوشتن کتاب حاضر در مقدمه جالبی که در ابتدای کتاب نوشته می‌گوید زمانی بیهوده در فروشگاهی پرسه می‌زده و احساس بیهودگی می‌کرده است و تصمیم گرفته روی یکی از تختخواب‌های موجود در فروشگاه بنشیند و تصور کند که فیلسوف مورد علاقه‌اش اسپینوزا برای او قهوه می‌آورد و دلداری‌اش می‌دهد از همان جا ایده نگارش کتابی این چنینی به ذهنش رسیده است.

این کتاب درمورد دوازده فیلسوفی است که در سخت‌ترین شرایط زندگی، به ما در حل مشکلات آن کمک می‌کنند.  هنگامی که عصبانی، شرم‌زده، ترسیده یا سردرگم هستیم. مشکلاتی که مردم روزها و سال‌ها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، و چه راهی بهتر از فلسفه برای رویارویی با این لحظه‌های دشوار؟ چرا به جمله‌ها و عقایدی بازنگردیم که قرن‌ها به مردم برای بهتر زندگی کردن کمک کرده‌اند؟

خواندن کتاب بر فراز با فیلسوفان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به کتاب‌های فلسفه و زندگی مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب بر فراز با فیلسوفان

پس از گذراندن یک هفتهٔ سخت، چه راهی بهتر از یک دورهمی دوستانه برای استراحت وجود دارد؟ شب جمعه است و خودرویتان در ترافیک گیر افتاده. صدای بوق و فریاد رانندگان، فضا را پر کرده. بوی دود اگزوز ماشین‌ها خفه‌کننده است. یگانه مایهٔ تسلی شما فکر کردن به آخر هفته‌ای است که قرار است با دوستانتان بگذرانید. شام لذیذی که در کنارشان خواهید خورد و گفت‌وگوهای مسرت‌بخشی که با آنها خواهید داشت. انگار در حال رفتن به دنیایی دیگر هستید، دور از مشغله‌ها و گرفتاری‌هایتان. دنیایی ایدئال که درنهایت، آرامشتان را در آن باز خواهید یافت. ماه‌ها چشم‌انتظار این فرصت استراحت بودید و حالا باوجودآنکه میان ترافیک سنگین حرکت می‌کنید، از درون احساس آرامش دارید. همه‌چیز، حتی تابلوهای جاده و حشراتی که روی شیشهٔ جلویتان چسبیده، به چشمتان زیبا می‌آید. رادیو را خاموش می‌کنید. ترجیح می‌دهید تا به‌جای هر صدای دیگری به صدای افکار شادمانه‌تان گوش دهید.

حالا با هزار امید به خانه‌ای رسیده‌اید که قرار است آخر هفته‌ای لذت‌بخش را در آن بگذرانید. خسته‌اید و یک‌راست به تختخواب می‌روید تا فردا سرحال و قبراق باشید. بیش از هر زمان دیگری در آرامش به‌سر می‌برید. حتی برگ‌های درختان و نسیم دریا را ستایش می‌کنید. این آخر هفته بهترین آخر هفتهٔ عمرتان خواهد بود.

صبح روز بعد از تختخواب بیرون می‌آیید و بی‌صبرانه منتظر گفتن صبح‌به‌خیر به دوستانتان هستید. با لبخندی تا بناگوش سر میز صبحانه حاضر می‌شوید، اما دیری نمی‌گذرد که ناامید می‌شوید. دوستانتان هنوز چُرت می‌زنند و به‌زور با شما خوش‌وبش می‌کنند. چشمان گودافتاده‌شان خیره شده است به موبایل‌هایی که در دست گرفته‌اند. با ترش‌رویی قهوه‌شان را سرمی‌کشند و سرگرم بررسی آخرین خبرها در گوشی‌شان زیر لب غرولند می‌کنند. اکنون فیسبوک، توییتر و اینستاگرام به جزئی از دی‌ان‌ای دوستانتان تبدیل شده است. پیش از آنکه فنجان چایتان را، که قرار بود به شما آرامش دهد، بنوشید بایستی به بحث دوستانتان بر سرِ سقوط دو هواپیما، خودکشی نهنگ‌ها در ساحل، رسوایی‌های سیاسی مسئولان و بحران‌های مالی گوش کنید.

اصلاً انتظار نداشتید که روز را این‌طور شروع کنید. روحیه‌تان خراب شده است، اما همچنان سعی می‌کنید قبراق و سرحال بمانید. این افراد کسانی هستند که خیلی دوستشان دارید و حتی اگر دل‌مشغولی‌شان به گوشی آزارتان دهد از آنها ناامید نمی‌شوید.

وقتی دوستانتان ناهار درست می‌کنند، اوضاع بدتر هم می‌شود. هنگام درست کردن سالاد، دوست دوران کودکی‌تان از معایب خیار و گوجه‌هایی می‌گوید که با کود شیمیایی پرورش یافته‌اند و برای اثبات مدعایش از اینترنت دلیل و مدرک می‌آورد. همین حرف‌ها موجب می‌شود ظرف سالاد در نظر شما به قاتلی سریالی تبدیل شود. هنگام صرف ناهار، وقتی آن سالاد بدظاهر را می‌خورید، به شما حالت تهوع دست می‌دهد. سعی می‌کنید به خود بقبولانید که دوستتان کمی بدبین است و درواقع اشکال از خودتان است، اما فایده‌ای ندارد و اشتهایتان کاملاً کور شده است.