دانلود و خرید کتاب گودال کنان جونز ترجمه نیلوفر خسروی بلالمی
تصویر جلد کتاب گودال

کتاب گودال

نویسنده:کنان جونز
انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گودال

کتاب گودال نوشته کنان جونز است که با ترجمه نیلوفر خسروی بلالمی منتشر شده است. گودال در این عنوان کتاب به معنای حفره‌ای است که بر روی زمین می‌کنند تا گورکن‌ها را شکار کنند.

درباره کتاب گودال

در این رمان داستان دو مرد روایت می‌شود، که یکی نماد زندگی و دیگری نماد مرگ است؛ یکی کشاورزی است که در به دنیا آوردن بره‌ها کمک می‌کند و دیگری مرد بدون نامی است که گورکن‌ها را می‌کشد. زبان روایت هم مانند شخصیت‌های محوری آن دو سبک متفاوت دارد؛ گویی هرآنچه در زمین‌ها و ذهن مرد کشاورز می‌گذرد شاعرانه است و هرآنچه در زمین‌ها و دوروبر مرد دیگر می‌گذرد پر از خشونت، اما جونز نمی‌گذارد دنیای داستانی‌اش سیاه و سفید شود، پس زندگی خشن شکارچی را با رابطهٔ ویژهٔ او با سگ‌هایش تلطیف و شاعرانگی‌ها و لطافت زندگی کشاورز را با خاطرات و دشواری‌های نگهداری از گوسفندان کم‌رنگ می‌کند. در ابتدای هر بخش از کتاب خواننده باید تلاش کند تا متوجه شود این تکه از رمان سرگذشت کدام‌یک از این دو مرد است تا کم‌کم بتواند خط زندگی هر دو را در ذهنش دنبال کند و پستی و بلندی‌های زندگی‌شان را بشناسد.

تصویری که جونز از یک روستا در ولز ارائه می‌کند هم از ویژگی‌های بسیار مهمی است که در زبان روایت داستان خود را نشان می‌دهد. او با استفاده از نام‌آواها و اشاره به صداهای روستا در شب، ترس‌ها، خوشی‌ها و زیبایی‌های شب روستا را به تصویر می‌کشد و خواننده را با خود تا عمق روستا می‌برد. حضور پررنگ شب و فعالیت‌های شبانه حالت رؤیایی و ابهام ویژه‌ای به واژها، تصاویر و به‌طور کلی زبان داستان می‌دهد و خواننده به امید بارقه‌ای از نور روایت را دنبال می‌کند تا به جایی برسد که بتواند، حتی اگر شده برای لحظه‌ای، این سرزمین تیره‌وتار را در پرتوی آن نور تجربه کند. اما آن جرقهٔ نهایی مانند تابش نور چراغ‌قوه‌هایی در دل تاریکی است که او را میخ‌کوب کرده و اجازهٔ هرگونه حرکت و واکنشی را از او می‌گیرد. 

خواندن کتاب گودال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب گودال

دنیل که رفت بین ساختمان‌ها، سگ تکانی خورد و از جایش بلند شد و همان‌طور که زنجیر شده بود، به بدنش کش‌وقوسی داد و خمیازه کشید. دنیل زیر نور چراغ‌قوه دید که سگ چطور بدنش را از تنبلی کش‌وقوس داد و نور چراغ‌قوه افتاد روی حلقه‌های زنجیر.

رفت به آبشخور حصارشده. گاوها سرشان را کرده بودند توی آخور و زیر نور نورافکن طویله، در حال جویدن بودند. صدای تکان خوردن سگ و جاگیر شدنش در لانه را شنید.

شب پر از امواج سکوت بود.

به طویلهٔ گوسفندها رفت. میش‌ها اینجا و آنجا خوابیده بودند و طویله حسی از مادرانگی و سکوت در خود داشت. تنها صدای جویدن و سرفه‌های عجیب گوسفندان شنیده می‌شد. چراغ‌قوه را گذاشت روی قفسه و چراغ را روشن کرد. بعضی از بره‌ها بع‌بعی کردند و جعبهٔ گرم‌کننده، مانند بچه‌یتیمی که از فکر غذا هیجان‌زده شده باشد، تِقی صدا کرد.

وقتی منتظر بود آب کتری جوش بیاید، در طویله قدم زد. دیسک‌های فشرده، مانند اجسام ستاره‌شکلی نیمه‌روشن، از دیرک‌های سقف آویزان بودند و گنجشک‌ها و سارها دیگر توجهی به آن‌ها نداشتند؛ گرچه دیسک‌ها را برای دور نگه داشتن آن‌ها آویزان کرده بودند. نور گاهی به دیسک‌ها می‌تابید و چهرهٔ کریسمس‌گونه‌ای به آن‌ها می‌داد که با طویله هیچ سنخیتی نداشت. یادش افتاد که زن چطور آویزانشان کرد، مانند چیزهای دیگری که سریع اختراع می‌کرد، انگار هنوز دختربچه‌ای است که از برنامه‌های تلویزیون کاردستی یاد می‌گیرد.

شب‌پره‌ای همراه جریان باد پر زد داخل و رفت به‌سمت لامپ بدون حبابی که بالای کتری آویزان بود. نور لامپ مانند تارهایی سپید روی شب‌پره افتاد و شب‌پره همچون کاغذی روی لامپ سوخت و خاکسترش میان آتشی افتاد که نه آن را دید و نه حس کرد.

پشت طویله یک میش پا بر زمین کوبید و لب‌هایش را مانند اسب بالا آورد. نوبت کاری او بود و باید منتظر می‌ماند تا میش بره‌اش را به دنیا بیاورد، گرچه خوب می‌دانست که این میش‌های بیولا مادرهای خوبی هستند و معمولاً نیازی به کمک ندارند. می‌دانست که دیگر وقتش نزدیک است و نباید خیلی منتظر بماند.

کتری به قل‌قل می‌افتد و به‌صورت خودکار خاموش می‌شود. بخار آب بلند می‌شود و در نور لامپ تق‌تق صدا می‌دهد. مخلوط را درست می‌کند و درحالی‌که آن را می‌ریزد توی پارچ تا روی قفسه سرد شود، سری به آخورها می‌زند. بره‌های خواب‌آلود و رام زیر گرمای مادرشان خوابیده‌اند. سطل‌های آب را برمی‌دارد، یونجه‌های شناور و پشکل‌هایی را که روی آب لکه‌های رنگارنگ انداخته بودند بیرون می‌کشد. صدای رعدمانند پر شدن آب زیر شیر، صدای جویدن میش‌های خواب‌آلود را قطع نمی‌کند؛ گویی از غذا خوردن خسته شده و دراز کشیده‌اند و حالا، کاملاً سیر هستند. در این سکوت شبانه قدمت کارش را احساس کرد، گویی چیزی نامرئی صورتش را لمس کرده باشد؛ می‌توانست مردی باشد در هر زمان دیگری. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
تومان