دانلود و خرید کتاب پرواز عقاب ج. کریشنامورتی ترجمه قاسم کبیری
تصویر جلد کتاب پرواز عقاب

کتاب پرواز عقاب

معرفی کتاب پرواز عقاب

کتاب پرواز عقاب؛ فلسفه روان‌شناسی اثری از جیدو کریشنامورتی است که با ترجمه دکتر قاسم کبیری در انتشارات مجید به چاپ رسیده است. این کتاب به برخی از مسائل مهمی می‌پردازد که ذهن انسان امروزی را به خود درگیر کرده است. مسائلی همچون آزادی، ترس، تغییر و خشونت.

درباره کتاب پرواز عقاب

پرواز عقاب، کتابی است که با درهم آمیختن فلسفه و روان‌شناسی، ترکیبی جذاب آفریده است. جیدو کریشنامورتی در این اثر، از مسائلی صحبت کرده است که در جای جای دغدغه‌ها و گفتگوهای انسان امروزی قرار گرفته است. 

مسائلی که در این کتاب از آن‌ها صحبت می‌شود، همچون آزادی و چیزهایی که از پی آن می‌آید، مانند از هم گسستگی و مدیتیشن که برای بسیاری از مردم به هدف رهایی و آزادی از دنیا و وابستگی‌ها یا دغدغه‌های آن انجام می‌شود. است. آیا انسان تغییرپذیر است؟ سوال مشهور و معروفی که هرکدام از ما حداقل یکبار از خود پرسیده‌ایم،  سوال دیگری همچون چرا نمی توانیم در صلح زندگی کنیم؟ که با توجه به رخدادهای روز دنیا، چندان هم بیراه به نظر نمی‌رسد و ترسی که ما را از رسیدن به دنیای متعالی باز می‌دارد. 

خشونت، تغییر ریشه‌ای، هنر دیدن و ... از جمله موارد دیگری است که در این کتاب مطرح شده است. 

کتاب پرواز عقاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

پرواز عقاب، ترکیبی دلچسب از فلسفه و روان‌شناسی است. خواندن این کتاب برای علاقه‌مندان به این موضوعات جذاب است.  

درباره جی. کریشنامورتی

جیدو کریشنامورتی ۱۲ مه ۱۸۹۵ در هندوستان به دنیا آمد و ۱۷ فوریه ۱۹۸۶ از دنیا رفت. او نویسنده‌ای است که درباره موضوعاتی همچون وابستگی و ترس‌های روانی، آزادی و استقلال فردی، شرطی‌شدگی ذهن، طبیعت ذهن، مراقبه، روابط انسانی، یادگیری و آموزش. او به‌طور مداوم بر نیاز انسان به یک انقلاب درونی می‌نوشت و بر آن تأکید داشت؛ انقلابی که نمی‌تواند توسط یک عامل یا مرجع بیرونی، مذهبی، سیاسی، یا اجتماعی رخ دهد.

بخشی از کتاب پرواز عقاب

آیا عشق لذت است؟ برای بسیاری از ما ارزش‌های اخلاقی بر لذت استوارند؛ قربانی‌کردن خود یا کنترل خویش برای سازش، به تحریک لذت است؛ لذت عظمت بیش‌ترداشتن، نجیب‌تربودن، یا هرچه که هست. آیا عشق چیزی است برای لذت؟ باز هم این واژه «عشق» دارای چنان باری است که همه و همه، از سیاستمداران گرفته تا زن و شوهرها آن را به‌کار می‌برند و به‌نظر من عشقی که می‌تواند رهنمود راهی از زندگی باشد، که پاشیدگی به‌هیچ‌وجه در آن راهی ندارد، عشق در ژرف‌ترین معنای کلمه است. ترس همیشه جزیی از لذت است؛ بی‌شک هرجا نوعی ترس وجود داشته باشد باید در ارتباط با آن، نوعی پاشیدگی، نوعی تقسیم وجود داشته باشد.

به‌راستی که جست‌وجو در این باره که چرا ذهن بشر همیشه خود را در رویارویی با دیگران تقسیم کرده است و موجب خشونت و رسیدن به آن‌چه با خشونت به‌دست می‌آید شده، مطلبی است بسیار عمیق. ما انسان‌ها خود را وقف نوعی زندگی کرده‌ایم که به جنگ متنهی می‌شود و با وجود این، طالب صلحیم و خواستار آزادی؛ اما این صلح فقط عقیده است، ایدیولوژی است و درعین‌حال آن‌چه می‌کنیم باعث شرطی‌شدن ما است.

وقت ازنظر روحی تقسیم شده است، وقت به‌صورت گذشته (دیروز) امروز و فردا. اگر طالب پیداکردن راهی هستیم که کوچک‌ترین ارتباطی با تقسیم ندارد، باید در این قضیه پرس‌وجو کنیم. باید ببینیم این زمان به‌صورت گذشته، آینده و حال ــ زمان روان‌شناختی ــ است که باعث این تقسیم شده است؟ آیا دلیل این تقسیم، دانسته‌هایی به‌صورت حافظه است که گذشته نام دارد و محتوای خود مغز است؟ یا این‌که تقسیم ناشی از این است که «مشاهده‌کننده»، «تجربه‌کننده» یا «اندیشمند» از آن‌چه مورد مشاهده قرار می‌دهد و تجربه می‌کند، جدا است. یا شاید هم این عمل خودمحورانهٔ منیت «من» و «شما» است که با ایجاد مقاومت‌هایی برای خود و آفرینش فعالیت‌هایی مجزا سبب این تقسیم می‌شود. در پرداختن به این مسأله انسان باید از تمامی این مسایل چون: زمان و جدابودن مشاهده‌کننده از آن‌چه مورد مشاهده قرار می‌دهد، متفاوت‌بودن تجربه‌کننده از آن‌چه مورد تجربه قرار می‌دهد، لذت و این‌که آیا همهٔ این امور دراصل با عشق رابطه‌ای دارند یا خیر، آگاه باشد.

آیا موجودیت فردا چیزی است روحی؟ آیا منظور واقعیتی است و ساخته و پرداختهٔ اندیشه نیست؟ شکی نیست که در توالی زمان، فردا وجود دارد؛ اما آیا فردای واقعی، فردای روان‌شناختی، فردای درونی هم وجود دارد؟ اگر فردا فقط ایده است، پس عمل کامل نیست و عمل موجب تفرقه و تعارض می‌شود. ایدهٔ فردایی که آینده است وجود دارد، مگر نه؟ همین موجب می‌شود که امور را به‌وضوح و به‌گونه‌ای که هم‌اکنون نیستند نبینیم. «خدا کنه فردا این‌ها را با وضوح بیش‌تری ببینم.» انسان تنبل است، شور و شوق یا علاقهٔ حیاتی لازم را برای کشف ندارد. اندیشه، ایدهٔ سرانجام رسیدن به چیزی و سرانجام فهمیدن را اختراع می‌کند، به‌همین‌خاطر زمان ضروری است، به روزهای بسیاری نیاز است. اما آیا زمان به‌راستی موجب درک می‌شود، آیا انسان را قادر می‌سازد که امور را واضح‌تر ببیند؟

آیا برای ذهن این امکان وجود دارد که از گذشته آزاد باشد تا زمان دست و پایش را نبندد؟ فردا، ازنظر روان‌شناختی، بر حسب دانسته‌ها است؛ دراین‌صورت آیا امکان رهایی از چنگال دانسته‌ها وجود دارد؟ آیا این امکان وجود دارد که عملی بر حسب دانسته‌ها صورت نگیرد.

reza zarei
۱۴۰۳/۰۶/۱۵

سلام کتابهای صوتی کریشنامورتی بیارید ما وقت کتاب خواندن نداریم

برای آن‌که بدون ترس، بدون خطر به درون خویش نظر کنیم طریقه‌ای وجود دارد و آن مشاهده‌کردن بدون محکوم‌ساختن و بدون موجه‌کردن است، فقط مشاهده‌کردن صرف بدون مزاحمت، بدون قضاوت‌کردن و بدون ارزیابی. برای انجام این کار ذهن باید در مشاهده‌اش از آن‌چه به‌واقع وجود دارد، مشتاق یادگیری باشد.
احسان رضاپور
برای داشتن امنیت جسمانی انسان نیاز به خانه، غذا و لباس دارد. اما نحوهٔ روحی استفاده از این ضروریات امنیتی، موجب آشفتگی از درون و بیرون می‌شود. اما روان هم که همان ساختار اندیشه است می‌خواهد در درون باتوجه به همهٔ روابطش امن باشد. آن‌وقت است که دردسر آغاز می‌شود. امنیت جسمانی باید برای همه باشد، نه برای عدهٔ قلیلی؛ اما وقتی به‌کمک ملت‌ها، مذاهب و خانواده به جست‌وجوی امنیت روحی می‌افتند همه را از امنیت جسمی محروم می‌کنند.
Shayan Shirvani

حجم

۱۴۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۴۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان