دانلود و خرید کتاب سومین قارچ جنیفر ال. هالم ترجمه سعیده اشرفیان
تصویر جلد کتاب سومین قارچ

کتاب سومین قارچ

معرفی کتاب سومین قارچ

کتاب سومین قارچ داستانی از جنیفر ال هالم با ترجمه سعیده اشرفیان است. الی و پدربزرگش ملوین، که دانشمندی عجیب و غریب است، آزمایش‌های عجیبی انجام می‌دهند، آزمایشی که نتیجه‌ای شگفت‌آور دارد!

انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب سومین قارچ

سومین قارچ داستان جذابی نوشته جنیفر ال هالم است. این داستان درباره الی است که همراه با پدربزرگش ملوین، کارهای عجیبی انجام می‌دهند!

ملوین دانشمند مشهور و عجیب و غریبی است. انگار یک نوجوان چهارده ساله است. با پاهایی بوگندو و اخلاقی عجیب. هر چیزی را در یخچال پیدا کند، می‌خورد! بهرحال الی خیلی او را دوست دارد و به خاطر حضور او خیلی خوشحال است. الی و بهترین دوستش، راج اهمیتی به این موضوع نمی‌دهند که ملوین چندان با مدرسه راهنمایی سازگار نیست! در عوض الی و ملوین برای نمایشگاه علوم منطقه باهم هم‌گروه می‌شوند و آزمایش‌های ماجراجویانه‌ای انجام می‌دهند! آزمایش‌هایی که نتیجه‌ای غافلگیر کننده دارد!

کتاب سومین قارچ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

سومین قارچ داستان جذابی برای تمام نوجوانان است. اگر از خواندن داستان‌های ماجراجویانه علمی لذت می‌برید، این کتاب گزینه خوبی برای شما است.  

درباره جنیفر ال هالم 

جنیفر ال هالم نویسنده آمریکایی کتاب‌های کودک و نوجوان، در سال ۱۹۶۸ در کالیفرنیا متولد شد و همراه با چهار برادرش بزرگ شد. در کالج دیکینسون پنسیلوانیا درس خواند و شروع به کار در تلویزیون کرد.

او برای داستان‌هایی که نوشته است جوایز و افتخارات بسیاری را از آن خود کرده است. سه مدال نیوبری برای سه کتاب و جایزه آیزنر و اسکات اودل برای کتاب‌های دیگرش. از میان نوشته‌های جنیفر ال هالم می‌توان به کتاب‌های «لوبیای قهرمان» ، «چهاردهمین ماهی قرمز» و «دختری به نام لاک پشت» اشاره کرد. 

بخشی از کتاب سومین قارچ

من و مامانم دوست داریم پای تلویزیون بنشینیم و فیلم‌های دادگاهی تماشا کنیم. مامان می‌گوید این فیلم‌ها به درد شخصیت‌شناسی می‌خورند. او عاشق صحنه‌هایی است که وکیل‌ها جروبحث می‌کنند، مخصوصاً جاهایی که داد می‌زنند: «اعتراض دارم!» مامانم دبیر تئاتر دبیرستان است، برای همین طرفدار هرچیز نمایشی‌ست.

هرچند وکیل‌ها خیلی جذابند، ولی من تازگی مجرم‌ها را بیشتر دوست دارم. چون خیلی خوب درکشان می‌کنم. آخر مدرسه راهنمایی درست مثل زندان است: غذایش افتضاح است، مجبوری ورزش کنی و هر روز همان کارهای کسل‌کننده تکراری. بیشتر به خاطرِ ساختمانش است که آدم احساس زندانی بودن می‌کند. نه رنگی، نه مدلی، همه‌چیز هم بوی گند جوراب می‌دهد.

البته به‌جز کلاس‌های علوم. تابستان آزمایشگاه‌ها را بازسازی کردند و حالا شبیه آزمایشگاه‌های پیشرفته توی فیلم‌ها شده، اما معلم علومم، آقای هَم، اصلاً شبیه دانشمندهای توی فیلم‌ها نیست. مرد جوانی است که دوست دارد به جای روپوشِ بلند آزمایشگاه، کراوات‌هایِ جیغِ خنده‌دار بزند. امسال دومین سال پشت‌هم است که با او کلاس دارم، چون او هم امسال یک کلاس بالاتر را درس می‌دهد.

می‌گوید: «امسال بهار میزبان نمایشگاه علوم منطقه هستیم. به همه‌تون پیشنهاد می‌کنم که شرکت کنین، هم نمره مثبت می‌گیرین، هم اگه بخواین گروهی کار کنین، اون‌جا می‌تونین دوست پیدا کنین و با هم گروه تشکیل بدین.»

با این‌که نمره کلاسی خوبی گرفته‌ام، ولی به خاطرِ پدربزرگم وسوسه شده‌ام که شرکت کنم. می‌دانم که دلش می‌خواهد شرکت کنم. او دانشمند است.

بیشتر از یک سال است که بابابزرگم، مِلوین را ندیده‌ام. با اتوبوس به سفر گردشی طولانی رفته تا جاهای مختلف کشور را ببیند. دلم برای همه کارهایش تنگ شده: جوراب‌های مشکیِ مدل پیرمردی‌اش، این‌که همیشه توی رستوران‌های چینی، موگوگیپان سفارش می‌دهد و بسته‌های سس سویا را یواشکی برمی‌دارد. بیشتر از همه، دلم برای حرف زدن با او تنگ شده. یک‌دنده و خودخواه است و فکر می‌کند چون دوتا مدرک دکتری دارد، از همه باهوش‌تر است.

شاید هم باشد.

وقتی زنگ آخر مدرسه می‌خورَد، همه مثل مجرم‌هایی که از زندان آزاد شده‌اند، از کلاس‌ها می‌دوند بیرون.

راج را می‌بینم که کنار کمدم منتظر من ایستاده؛ او تابلوست. بلند و لاغر و یک کله از بقیه بچه‌ها بلندتر. اما این تنها دلیل تابلوبودنش نیست. راج کاملاً سروشکل گوتیکی دارد: گوشواره می‌اندازد و سرتاپا سیاه‌پوش است؛ درست تا روی پوتین‌هایش. حتی موهای پرپشتش هم سیاه است. البته به‌جز رگه آبی بلند جلوی موهایش که خیلی جلب توجه می‌کند و او را شبیه جادوگرها کرده است.

می‌گویم: «سلام.»

موهایم را وارسی می‌کند و می‌گوید: «پس جا زدی، آره؟»

اولش پیشنهاد خودم بود. دلم یک‌جور تغییر می‌خواست، که شاید جلب‌توجه کنم. کمی متفاوت باشم. موهایم خیلی دلم را زده بودند، برای همین به سرم زد رنگشان کنم. مامانم هم حسابی استقبال کرد. او همیشه موهایش را رنگ‌های جیغ می‌کند، برای همین این فکر به سرم زده بود.

با این حال اضطراب داشتم. انگار قرار بود شاخ غول را بشکنم.

راج پیشنهاد داد که فقط یک رگه روی موهایم بیندازم. گفت که خودش هم این کار را برایم می‌کند. رفاقتی.

𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۱/۲۶

عالیه❤️🍫

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۵/۲۱

بسیار بسیار زیبا و باحال (♥ω♥*)

Hermione:)
۱۴۰۳/۰۴/۳۰

تو کرونا بود که خوندمش، چقدر دوست داشتنی بود:))) اگه اشتباه نکنم در ادامه "چهاردهمین ماهی قرمز" بود. بهتون پیشنهاد میشه شدید. از خوندنش لذت میبرید ولی امیدوارم مثل من فکر دانشمند شدن به سرتون نزنه! هر چند شاید اونقدرا

- بیشتر
ن. عادل
۱۴۰۰/۰۱/۲۹

فراموش نکنید که کتاب یکش، چهاردهمین ماهی قرمزو بخونید

کاربر 4116033
۱۴۰۳/۰۲/۰۷

عالیه برای نوجوان و ابتدایی ها

avin azizmohammadi
۱۴۰۲/۰۳/۲۱

جلد اول خیلی قشنگ بود پیشنهاد می کنم اول اون رو بخوانید من زیاد این کتاب رو دوست نداشتم مفهومی که جلد اول می رسوند خیلی قشنگ تر بود و می تونست یک پایان قشنگ باشه ولی این جلد در

- بیشتر
roza
۱۴۰۱/۰۳/۰۱

این رمان جلد دوم رمان چهاردهمین ماهی قرمزه، حتما اول اون رو بخونید.

تو را همه‌جا می‌بینم.
=o

حجم

۲۳۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۲۳۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۲۰۰
تومان