دانلود و خرید کتاب حاج اسماعیل محمد جعفربگلو

معرفی کتاب حاج اسماعیل

حاج اسماعیل تالیف محمد جعفربگلو از مجموعه کتاب‌های دانستنی‌های انقلاب اسلامی برای جوانان است که در انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب حاج اسماعیل

قافلهٔ نهضت اسلامی امام خمینی یاران و رهروان کثیری داشت که هرکدام در منزلی به جانبازی پرداختند. از آن میان شهدای صدر نهضت اسلامی به سبب معرفی کمتر و اهمیت اقدامشان مظلوم‌تر هستند. آنان در روزهای اوج خفقان رژیم پهلوی به مخالفت با اقدامات حکومت برخاستند و در ایام گرفتاری و حبس امام خمینی رهبری نهضت از وی حمایت کردند. درخشش این شهدا در افق تیره و تار روزگار حکومت پهلوی نوید شروع نهضتی بنیان‌کن و فراگیر را می‌داد که جز بر سرنگونی حکومت شاهنشاهی و تأسیس نظام اسلامی رضایت نمی‌داد. حاج اسماعیل رضایی یکی از این شهدای ارجمند نهضت اسلامی امام خمینی بود که بی‌هیچ هراس و وحشتی از سرکوب دستگاه رژیم به حمایت از مرجع زمان پرداخت و برگ زرینی از نهضت پرافتخار اسلامی را رقم زد.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی در راستای معرفی شهدای نهضت اسلامی به انتشار این کتاب اقدام کرده است. مجموعهٔ پیش‌رو به شرح مختصر، ساده اما مستند زندگی و اقدامات شهید حاج اسماعیل رضایی پرداخته است.

او کسی است که از دههٔ ۱۳۳۰ همگام با روحانیت، در میدان مبارزه با فرقهٔ ضالهٔ بهائیت به جهاد پرداخته و در کارنامهٔ خود سابقهٔ اطاعت و ارادت به آیت‌الله سیدحسین بروجردی، مرجع عظیم‌الشأن شیعیان و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی، رهبر نهضت ملی ایران و پیشینهٔ همکاری با شهید نواب صفوی، روحانی مبارز و رهبر فدائیان اسلام را ثبت و ضبط کرده است. وی در اواخر دههٔ ۳۰ در حلقهٔ نزدیکان مرجع مبارز عصر، حضرت امام خمینی (ره)، قرار گرفت و در رکاب قائد بزرگ به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت.

محمداسماعیل رضایی با روحانیون مبارز ارتباط عمیقی داشت و آنها را در مسیر مبارزه همراهی می‌کرد. از همین رو است که رهبر معظم انقلاب اسلامی وی را «حلّال مشکلات» خوانده و درباره او می‌فرمایند: «... من (در دوران مبارزه با رژیم پهلوی) هر وقت نیاز داشتم، به حاج اسماعیل رضایی مراجعه می‌کردم… او حلّال مشکلات بود.»۱

با وجود این، تاکنون کتاب پژوهشی مستقلی دربارهٔ شهید حاج اسماعیل رضایی نوشته نشده و فعالیت‌های وی پوشیده مانده است.

کتاب پیش‌رو، با هدف شناساندن شهید محمداسماعیل رضایی به جوانان، می‌کوشد با زبانی ساده و قابل فهم و با کمک منابع، اسناد و تاریخ‌شفاهی به روایت کامل زندگی این شهید بزرگوار بپردازد.

 خواندن کتاب حاج اسماعیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 جوانان علاقه‌مند به تاریخ انقلاب اسلامی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب حاج اسماعیل

از دست‌فروشی تا بزرگی در میدان امین‌السلطان

محمداسماعیل ابتدا یک جعبه بر گردن خود آویزان و آن را با تخمه و آجیل و... پر می‌کرد و در سینماها و خیابان‌ها به دستفروشی می‌پرداخت. چند سال بعد وارد میدان امین‌السلطان شد و کار خود را در میدان میوه و تره‌بار با پادویی شروع کرد اما بعد از مدتی توسط حاج علی نوری، از میدان‌داران معروف امین‌السلطان به کار گماشته شد و در حجره او مشغول کار گردید.

محمداسماعیل هوش زیادی داشت و محاسبات ریاضی را خیلی دقیق و سریع انجام می‌داد و حاج علی نوری هم به خاطر اعتمادی که به او داشت، وی را پای قپان گذاشت. سپس کم‌کم کار و بارش در بازار گرفت و خودش صاحب حجره شد. او علاوه بر بازار، در خیابان صفاری هم یک حجره داشت و صاحب یک قهوه‌خانه هم بود. اندکی بعد یک بنگاه با نام «بنگاه امید» در بازار تأسیس کرد. رفته‌رفته کاروبارش آن‌قدر گرفت که کامیون‌ها برای حمل و نقل بار از حجرهٔ او صف می‌بستند. انحصار سیب سبزوار، لیموی میناب و هندوانه گرگان در اختیار حاج اسماعیل بود و در این سال‌ها او شخص متموّلی به حساب می‌آمد.

او در سال ۱۳۳۶ و در سن ۳۲ سالگی با دختردایی‌اش، خانم اکرم ایلخانی ازدواج کرد و بعدها از او صاحب سه فرزند به نام‌های علی‌اکبر، معصومه و علی‌اصغر شد. آنها در خیابان خراسان و نزدیکی‌های مسجد لرزاده ساکن شدند. او در سال ۱۳۳۹ به مکه رفت و از این زمان به بعد به «حاج اسماعیل» معروف شد.

او رفاقت قدیمی با طیب حاج‌رضایی یکی از لوطی‌ها و بازاریان معروف تهران داشت اما هیچ نسبتِ نسبی و سببی با طیب نداشت.

فاطمه ناظریان
۱۴۰۱/۰۱/۱۵

واقعا لذت بردم که چنین شخصیت بزرگواری رو از طریق این کتاب شناختم، خدا به مولف خیر بده انشاالله. میشه گفت یکی از موثر ترین شخصیت های تهران در زمینه سازی برای انقلاب هستن و چقدر این انسان به ایران

- بیشتر
shimahosseini
۱۴۰۱/۰۱/۱۸

بسیااار کتاب زیبایی بود.از جمله کتابهایی که خیلی حیفه که افراد کمی می شناسنش.حاج اسماعیل از جمله افراد بی نظیریست که حیفه نشناسیم.مثل سید علی اندرزگو هستند ولی در حوزه ی مسائل اجتماعی.روحشون شاد و راهشون پاینده و پررهرو باشه

- بیشتر
هانیه قدیمی
۱۴۰۱/۰۴/۱۲

کتابی فاخر و ارزنده که سجایای اخلاقی رهروان راستین امام حسین و یارانش را در قاب شهدای بزرگوار(حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی) به تصویر کشیده است.امید که ادامه دهندگان راه ایشان باشیم.

علی عبداللهی چله بری
۱۴۰۱/۰۳/۰۷

یک کتاب که حاصل ساعت ها کار دقیق پژوهشی و مستند سازی توسط یک تیم با انگیزه و کاربلد به ثمر رسیده.

شیدا
۱۴۰۱/۰۶/۱۷

در مورد این بزرگ مرد کم نوشته انددر چنین شرایطی.... این کتاب غنیمت است

کتاب باز
۱۴۰۰/۰۸/۱۹

لطفا در طاقچه بی نهایت قرار بدید.

رهبر معظم انقلاب اسلامی وی را «حلّال مشکلات» خوانده و درباره او می‌فرمایند: «... من (در دوران مبارزه با رژیم پهلوی) هر وقت نیاز داشتم، به حاج اسماعیل رضایی مراجعه می‌کردم… او حلّال مشکلات بود.»
فاطمه ناظریان
انحصار سیب سبزوار، لیموی میناب و هندوانه گرگان در اختیار حاج اسماعیل بود و در این سال‌ها او شخص متموّلی به حساب می‌آمد.
فاطمه ناظریان
حاج اسماعیل اولین کسی بود که در میدان میوه و تره‌بار برای ابراز صداقت در کسب و کار، بارنامه درست کرد. این کار آن موقع در کاسبی میدان تحولی ایجاد کرد. چون بعد از آن کشاورزها هر وقت به میدان بار می‌آوردند سراغ مردی را می‌گرفتند که در ازای گرفتن بار، رسید صادر می‌کرد؛ این موضوع باعث شد کسب و کار حاج اسماعیل در بازار بیش از پیش رونق پیدا کند.
فاطمه ناظریان
رهبر معظم انقلاب اسلامی وی را «حلّال مشکلات» خوانده و درباره او می‌فرمایند: «... من (در دوران مبارزه با رژیم پهلوی) هر وقت نیاز داشتم، به حاج اسماعیل رضایی مراجعه می‌کردم… او حلّال مشکلات بود.»
شیدا
یکی از خدمات حاج اسماعیل که خیلی مهم بود و نشان از غیرت و حمیت دینی آن مرد داشت ساخت مسجد صاحب‌الزمان (عج) بود. اولین‌باری که در زمان شاه مردم تهران در مقابل کارخانهٔ پپسی‌کولا (متعلق به بهائیان) برنامه گذاشتند و به مناسبت تولد امام زمان (عج) در نیمهٔ شعبان از میدان ۲۴ اسفند تا آخر پپسی‌کولا را چراغانی کردند آن موقع بود و تمام هزینهٔ چراغانی و جشن را حاج اسماعیل رضایی داد.
شیدا
ما بارها گفته و اکنون هم می‌گوییم اگر به ما اجازه دهند با دندان، روحانیون و خمینی و خمینی‌پرست را پاره پاره خواهیم نمود...
شیدا
افراد منتسب به حزب منحلهٔ توده اظهار نموده‌اند که اعدام نامبردگان کار بسیار شایسته‌ای بود و این کار یکی از اعمال بسیار خوب شاه می‌باشد که دست مفت‌خورها را کوتاه کرده و هرگاه (دست) چند نفر دیگر از این مفت‌خورها و افراد روحانی‌نما که کاری جز اخلال ندارند را کوتاه نماید ایران را صد سال به جلو برده و ما حاضریم هرگاه این رویهٔ شاه مملکت باشد تا پای جان برای پشتیبانی از او ایستادگی کنیم... ما خیلی از این موضوع خوشحال هستیم و در پوست خود نمی‌گنجیم و این کار بسیار خوبی است که باید یک مشت علف هرزه را از بین برد تا سایر گل‌ها و گیاهان از بین نروند. ما بارها گفته و اکنون هم می‌گوییم اگر به ما اجازه دهند با دندان، روحانیون و خمینی و خمینی‌پرست را پاره پاره خواهیم نمود..
شیدا
با یک برآورد دیدیم که آن شب پانزده هزار نفر از سربازان امام زمان (عج) و شاگردان امام صادق (ع) برای مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضایی نماز وحشت خوانده‌اند و این برای من بسیار جالب بود و فکر می‌کردم این سعادت به این زودی‌ها به کسی روی نمی‌آورد. البته ما باز هم شهید داده بودیم ولی به این صورت نبود. من فکر نمی‌کنم برای هیچ آیت‌اللهی هم شب اول قبر پانزده هزار نماز وحشت خوانده شود، درحالی‌که برای طیب و حاج اسماعیل مردم چنین کردند.
شیدا
تعطیلی درس‌ها آن هم درس مراجع، ساواک و شهربانی را غافلگیر کرد و برای رئیس ساواک و شهربانی گران تمام شد. شنیدم که پرتو، رئیس شهربانی، گفته بود: شرم‌آور است که به خاطر دو نفر اعدامی، آقایان مراجع تقلید دروس حوزهٔ علمیهٔ قم را تعطیل کرده‌اند. تعطیل دروس حوزه کاری بسیار به‌موقع و در تهران و شهرستان‌ها بسیار اثر داشت و به همان نسبت رژیم را سخت عصبانی کرد و برایش گران تمام شد.
شیدا
شیخ جواد فومنی که حاج اسماعیل علاقهٔ زیادی به او داشت و خودش را مرید او می‌دانست بر پیکر حاج اسماعیل نماز خواند. شیخ جواد قبل از خاک‌سپاری، دستش را روی تابوت حاج اسماعیل گذاشت و از خدا خواست تا با او محشور شود. جالب است که بعد از وفات او، پیکرش در جوار مزار حاج اسماعیل رضایی دفن شد.
شیدا
وقتی در آمبولانس باز شد و حاجی اسماعیل چشمش به خبرنگاران افتاد گفت: «از ما عکس بگیرید! این عکس‌ها سند روز قیامت ما است. آنگاه صورت یکدیگر را بوسیدند و از هم حلالیت خواستند».
شیدا
قبل از اعدام حاج اسماعیل و طیب، رژیم پهلوی ادعا کرده بود افرادی که قیام ۱۵ خرداد را راه انداختند، هر کدام ۲۵ ریال از امام خمینی پول گرفته بودند! مردم این ادعا را با وصیت‌نامهٔ حاج اسماعیل کنارِ هم گذاشتند و به یکدیگر نشان دادند. آنجا بود که دروغ‌گویی‌های رژیم و شاه مشخص شد و مردم با خشم و نفرت دربارهٔ محمدرضا پهلوی صحبت می‌کردند و می‌گفتند: «این مردک دروغگو خجالت نمی‌کشد که می‌گوید اینها ۲۵ ریال گرفته‌اند تا انقلاب کنند؟! درحالی‌که وصایای مالی حاج اسماعیل بیش از یک میلیون تومان است!» این ماجرا مثل چماقی بود که بر سر شاه و دربار فرودآمد.
شیدا
وقتی آیت‌الله مهدوی‌کنی این وصیت‌نامه را دید گفت: «برای من خیلی جالب است که وصیت‌نامهٔ شخصی را می‌بینم که در آخرین ساعات عمرش وصیت‌نامه را نوشته و با وجود اینکه سواد آنچنانی نداشته و از دروس حوزوی نیز بی‌بهره بوده، اما در پایان وصیت‌نامه دعای «رضیت بالله...» را با تمام اعراب آن به‌طور صحیح نوشته است. حتی در آن لحظات سخت ممکن است طلبه‌ای هم در اعراب‌گذاری اشتباه کند،
شیدا
شب‌های جمعه برای من دعای کمیل بخوانید؛ من خیلی مایل به دعای کمیل می‌باشم.
شیدا
نمایندهٔ دادستان اظهار داشت: حاجی اسماعیل چند جا برای خودت گرفتاری درست کرده‌ای؟ حاجی اسماعیل جواب داد: بابا مردم به من مراجعه می‌کردند و می‌گفتند تو شانس داری و شانست خوبه! حالا بیایید و شانس من را ببینید. خوشحالی من از این بابت است که می‌توانم وصیت کنم و دارای وصیت‌نامه هستم،
شیدا
به نمایندهٔ دادستان ارتش می‌داد گفت: آن‌قدر خوشحالم که تیرباران می‌شوم. در این دنیا ماندن غیر از معصیت چیز دیگری عاید انسان نمی‌شود.
شیدا
در آخرین دیدار به همسرش گفته بود: «از لحظه‌ای که حکم اعدام به من ابلاغ شده است روزه گرفته‌ام و می‌خواهم به پیروی از سرور و سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) با لب تشنه از دنیا بروم.»
شیدا
مشهور است که خود حاج اسماعیل رضایی در آخرین دفاع خود به‌جای درخواست عفو نوشت: «اگر صدسال زندگی کنم مردن به این سعادتمندی نخواهم داشت. پس چرا تقاضای عفو نمایم و از این سعادت درگذرم.»
شیدا
شیخ مرتضی کاتوزیان پیشنماز مسجد محلهٔ انبار گندم، بعد از شهادت حاج اسماعیل هروقت منبر می‌رفت، فریاد می‌کشید: «ای مردم این بلندگوهای مسجد، این فرش‌های مسجد و... همه را حاج اسماعیل خریداری کرده، به یاد او باشید، او شهید راه حق است.»
فاطمه ناظریان
طیب یک بار در جریان دادگاه با اشاره به حاج اسماعیل می‌گوید: «همه در میدان از من می‌ترسیدند، من از حاج اسماعیل می‌ترسیدم. چون او آدم درستی بود و همه کارش روی حساب و کتاب بود.» او سپس قسم می‌خورد و می‌گوید: «من تا به حال پاک‌تر از این مرد در روی زمین ندیده‌ام.»
فاطمه ناظریان

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان