کتاب دریا به دریا
معرفی کتاب دریا به دریا
کتاب دریا به دریا نوشته محمد ناصری، زندگینامه داستانی مولانا جلالالدین محمد، شاعر بزرگ و عارف تاثیرگذار قرن هفتم است که به دلیل اشعار بینظیر و شورانگیزش، و همچنین تاثیری که در جریان عرفان اسلامی ایرانی گذاشت، شناخته میشود.
درباره کتاب دریا به دریا
مولانا جلال الدین محمد بلخی در سال ۶۰۴ ه.ق در بلخ به دنیا آمد. او به همراه خانوادهاش، به دلیل مشکلاتی که پدرش، بهاولد با دستگاه سلطنتی داشت، چندسال قبل از حمله مغولان به قونیه مهاجرت کردند و مولانا تا پایان عمر همانجا ماند. او در قونیه به یکی از شیخهای شهر تبدیل شد و مجالس وعظ و ارشاد ترتیب داد. اما زمانی که شمس، به جستجوی او به قونیه آمد و او را پیدا کرد، عمیقترین تحولات روحی و معنوی را تجربه کرد.
مولانا آثار بسیاری دارد. معروفترین آنها دیوان مثنوی معنوی است. کتابی که عمیقترین مفاهیم عرفانی را در قالب حکایات و تمثیلهای ساده بیان کرده است. همچنین دیوان شمس که شورانگیزترین غزلیات او را در خود جای داده است. او کتابی به نام فیه ما فیه دارد که مجموعه تقریرات او است و پاسخهایش را به پرسشهای گوناگون اخلاقی، عرفانی، شرح و تفسیر آیات و احادیث و ... در بر دارد. مکتوبات، مجموعه نامههای او است که به مریدان و آشنایانش نوشته است و در آنها از امور جاری و روزمره زندگی گفته است. و مجالس سبعه که خطابهها و موعظههای او است. مولانا در سال ۶۷۲ ه.ق در قونیه درگذشته است.
محمد ناصری در کتاب دریا به دریا، زندگی پرفراز و نشیب این شاعر و عارف عاشقپیشه را در قالب داستانی جذاب، دلنشین و تاثیرگذار نوشته است.
کتاب دریا به دریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دریا به دریا، اثری دلنشین است که برای تمام عاشقان مولانا و همچنین تمام دوستداران آثار زندگینامه جذاب است.
بخشی از کتاب دریا به دریا
با انتخاب صلاحالدین زرکوب، به عنوان شیخ، دوباره احوال مردم قونیه که به یک سامان نسبی رسیده بودند درهم ریخت. همانگونه که حضور خشن شمس، موجب وازدگی مردم قونیه شده بود، انتخاب صلاحالدین به عنوان شیخ برای مردم قونیه گران آمد. اولین زمزمههایی که از میان مریدان مولانا برخاست این بود که صد رحمت به شمس! اگرچه او خشن و بیباک بود اما دانشمندی بزرگ بود که بر علوم مختلف تبحّر کافی داشت. اما صلاحالدین مردی عامی و ساده است. او به گَرد پای شمس هم نمیرسد! اگر چند مسئله کوچک شرعی هم از صلاحالدین پرسیده شود، بعید است که بتواند پاسخ بگوید. او چه میداند که مشایخ بزرگ چه گفتهاند و خدا را چگونه دریافتهاند. او روستازاده پاکی است که در حوالی قونیه به دنیا آمده و از وقتی که چشم گشوده است همراه پدرش یا در حال کشاورزی و ماهیگیری بوده و یا در بازار زرکوبان شاگردی بازار را کرده است. درست است که او اهل شور و حال و وجد عارفانه است و در مجالس مختلف از جمله کسانی است که حضورش به مجلس رونق و صفا میدهد، اما بیشتر عمرش را در مکانی مشغول کسب و کار بوده و از ظرایف اندیشههای عرفانی اصلاً خبری ندارد. اگرچه خانهاش مأمن و عبادتگاه مولانا و شمس بوده، اما در واقع نقش خدمتکار را داشته و از احوال روحانی آن دو چه خبری دارد؟ او برای مریدان مولانا چه نکته تازهای میتواند داشته باشد؟ او اصلاً چه حرفهایی میتواند برای شاگردانش داشته باشد؟ او یک کاسب ساده بازار است؛ هرچند دلی شفاف و پاک داشته باشد.
این اعتراضها و زمزمهها به گوش مولانا هم رسید. مولانا از اینکه دریافت فهم مریدان و شاگردانش از سلوکی که او برای رسیدن به خدا در نظر داشت، آنقدر ضعیف و کم بود، دلش گرفت.
او خودش با آن همه علم و دانش، همه کتابها و دفترها را کنار گذاشته و به شیوه صلاحالدین در یافتن حقیقت پیوسته بود. حالا مریدان او ایرادی که میگرفتند به اهل کتاب و دفتر نبودنِ صلاحالدین بود. مولانا از ذهنش خیلی چیزها گذشت، میخواست به آنها بگوید خدا دل سفید و شفاف او را میخواهد. او میخواست فلسفه سکوت خود را به همه یارانش بفهماند. او میخواست شعاری را در ذهن و زبان مریدانش برای همیشه به یادگار بگذارد، تا وقتی با صلاحالدین مواجه میشوند، بدانند که باید به کدام وجه از شخصیت او توجه نمایند. به همین خاطر با سوز دل و حالتی روحانی و صدایی بلند برای همه کسانی که به او دل سپرده بودند گفت:
دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
بحث عقلی گر درُ و مرجان بُوَد
آن دگر باشد که بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است
باده جان را قوامی دیگر است
مولانا عذر همه آنها را که دائما به کتاب و دفتر میاندیشیدند، خواست. او با انتخاب صلاحالدین شیوه عرفانی خود را بازگو میکرد.
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه