کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال (خلاصه کتاب)
میکروکتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال خلاصهای از کتاب اصلی نوشته رایدر کارول است که درباره پیگیری گذشته، ساماندهی حال، طراحی آینده صحبت میکند.
میکروکتابها چکیدهای از کتابهای اصلی هستند که در زمانی حدود ۵۰ دقیقه دانش کامل کتاب را در اختیار شما میگذارند و مهمتر اینکه فضای کتاب کامل حفظ شده و لذت مطالعه را از دست نمیدهید. سبکتو با میکروکتاب میخواهد فرهنگ مطالعه را تغییر دهد تا هر فردی با هر شرایطی بتواند در سال ۵۰ کتاب مطالعه کند.
میکروکتابها شامل بخشهای ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار میکنید. در بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید دریک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش اصلی هم چکیده مفید آن است.
درباره میکروکتاب برنامهریزی به روش بولت ژورنال
داشتن یک برنامه منسجم و از همه مهمتر، پایبند ماندن به آن، مشکل بیشتر افراد است. همه ما تجربه برنامهریزی کردنهای مختلف و شکست خوردن در آنها را داشتهایم. اما رایدر کارول با روشش به نام بولت ژورنال به شما کمک میکند که برای همه بخشهای زندگی خود برنامه بریزید، از برنامهریزی لذت ببرید و به آن پایبند بمانید.
در این روش شما از یک دفترچه خالی استفاده میکنید و روشی را یاد میگیرید که چگونه با استفاده از این دفترچه برای خود یک برنامه ریزی تخصصی داشته باشید.
خواندن کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید یک برنامهریزی مخصوص به خود داشته باشید، از این کتاب کمک بگیرید.
درباره رایدر کارول
رایدر کارول نویسنده، مربی زندگی، طراح دیجیتال و مخترع روش بولت ژورنال است. او در طول زندگی حرفهای خود با شرکتهای بزرگ فعالیت کرده و این شرکتها با ارائه برنامههای کارول توانستند میزان فروش و بهرهوری خود را افزایش دهند. یکی از عوامل مهمی که باعث معروف شدن کارول شد، نوشتن کتاب برنامهریزی به روش بولت ژورنال بود.
بخشی از کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
هر چی میدانستم را در دفترچه نارنجی رنگی که در دستم داشتم، یادداشت کرده بودم. دفترچه مانند یک دفتر برنامهریزی، دفتر خاطرات، دفتر یادداشت و همچنین یک ابزار برای رهایی از حواسپرتیهایم بود. همچنین توانسته بودم با کمک این دفترچه خودم را به خاطر همه حواسپرتیهایی که در طول سالها از خودم نشان داده بودم، ببخشم. با این کار، آرامشی به ذهن پریشانم دادم و از میزان حواسپرتیهایم به صورت چشمگیری کاسته شده بود. من فهمیدم که کسی نمیتواند مشکلم را حل کند و خودم باید با همه چالشهایی که در زندگی پیشرو دارم، روبرو شوم و همچنین متوجه شدم که همه مشکلاتم قابل حل شدن هستند.
در زندگی همینطور که پیش میرفتم، موفقتر میشدم. تا سال ۲۰۰۷ برای یک شرکت که در زمینه طراحی وب کار میکرد، مشغول به فعالیت بودم. این شرکت در نیویورک واقع بود. البته دوستم به من کمک کرد تا این شغل را به دست بیاورم. در آن زمان دوست من قرار بود برای مراسم عروسیاش آماده شود. میزش در شرکت به خاطر این برنامهریزی شکل تازهای به خود گرفته بود. همه جا یادداشتهایی کوچک، استیکرهای رنگی و دفترهایی بود که در آن جزئیات مهم مراسم عروسی را یادداشت میکرد. همیشه دوست داشتم لطفاش را جبران کنم. او کمک بزرگی به من کرده بود و باعث شده بود تا در آن شرکت استخدام شوم. به او پیشنهاد دادم که نگاهی به دفترم بیندازد. این دفتر تمام ذهن من را به او نشان میداد. ترسیدم که شاید کارم اشتباه بوده است! این سیستمی که من آن را درست کرده بودم، مثل عصا برای ذهنم عمل میکرد. زمانی که مغزم از کار میافتاد، آن دفترچه به من کمک میکرد تا دوباره کنترل همه چیز را به دست بگیرم. همینطور که در مورد دفترچه و جزئیات آن با دوستم حرف میزدم، میترسیدم که به صورت او نگاه بیندازم. من داشتم در مورد مغز معیوبم حرف میزدم و او داشت بدون هیچ حرفی گوش میکرد. وقتی صحبتم تمام شد به او نگاه کردم و بلافاصله به من گفت: «باید این را به دنیا نشان دهی». این موضوع سرآغاز داستانی دیگر را برای من رقم زد.
در شرکت و هر جایی که مینشستم افراد مختلف سراغ من میآمدند و در مورد اینکه چطور تمرکز خود را بیشتر کنند و کارهایشان را انجام دهند، با من مشورت میکردند. من هم به آنها نشان میدادم که چطور باید از این روش برای برنامهریزی کارهای روزانه خود استفاده کنند. در این بین برای من سوالی پیش آمد، اینکه آیا میتوانم به افراد کمک کنم تا از میزان سرخوردگیهای خود که به خاطر حواسپرتی برایشان رخ میدهد، رهایی یابند و از میزان استرس خود بکاهند؟ من این سیستم را اختراع کرده بودم و به آن رسمیت بخشیدم، پس نباید به سادگی و بدون هیچ نامی از آن استفاده میکردم. تصمیم گرفتم که نامی شایسته برای آن در نظر بگیرم که نشان دهنده هدف من باشد و نام بولت ژورنال (Bullet Journal) را روی آن گذاشتم.
اینکه بتوانم همه این موارد را حضوری به دیگران توضیح دهم، برایم سخت بود بنابراین تصمیم گرفتم که با راهاندازی یک وبسایت، سیستم بولت ژورنال را به علاقهمندان توضیح دهم. در ابتدا تعداد بازدید کنندگان صد نفر بودند، اما به مرور زمان این تعداد افزایش یافت. این افزایش بازدید به لطف سایتهای معروف بود. آنها خودشان به معرفی سایت من پرداختند و بعد از چند روز، بازدید سایت از صد نفر به صد هزار نفر رسید و این برای من بسیار ارزشمند بود. در سایت قسمتی برای ارائه نظرات و تجربیات کاربران در نظر گرفته بودم. هر روز افراد مختلف از سرتاسر دنیا و با هر شغلی تجربیات خود را در استفاده از این سیستم با دیگران به اشتراک میگذاشتند. آنها میگفتند که با استفاده از این روش توانستند که همه ناراحتیهای روحی، افکار پریشان و هر چیزی که روحشان را آزار میداد را از بین ببرند یا روی آن کنترل داشته باشند.
یکی از کسانی که با این سیستم توانست نظم را به زندگی خود بیاورد، سندی (Sandy) بود. زمانی که سندی مادر شد، انبوهی از کارها بر سرش ریخته بود. هم باید مراقبت کودک نوپای خود بود و هم باید سعی میکرد وظایف همسری و کاری خود را به درستی انجام دهد. وقتی از انجام کاری خلاص میشد، بلافاصله وظیفهای دیگری خود را به سندی نشان میداد. او خشمگین میشد و از طرفی حجم کارهایی که باید انجام میداد، باعث اضطراباش میشد.
سندی همیشه با خودش میگفت که راز موفقیت سایر مادران چیست؟ آیا آنها از رازی برای منظم بودن با خبر هستند؟ سندی از طریق ویدئویی که من در سایت خودم قرار داده بودم، با این روش آشنا شد. او فهمید که برای انجام این کار تنها به یک خودکار و کاغذ نیاز دارد. سندی شروع به نوشتن کرد. در ابتدا یک لیست از کارهایی که باید در طول یک ماه انجام میداد نوشت و بعد برنامه هر یک از اعضای خانواده را هم در لیستی دیگر جای داد. هر کدام از اعضای خانواده در ساعتهای متفاوتی کار خود را انجام میدادند و سندی با دانستن این موضوع توانست برای مدتی از سرعت زندگی خود بکاهد تا در مورد جزئیات کارهایی که خودش باید انجام دهند یا دیگران قرار است به آنها بپردازند، اطلاعات کاملی به دست آورد.
چند لیست دیگر هم در مورد زمان استراحت، پرداخت قبوض و گزارشهای مالی تدوین کرد. از اینکه همه این مراحل را با دست مینوشت، احساس آرامش زیادی به او دست میداد. سندی در گذشته برنامههای زیادی برای مدیریت امور زندگی خود مورد استفاده قرار داده بود که مفید واقع نشدند. اما با این برنامه در همان ابتدای کار، احساس خوبی پیدا کرده بود. او به نوشتن ادامه داد. در قسمت بعدی باید به خواستههای بزرگ خود میپرداخت و بررسی میکرد که برای سال آینده چه آرزوهایی دارد. پس شروع به نوشتن اهداف سالانه خود کرد. سندی هرگز نتوانسته بود که از توانایی خود به خوبی استفاده کند و این سوال برایش پیش آمد که آیا اکنون میتواند کارهایی که هیچ وقت نتوانسته بود را انجام دهد؟ سندی به این برنامه عادت کرده بود. هر روز صبح مربعهای کوچکی را تیک میزد که به او نشان میداد که امروز تنها باید تعداد مشخصی از کارها را انجام دهد. یکی از مشکلاتی که سندی همواره به خاطر آن دچار ناراحتی میشد، فراموش کردن تولد اعضای خانواده و دوستانش بود. با این روش او میدانست که تولد هر کسی چه زمانی است و این موضوع دیگر نتوانست باعث شرمندگی سندی شود. او با نگاه کردن به اهداف سالانه خود متوجه میشد کارهایی که باید هر روز انجام دهد، برای دست یافتن به اهداف بزرگتر است.
در بین کارهای روزانه، او ۱۵ دقیقه را صرف انجام کار مورد علاقه خود یعنی خطاطی میکرد. سندی متوجه شد که همه زندگی و ساز و کار آن یک بازی است و تنها کاری که او باید انجام دهد این است که بازیکن خوبی باشد. سندی به بیماری روانی درماتیلومانیا (Dermatillomania) که باعث میشود فرد پوست بدن خود را بکند، مبتلا بود. او حتی نمیتوانست یک لیمو ترش را در چای خود بچکاند و همیشه از دیگران میخواست که این کار را برایش انجام دهند. چون پوست دست را کنده بود و اسید موجود در لیمو او را اذیت میکرد. او مدتی نزد روانشناسان و روانپزشکان مختلفی میرفت، اما نتوانسته بودند که مشکل او را حل کنند. به ناگهان وقتی که در آشپزخانه مشغول آشپزی بود، متوجه شد که یک لیمو در دستش دارد و دستش نمیسوزد. در طول مدتی که مشغول پیادهسازی سیستم بولت ژورنال بود، هر روز مطالب زیادی مینوشت. با نوشتن او دیگر فرصتی برای کندن پوست بدن خود نداشت و این کار را فراموش کرده بود و دستش بهبود یافته بود. سندی در صفحه برنامهریزی خود چون توانسته بود با لذت یک لیمو را بچکاند، یک روز را برای جشن گرفتن تعیین کرد و هر سال که این روز فرا میرسید، آن را جشن میگرفت. این برنامه به سندی کمک کرد که اعتمادبهنفس خود را افزایش دهد و خلاقتر هم باشد. حالا سندی حالش خوب است و توانسته به موفقیتهای زیادی در زندگیاش دست یابد.
فرقی نمیکند که شما چه مشکلی دارید یا در کجای این دنیا هستید. بولت ژورنال به شما کمک میکند که راه خود را برای داشتن زندگی بهتر و شادتر پیدا کنید. اختلالی که من در دوران کودکی به آن مبتلا بودم، در حال حاضر به بیماری شایع عصر جدید تبدیل شده است. عدم وجود خودآگاهی باعث میشود که مردم همواره از لحظه حال غافل شوند. موضوعی که مردم باید در همان لحظه به آن توجه کنند، به نظرشان بیاهمیت است و به همین دلیل حواسشان به آینده یا گذشته پرت میشود و تمرکز ندارند. میزان اطلاعات نسبت به گذشته افزایش یافته است و ما دیگر نمیتوانیم با این حجم از اطلاعاتی که بر سرمان ریخته احساس نارضایتی نکنیم. فناوری به هر گوشهای از زندگی ما نفوذ کرده است و از طرفی ما نمیتوانیم آن را کنار بگذاریم، چون زندگی شخصی و کاری ما به آن گره خورده است. اما باید بتوانیم در مقابل این حجم از اطلاعات، پناهگاهی برای خود پیدا کنیم و روی چیزی که حقیقتا اهمیت دارد، متمرکز شویم. وقتی شما با کمک این روش دست به قلم میشوید در واقع بین خودتان و موضوعی که باید آن را مورد توجه قرار دهید، ارتباط برقرار میکنید.
در بولت ژورنال شما با دو موضوع مهم آشنا میشوید. «سیستم و عملکرد». سیستم به شما کمک میکند که دفتر ساده خود را به یک ابزار ساماندهی مهم تبدیل کنید و عملکرد باعث میشود که با کمک سیستم یک زندگی پُر بار و هدفمند را برای خود بسازید.
حجم
۶۶٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۶۶٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
نظرات کاربران
در مجموع کتابی است که مشتاقانه تلاش میکند کمک کننده باشد. اینکه موفق است یا خیر، ارتباط مستقیم با خواننده دارد. خواندن هر کتابی میتواند زندگی شما را دگرگون کند یا اینکه به قدری بی فایده باشد که چند روز
بیش از حد خلاصه ست
خوبه، کلا در مورد اینه که چطوری برنامه ریزی کنیم.
در کلام اول از سبکتو تشکر میکنم برای این میکروکتاب جذاب این کتاب رو برای برنامه ریزی واقعا پیشنهاد میکنم، خیلی پیچیده نیست و قواعد سنگین و خاص نداره که محدودتون کنه. اصول اولیه و کلی رو در اختیارتون قرار میده
عالی تر از عالی
کتاب مفیدیه و حتما باید در مدارس آموزش داده بشه ، از طرفی باید دقت کنیم که شروع کار رو سنگین پیش نبری و در هر لحظه آگاه باشی.
کتاب خوبیه.. فقط میتونم خلاصه و مفید بگم که کتاب خوبه پیشنهاد میکنم بخونید اگر نمیدونید چطور باید برنامه ریزی کنید کمک کننده هستش
به نظرم چون اصول هرکاری برنامه ریزی هست...محتوای کتاب را کاربردی میدانم و توصیه میکنم
خواندن این کتاب را توصیه می کنم.در واقع بدلیل متن روایی و کوتاه و کاملی که داره جذب محتوای کتاب میشیم.
اگر به طور کلی به نوشتن کارها روی کاغذهای متفاوت عادت دارید این کتاب کمک کننده هست. انتظار می رفت که با جدول هر قسمت رو نشون بده ولی احتمالا چون به سادگی اعتقاد داشت دلیلش این بوده که به خود