کتاب بازی جوانمردانه
معرفی کتاب بازی جوانمردانه
کتاب بازی جوانمردانه نوشته ایو رادسکی است که با ترجمه آرتمیس مسعودی منتشر شده است. این کتاب راه حلی برای تغییر بازی است، وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن و شور و شوق زیادی برای زندگی کردن دارید.
درباره کتاب بازی جوانمردانه
نویسنده کتاب بازی جوانمردانه، ایو رادسکی با پانصد زوج در سراسر جهان صحبت میکند و تلاش میکند براساس زندگی این جامعه آماری، چهار قانون اصلی برای بازی و صد کار به زوجین بدهد تا هر یک بر اساس ارزشهای مشترک و رعایت حداقل استانداردهای متداول، سهم منصفانه خود را از وظایف خانهداری و فرزندپروری که از منابع اصلی تعارض و اختلاف در بسیاری از ازدواجها است بپذیرند و انجام دهند. این کتاب سعی دارد زندگی شیرینی برای آدمها بسازد.
خواندن کتاب بازی جوانمردانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام زوجهایی که به دنبال زندگی شاد هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازی جوانمردانه
وقتی سه ساله بودم و مادرم برادرم را باردار بود، پدر و مادرم از هم جدا شدند. مادرم به انتخاب خودش از گرفتن نفقه صرفنظر کرد تا رنجشی ایجاد نشود و در خانهای تکوالدی درحالیکه در نیویورکسیتی بهعنوان استاد مددکاری اجتماعی، تماموقت کار میکرد، من و برادرم را بزرگ کرد. شغل پردرآمدی نبود اما او کاری میکرد کفاف خانوادهمان را بدهد، یا شاید من اینطور فکر میکردم. تا اینکه اولین اخطار تخلیه را از زیر در، داخل آپارتمانمان انداختند. مادر تمام روز تدریس میکرد، من و برادرم را از مدرسه برمیداشت، به دندانپزشکی بالای شهر میبرد، با پرستار بچه به خانهمان در پایین شهر برمیگرداند و باز... برمیگشت سر کارش. وقتی پاکت نامه را روی زمین دیدم، بازش کردم، نامهٔ داخلش را خواندم و تا دیروقت منتظر ماندم مادر به خانه بیاید. وقتی بالاخره از در وارد شد، خبر بد را به او دادم و گفتم ما دیگر جایی برای زندگی کردن نخواهیم داشت. هشت ساله بودم. مادرم به من اطمینان داد فقط فراموش کرده اجارهمان را بپردازد و اولین کاری که فردا صبح میکند، این است که چک را بفرستد.
او به قولش عمل کرد و ما ناچار نشدیم از آنجا برویم اما من از همان وقت متوجه شدم زندگی چقدر برایش دشوار است زیرا صددرصد بار خانه روی دوش او بود. یادم هست در طول سالهایی که شخصیتم شکل میگرفت، در موقعیتهای مختلف در پایان یک روز طولانی و طاقتفرسای دیگر، به او، به مادر ایدهآلی که تلاش میکرد همهٔ کارها را تمام و کمال انجام بدهد، نگاه میکردم و به خودم میگفتم: من هرگز اینطوری نمیشوم. وقتی بزرگ بشوم، یک شریک واقعی برای زندگیام انتخاب میکنم. با وجود آنکه از قبل الگویی نداشتم، یک روز تصمیم گرفتم در زندگی مشترکم، همکاری پنجاه/پنجاه بسازم و حفظش کنم.
سخت کار کردم. توانستم کالج را تمام کنم و وارد دانشکدهٔ حقوق بشوم. همان موقع مردی را که میتوانست شریک زندگیام شود، دیدم. زو در مورد سِت گفت: «همکیش من است و به هیپهاپ علاقه دارد.» یک لحظه به عقب برگشتم، به جشنی که هنگام بلوغ برایم گرفته بودند و من در آن، میهمانان را با حرکات موزون طراحی شده در «داستان کودکان»
حجم
۸۱۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۹ صفحه
حجم
۸۱۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۹ صفحه
نظرات کاربران
روی جلد کتاب نوشته: "هر زن پرمشغلهای باید این کتاب را بخواند" ولی به نظرم اشتباه کرده. باید مینوشت "هر زن پرمشغلهای بعد از خواندن این کتاب، آنرا به همسرش هدیه دهد!" چرا؟ یک سوال میپرسم ازتون: آیا به عنوان یک زن متاهل
به عنوان یه آقا که طرفدار ازدواج برابر هستم موقع تحقیق برای پیدا کردن کتابی در این مورد به این کتاب برخوردم که متوجه شدم برای خانم ها نوشته شده، حتی تو متن مخاطبش خانم ها هستند، ولی خریدم چون
من تازه اوایل کتاب رو مطالعه کردم به نظر موضوع جالب، ولی واقعا ترجمه بدی داره ، یکبار در صفحه ی اینستاگرام نشر آموت دیدم (لایو ) که از عدم فروش این کتاب گلایه داشتند . در ترجمه تجدید نظر