کتاب فرمان قتل عام
معرفی کتاب فرمان قتل عام
کتاب فرمان قتل عام اثر تانر آکچام و ترجمه آتوسا سمیعی است. این کتاب که برگی از تاریخ را ورق میزند، نگاهی به تلگرامهای طلعت پاشا و جریان نسلکشی ارمنیها دارد.
درباره کتاب فرمان قتل عام
نسلکشی ارمنیها فاجعهای است که با نامهای هولوکاست ارامنه (پاکسازی نژادی) و کشتار ارامنه نیز شناخته میشود. در میان خود ارمنیها، این فاجعه، جنایت بزرگ نام دارد.
نسلکشی ارمنیها برنامه عمدی و از پیش تعیین شدهای برای نابودی جمعیت ارمنی ساکن در سرزمینهای عثمانی بود که در طول جنگ جهانی اول و در فاصله سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی صورت گرفت. این نسلکشی به دستور دولتمردان عثمانی و رهبران قیام ترکان جوان انجام شد.
کشتار جمعی و تبعیدهای اجباری به محلهایی که مرگ را برای تبعید شدگان رقم میزد از جمله روشهای پاکسازی نژادی و نسلکشی ارامنه بود. به نظر میرسد در این جنایت یک تا یک و نیم میلیون نفر به قتل رسیده باشند.
کتاب فرمان قتل عام شواهد و مباحث جدیدی ارائه میدهد که فرمانهای کشتارجمعی صادر شده از سوی طلعت پاشا را به اثبات میرساند. این در حالی است که در طول دهههای متوالی ادعا میشد که اسناد حاوی فرمانهای مجرمانه و خاطرات مأمور دولت عثمانی، نعیم افندی، که دربردارنده آن فرمانها است، جعلی و ساختگی است.
کتاب فرمان قتل عام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب فرمان قتل عام را به دوستداران کتابهای تاریخی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب فرمان قتل عام
واقعیت، حقیقت و انکار
نقل است که نخستوزیر فرانسه، کلمانسو، اندکی پیش از مرگش در ۱۹۲۹ در گپی دوستانه با نمایندهی جمهوری وایمار به پرسشی دربارهی مسبب شروع جنگ اول جهانی پاسخ داده است. از کلمانسو سؤال شد: «به نظر شما مورخان آینده در خصوص این موضوعِ بحثانگیز و بغرنج چه رویکردی خواهند داشت؟» او پاسخ داد: «جواب این سؤال را نمیدانم. اما اطمینان دارم که نخواهند گفت بلژیک به آلمان حمله کرد.»
ارتباط میان واقعیتها و حقیقت مجادلهای داغ در علوم اجتماعی است که همواره باقی خواهد ماند. قاعده بر این است که واقعیتها، نظرها و تفسیرها را اجزایی متفاوت میپندارند که جدای از یکدیگرند. «حقیقت» بر بستری از واقعیتهای تثبیتشده غنوده و اجماعی عمومی بر سر آنها وجود دارد؛ به معنای دقیق کلمه، این واقعیتها همان تفسیرها و نظرها هستند؛ انکار حقیقت، انکار واقعیتهای تثبیتشده است. از اینروست که باورشان میکنیم. همانگونه که هانا آرنت عقیده داشت:
«اما اساساً آیا واقعیتها، فارغ از نظرها و تفسیرها، معنای وجودی دارند؟ آیا مورخان و متفکران تاریخ، نسل اندر نسل، از ناممکن بودنِ رهیافت به واقعیتها بدون تفسیر سخن نگفتهاند؟ زیرا که این واقعیتها نخست باید از دل هیاهوی اتفاقات عریان گزیده شوند (که البته اصول این گزینش لزوماً اطلاعات مبتنی بر واقعیت نیست) و سپس به قامت داستانی درآیند که صرفاً از منظری خاص روایت شده و ربطی به رویداد اصلی ندارند. تردیدی نیست که این مسائل به همراه پیچیدگیهای ذاتی فراوان، واقعیت موجود در علوم تاریخی است. اما از سویی، منکر وجود امر واقعیتبنیاد نیز نمیتوان شد؛ به همان نسبت، این مسائل نمیتوانند به مثابه توجیهی برای مبهم کردن مرزبندی میان واقعیت، نظر و تفسیر عمل کنند یا دستاویزی برای تاریخنگار باشند که بنابر میل خود در واقعیتها دخل و تصرف کند.»
با حفظ و تداوم تفکرات آرنت، میتوان گفت هر نسلی این حق را دارد که تاریخ خود را بنگارد و بر اساس دیدگاه خود، واقعیتها را تفسیر کند، اما نه اینکه آنها را تحریف نماید. ایجاد تمایز میان آنچه ادعا میشود که اتفاق افتاده و ارائهی شواهدی که دال بر وقوع آنچه واقعاً اتفاق افتاده، تلاش صادقانهای میطلبد. هیچکس حق ندارد در خودِ موضوع مبتنی بر واقعیت دخل و تصرف کند.
در چنین وضعی کاربرد «انکارگرایی» با توجه به انبوه فجایع، اغلب به عنوان انکار سادهی واقعیتها تصور میشود، اما چنین نیست. به عکس، این موضوع در قلمرو مبهم و مغشوشی میان واقعیتها و حقیقت جای میگیرد که خاستگاه این انکارگرایی است. انکارگرایی، واقعیتها و حقیقتِ منحصر به فرد خود را پشت سرهم ردیف میکند. در نهایت، بحث بر سر انکارگرایی، حول قبول یا ردّ گروهی از واقعیتهای تأییدشده یا حقیقت منتجشده از آن نمیگردد بلکه آنها کشمکش قدرتاند؛ کشمکشی مابین انواع گوناگون واقعیتها و حقیقتهایی که ناشی از انگیزههای پنهاناند.
با توجـه به واقعیـت نسلکشی ارمنیهـا بیـن سالهای 1918 ـ 1915 این کشمکش قدرت گواهی است که منجر به مرگ یا کشته شدن بیش از یک میلیون نفر شد. گذشت افزون بر یک قرن از وقوع این امر، حاکی است که دولتهای ترکیه، یکی پس از دیگری، در خلق تعبیر خاص خود از «تاریخ رسمی» و «به گروگان گرفتن تاریخ» با قراین و حقایق مستند مخصوص به خود موفق بودهاند. آنها برای نیل به این منظور حداقل در تبلیغ «دیدگاه تاریخی» ویژهشان توفیق یافته و از این رهگذر، آن تبلیغات را تا سطح اتفاق معقول تاریخی برکشیدهاند. انکارگرایی ترکها، با توجه به وقایع جنگ اول جهانی، شاید موفقیتآمیزترین نمونهای باشد که نشان میدهد چگونه دروغپراکنی منسجم، دقیق و نظاممند میتواند در یک گفتمان عمومی نقش بسزایی بازی کند و اظهارات مبتنی بر واقعیت را در جهت ایجاد «حقیقت» کذب به کار گیرد. آنهایی که پیرو این شعارند: «هر کس مجاز به داشتن نظر شخصی است نه حقایق خودساخته» با تحیر بحث و جدل عمومی و تاریخی کشتار ارمنیها را طی چندین دهه دنبال کردهاند؛ تا حدی که به دادههای حقیقی وقعی ننهاده و آنها را در حد نظریهای بیاهمیت تنزل دادهاند. کتمان حقیقت و محکوم کردن آن به سکوت، یکی از وجوه اساسی این استراتژی است.
کتابی که هم اکنون در دست دارید، بر آن است تا توضیحی بنیادی و روشن از مجادله و آشفتگی پدیدآمده که در روابط میان واقعیتها و حقیقتی که به نسلکشی ارمنیها انجامیده بهدست دهد. کتاب حاضر پژوهشی مبسوط است و دقیقاً نشان میدهد کسانی که حقایق را پنهان و مثله میکنند و بر این تصورند که در کار خود موفق شدهاند، سخت در اشتباهند.
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه