کتاب باشگاه پنج صبحی ها
معرفی کتاب باشگاه پنج صبحی ها
کتاب باشگاه پنج صبحی ها نوشتهی رابین شارما نویسندهی کانادایی است. این کتاب اثری خلاقانه در دستهی خودیاری است که در قالب داستان ارائه شده است. موضوع اصلی کتاب همانطور که از عنوانش پیداست، ارزش سحرخیزی و مزایای آن است. نویسنده کوشیده در داستان خود نقش این عادت نیکو در موفقیت را شرح داده و در کنار آن راهکارهایی عملی را برای پیوستن به باشگاه پنج صبحیها پیشنهاد دهد. این کتاب خوانندگان بسیاری را از سراسر جهان به خود کشاند و به دهها زبان ترجمه شد.
این کتاب با ترجمهی مینا تاجری نیکنام در انتشارات فرشته منتشر شده است.
دربارهی کتاب باشگاه پنج صبحی ها
کتاب باشگاه پنج صبحیها نوشتهی رابین شارما نویسندهی کانادایی، اثری در زمینهی خودیاری و در قالب داستان است. رابین شارما که تا ۲۵سالگی وکیل بود، بهیکباره شغل خود را رها کرد و روی به نویسندگی آورد. کتابهای شارما بسیار پرفروش و محبوب شد تا او از این تغییر بزرگ در زندگی کاریاش، برنده بیرون آید. کتاب باشگاه پنج صبحیهای او موضوعی بهظاهر ساده دارد: سحرخیزی؛ اما ظرایف و جزئیات کتاب و نقشی که شارما در این اثر برای صبح زود بیدارشدن و اهمیت زمان قايل شده است، اثری متفاوت را برای خوانندگان کتابهای خودیاری به ارمغان آورده است. کتاب باشگاه ۵ صبحی ها به دهها زبان برگردانده و بارها در سراسر جهان خوانده شده است. این کتاب را مینا تاجری نیکنام به فارسی ترجمه کرده و انتشارت فرشته آن را به چاپ رسانده است.
داستان باشگاه پنج صبحی ها از یک نقطهی تاریک آغاز میشود. از آشفتگی خانم کارآفرین جوانی که از جور دوستان و جفای روزگار به تنگنا میرسد. این تنگنا به حدی است که خیال خودکشی هم به سرش میزند. او را که فردی دلسوز و جدی در کار و سرشار از زندگی بود، به جایی میرسانند که از زندگی چیزی را جز پایانش نمیخواهد. اما زندگی با تمام تلخیهایش گاهی دریچههایی کوچک از امید برای انسان نگه میدارد. این دریچه برای خانم کارآفرین، یک بلیط کنفرانس با عنوان «تکنیکهای بهینهسازی فردی» است که مادرش به او میدهد. او که زیاد اهل این قبیل کنفرانسها نبوده و معمولا به چشم اتلاف وقت به آنها مینگریسته است، حالا میخواهد از این گزینهی پایانی و دریچهی کوچک نیز بهره ببرد. ورود او به کنفرانس آغاز ماجرایی است که رابین شارما به کمک آن، ایدههای جذاب خود را بیان کرده است. ایدههایی که تاکنون نظر میلیونها مخاطب را به خود جلب کرده است.
ورود به سمینار بهینهسازی فردی بازکنندهی باب آشنایی خانم کارآفرین با افرادی جدید میشود. یک هنرمند شرکتکننده در سمینار و فردی که خود را تاجری متمول میخواند و در ظاهر به افراد بیخانمان میماند. سخنران سمینار هم فردی دنیادیده است که در حدود هشتادسالگیاش عصارهی تجربیات و دانستههای خود را در اختیار شرکتکنندگان میگذارد. در طول سمینار اتفاقات جالب و بعضا عجیبی میافتد. سخنران کهنسال دچار غشوضعف میشود. تاجر عجیبوغریب از ایدهها و داستانهایش برای دوستان جدیدش سخن میگوید. هنرمند داستان و خانم کارآفرینِ خسته از زندگی هم که به یکدیگر نزدیکتر شدهاند، در کنار تعجب و تحسین همزمان تاجر عجیب، از خود، مشکلات و آرزوهایشان میگویند. یک بستهی کامل و پروپیمان برای بیان ایدههای شارما مهیا شده است. در طول سمینار داستان ایدهها و نظریات بسیاری مطرح میشود. سخنران از بزرگان بسیاری نقل قول میکند؛ اما در میان تمامی ایدهها یکی سربرمیآورد و محوریت داستان را شکل میدهد؛ سحرخیزی؛ ورود به باشگاه پنج صبحیها. در طول کتاب ماجراهای جذاب بیشتری رخ میدهد و به نکاتی بسیار مهم اشاره میشود.
شارما کوشیده است در کتاب باشگاه پنج صبحی ها ایدههایی عملی را با جزئیات مفید و مشخص مطرح کند. شکل داستانی اثر نیز در راستای این هدف و برای دوری از کلیشههای کتابهای معمول ژانر خودیاری است. تکیهی نویسنده بر ایدهی وقتشناسی و سحرخیزی، او را از دیگر ابزارهای لازم برای رسیدن به موفقیت غافل نکرده است؛ از اینرو خوانندهی کتاب باشگاه پنجصبحیها با اثری غنی، چندوجهی و پرکشش روبهروست. دریافت مخاطبان از نکات مطرحشده و تجربههای بهمیانآمده از سوی شخصیتهای داستانی کتاب، کاملا متفاوت از آنچیزی است که در کتابهای معمول این ژانر انتظار میرود. بکر بودن ایدهها و فرم کتاب رمز موفقیت و فروش میلیونی آن است، آنهم در دهها کشور مختلف، با مردمانی که به دهها زبان متفاوت سخن میگویند. بد نیست به برخی عنوانهای کلیدی کتاب باشگاه پنج صبحیها اشارهای مختصر کنیم.
خواندن کتاب باشگاه پنج صبحی ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به علاقهمندان کتابهای انگیزشی و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
نکات مهم کتاب باشگاه پنج صبحیها
یکی از مهمترین اصولی که در ابتدای کتاب بهعنوان پیشنیاز هر حرکت موفقی مطرح میشود، اهمیت تغییر فردی است. با یادی از این سخن معروف تولستوی، نویسندهی بزرگ روس که: «همه به تغییر دادن دنیا میاندیشند اما هیچکس به فکر تغییر خود نیست.». نکتهی دیگر اینکه با وجود پرفرازونشیب بودن مسیر موفقیت و تمام سختیهایی که در این مسیر وجود دارد، انسانهای بزرگ آن را به روال ساده و پیشپاافتادهی زندگی عامه ترجیح میدهند. ورود به باشگاه پنج صبحیها و استفاده از ظرفیتهای حیرتانگیز بیداری در آغاز روز یکی از اولین پیشنیازهایی است که شارما برای حرکت در مسیر موفقیت عنوان کرده است. چگونگی بیدار شدن و آغاز روز، تا پایان روز بر رفتار انسان تاثیری فوقالعاده میگذارد. خواننده گام به گام تا پایان کتاب باشگاه پنج صبحی ها میآموزد چگونه به این باشگاه که همان باشگاه برندههاست پا بگذارد و به عضو ثابت آن تبدیل شود.
«اعضای باشگاه پنج صبحیها به آداب و رسوم بهکارگرفتهشده عادت میکنند»، این عنوان یکی از مهمرین فصلهای کتاب است. فصلی که در آن با اهمیت تبدیل خصوصیات و ویژگیهای پیشبرنده و پیروزیبخش به عادات روزانه آشنا میشویم. عوامل موفقیت و کامیابی بیش از آنکه ژنتیکی باشند، عادتهایی نیکو هستند. این عادتهای نیکو، فرد را در مسیر موفقیت ثابتقدم نگه میدارند. تبدیل خصوصیات متمایز به عادت اگرچه سخت است اما انرژی موردنیاز برای گامهای بعدی را کاهش داده و به فرد ارادهی محکم و انضباط میبخشد. استمراری که بر پایهی اراده و انضباط باشد، فرمول نهایی موفقیت است.
روش ۲۰/۲۰/۲۰
أنگونه که اشاره شد، باشگاه پنج صبحیها کتابی با پیشنهادهای عملی و مفید است. یکی از پیشنهادهای جذاب در قالب فصلی با عنوان «باشگاه پنج صبحیها فرمول ۲۰/۲۰/ ۲۰ را میآموزند» مطرح شده است. در این بخش نیز دو شخصیت خانم کارآفرین و مرد هنرمند که در واقع کارآموزان داستان هستند با روشی آشنا میشوند که ۲۰/۲۰/۲۰ نام دارد. این روش برنامهی یک ساعت آغازین روز اعضای باشگاه پنج صبحیها را مشخص میکند. بر این اساس یک ساعت آغازین صبح، به سه بخش بیستدقیقهای تقسیم و برای هر بیستدقیقه، برنامهای جداگانه در نظر گرفته میشود. این روش جذاب یکی از خواندنیترین و مفیدترین بخشهای کتاب است.
باشگاه پنج صبحیها، بستهای جذاب از راهکارهای رسیدن به موفقیت
بخشهای عملی که نویسندهی باشگاه پنج صبحی ها در آنها تکنیکهایی عملی را به خوانندگان آموزش داده است، منحصر به بخش ۲۰/۲۰/۲۰ نیست. فصل «اعضای باشگاه پنج صبحیها دربارهی ۱۰ تکنیک نبوغ و استعداد در تمام طول زندگی آموزش میبینند» یکی دیگر از بخشهای مفید و جذاب کتاب است. همانگونه که از عنوان فصل پیداست، در این بخش ده قانون مهم برای اعضای باشگاه پنج صبحیها در جهت ایجاد تغییرات مثبت در خود و رسیدن به موفقیت ارائه شده است.
اثری متفاوت
کتاب باشگاه پنج صبحی ها یک بستهی جذاب و متنوع برای خوانندگانی است که بهدنبال برنامهای روشن و عملی برای دستیابی به موفقیت هستند. رابین شارما، نویسندهی صاحبنام کتاب با انتخاب شکلی داستانی و خلاقانه برای بیان راهکارهای خود در راستای کامیابی و موفقیت، شیرینی خاصی به اثر بخشیده است. حکایتها، قصهها، نقلقولهای جذاب از افراد برجستهی عرصههای مختلف و ارائهی یک برنامهی عملی و پرجزئیات و راهگشا برای خوانندگان، باشگاه پنیج صبحیها را به اثری متمایز، خواندنی و دوستداشتنی تبدیل کرده است.
دربارهی رابین شارما
رابین شارما نویسندهی مشهور هندیتبار اهل کانادا است. او در شانزدهم ژوئن سال ۱۹۶۴ در اوگاندا دیده به جهان گشود، یکساله بود که خانوادهاش به کانادا نقل مکان کردند تا در این کشور ببالد. شارما که دارای مدرک کارشناسی حقوق است تا ۲۵سالگی بهعنوان وکیل مشغول به کار بود. بهگفتهی خودش از کارش رضایت چندانی نداشت و همین باعث شد به نویسندگی روی آورد. اولین کتابش را در ۲۵سالگی با عنوان «خارقالعاده باش» و با موضوع مدیریت استرس و معنویت منتشر کرد. دومین کتاب او «راهبی که فراریاش را فروخت» با استقبال بسیار وسیعی مواجه شد و مسیر زندگی او را بهکلی تغییر داد؛ شغل وکالت را وانهاد و به نویسندگی در حوزهی توسعهی فردی و نوشتن کتابهای انگیزشی روی آورد. نکتهی جالب در خصوص کتاب دومش این است که ابتدا خود آن را منتشر کرد و پس از استقبال گسترده از آن بود که توسط نشر هارپرکالینز تجدید چاپ شد. از دیگر کتابهای شارما میتوان به «باشگاه پنج صبحیها»، «مانیفست قهرمان هرروزه»، «وقتی بمیری چه کسی برایت گریه میکند»، «قدیس، رئیس و موجسوار» اشاره کرد. کتابهای شارما عموما استقبالی وسیع را در سطح جهانی برانگیختهاند و تاکنون بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده و بارها نیز تجدید چاپ شدهاند.
شارما بهجز مهارت در نوشتن، سخنرانی توانا است. ناسا، مدرسهی بازرگانی هاروارد و دانشگاه ییل ازجمله سازمانهایی هستند که شارما بارها برای کارمندان آنها سخنرانی کرده است. او همچنین بهعنوان مشاور امور انگیزشی با شرکتهای بزرگی همکاری و برای کارکنان شرکتهایی همچون نایک، مایکروسافت، آیبیام و فدرال اکسپرس دورههای آموزشی برگزار کرده است. او همچنین از طریق تولید محتوای گسترده در شبکههای اجتماعی، موفق به برقراری ارتباطی وسیع با میلیونها مخاطب در سراسر جهان شده است.
بخشی از کتاب باشگاه پنج صبحی ها
مرد بیخانمان در حالی که داشت با دکمه پیراهن کهنهاش بازی میکرد، پرسید؟ شما یک نقاش هستید، درسته؟
هنرمند زمزمه کرد: بله، یک هنرمند سرخوردهام، کارم خوب است اما عالی نیست.
مرد بیخانمان در حالی که لبخندی بر لب داشت، گفت: من اثرات هنری زیادی در زوریخ دارم. قبل از آنکه قیمت آپارتمانها به شدت افزایش یابد یک واحد آپارتمان خریدم همان موقع بود که یاد گرفتم به هر کجا که میروم بالاترین کیفیت مدنظرم باشد. و این تجربه یکی از بهترین چیزهایی بود که در زندگی به آن رسیدم. در زمینهٔ تجارتم همیشه از آدمهایی با مهارت برتر استفاده میکنم. چون شما هرگز نمیتوانید یک شرکت درجه یک با کارمندان و پرسنل درجهٔ سوم داشته باشید. ما محصولاتی تولید میکنیم که بازار را تغییر میدهند و با ارزشی که دارند موجب تحول در بازار میشوند.
شرکت ما، خدماتی به مشتریان ارائه میدهند که سود عالی برای آنها دارد. و خدمات و تجربیات عالی به مشتریان ارائه میدهند که هیچکدام از مشتریان ما تمایل به کار با کس دیگری ندارند. در زندگی شخصی من نیز به همین روال است: همیشه بهترین غذاها را میخورم البته زیاد نمیخورم. اصلیترین و تفکرانگیزترین کتابها را مطالعه میکنم. زمانم را در الهامبخشترین و بهترین فضاها صرف میکنم و از مسحورکنندهترین فضاها دیدن میکنم. در ارتباطم با افراد، اطرافم را با کسانی پر میکنم که به من شور و اشتیاق زندگی میدهند، و آرامشم را دامن میزنند و مرا برای تبدیل شدن به یک مرد بهتر تشویق میکنند. ارزش زندگی بیشتر از چیزیست که اطرافت کسانی باشند که تو را درک نمیکنند. و هرگز نمیتوانی با آنها ارتباط حسی برقرار کنی. کسانی که ارزشهای متفاوتتری با تو دارند و دارای استانداردهای کمتری هستند. کسانی که ساختار ذهنی، روحی، احساسی و سلامتی متفاوتی با تو دارند. و این موضوع یک معجزهٔ کوچک برای بهرهوری و اثرگذاری در نفوذ و قدرت زندگی ما دارند.
خانم کارآفرین در حالی که به موبایلش خیره شده بود گفت: جالبه، مثل اینکه کاملا در مورد چیزی که حرف میزند، آگاهی دارد.
چروکهای صورتش کمکم محو شدند. دو دستبند که در یک مچش آویزان بود نوشتههایی داشت. بر روی یکی از آنها نوشته شده بود: «نمیتوانم را تبدیل به میتوانم کن» و روی دستبند دیگری نوشته شده بود: «کار انجام شده بهتر از کار انجام نشدهٔ بینقص است» خانم کارآفرین این دو هدیه را هنگام راهاندازی شرکتش که دارای اعتمادبهنفس بالایی هم بود به خودش هدیه داده بود.
هنرمند گفت: رفیق ساختار ذهنی تو را میدانم اما درباره ساختار حسی، سلامتی و روحی تو هرگز چیزی نشنیدهام.
مرد بیخانمان گفت: خواهی دانست و هنگامیکه این چیزها را بدانی، بازدهی، ایجاد و تولیدات تو هرگز به روال قبلی ادامه نمییابد. مفهوم این انقلابها برای کسانی است که قصد ایجاد تجارت بهتر را دارند. و اگر بتوانند این تجارت را ایجاد کنند، عناصر مهم و اطلاعات آنها افزایش مییابد. من برای شروع قصد داشتم که در ابتدا بر روی تعهد فردی خودم با کیفیت فوقالعاده در اطرافم انرژی بگذارم. دنیای اطراف شما، از اقدامات و الهامات شما ناشی میشوند. هنر خوراک روح من است. مطالعه کتابهای خوب امیدم را مستحکم میسازد. مکالمات پر انرژی خلاقیتم را زیاد میکند. موسیقی عالی و خوب، قلبم را تعالی میبخشد. تماشای مناظر زیبا روحیه مرا تقویت میکند. و شما تنها نیازمند یک صبح پرانرژی و مثبت هستید تا بتوانید نظرات و ایدههای لازم را برای ارتقای یک نسل ارائه دهید. و باید یادآور این نکته هم بشوم که ارتقای کیفیت زندگی انسانها، فعالیت اصلی تجارت است که تنها ۵ درصد شرکتها به آن میپردازند. هدف اصلی تجارت، افزایش ثروت شرکت نیست؛ بلکه هدف اصلی کمک به جامعه است. تمرکز اصلی من در تجارت، خدمترسانی است. پول، قدرت و اعتبار تنها محصولات جانبی بوده که در طول این راه همراه من هستند. وقتی که جوان بودم یک دوست قدیمی و بسیار خوب این راه و عملکرد را به من آموخت. آموختن این عملکرد، موفقیت مرا متحول ساخت و آزادی فردیام را چندین برابر کرد. و از آن روز به بعد این فلسفه در تمام این راه سرلوحه من بوده است، شاید یک روز مربیام را معرفی کردم.
مرد کارتنخواب کمی مکث کرد. به ساعت بزرگش نگاه کرد. سپس چشمانش را بست و گفت: صبحت را کنترل کن تا زندگیات تعالی یابد.
حجم
۵۰۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۵۰۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
من نسخه فیزیکی با ترجمه رضا اسکندری آذر رو خوندم اما این هم خیلی خوب بود شاید بشه گفت این کتاب فلسفه سختی کشیدن برای رسیدن به هدف رو کاملا باز کرده و توضیح داده و چگونگی متعهد کردن خودمون برای
متاسفانه ترجمه شدیدا ضعیفی داشت! و اصلا پراکنده بود! و خیلی هم آب و تاب میداد، قشنگ چهارصد صفحه فقط داستان گفت تا رسید سر اصل مطلب!
نخونی از دستت رفته
خیلی کش داده شده بود،من واقعا خسته شده بودم هربار میخواستم تمومش کنم اصلا بدون جذابیت بود،تنها جذابیتش همون حس و حال ثروتمند بودن رو القا میکرد خوب بود
سلام محتوای کتاب درباره رشد شخصی است همینطور که از اسم کتاب مشخص است همیشه دوست داشتم این دسته از کتاب ها رو که در قالب داستان پر جزئیات نگارش شده مثل (دوازده ستون موفقیت اثر جیم ران)، بخونم و
کتاب بسیار مفیدی هست، خیلی دنبال کتابی بودم که چالش های درونی خودم رو باهاش بشناسم و بتونم برطرف کنم، میتونم بگم این کتاب همون گزینه بود. به شدت به نسل جوان پیشنهاد میکنم مطالعه کنید
بعد از خوندن این کتاب مسیر یکنواخت زندگیمو تغییر دادم... همینقدر مهم، همینقدر تاثیر گذار!
من ترجمه فائزه ادب رو خوندم و خوب بود اما در مورد کتاب بخوام بگم به نظرم یه کتاب سطحی و کم عمق هست که ۹۰ درصد مطالبش رو از کتاب های با محتوا برداشت کرده فقط به کسانی پیشنهاد میکنم بخونن
خسته کننده س . یک عالمه صغری و کبری میچینه تا حرفشو بزنه . کسی که اومده درباره ی توسعه ی فردی کتاب بخونه قطعا کتابی با توصیفات داستان گونه و تعریف جزییات ظاهری سخنرانی که روی سن حرف میزنه
ترجمه و ویراستاری به شدت ضعیف انگاری تو گوگل ترنسلیت وارد شده و بعد مترجم سعی کرده سرسری جملات ترجمه شده رو مرتب کنه بعضی از جملات حتی راستچین نشدن