دانلود و خرید کتاب کنیز ملکه مصر میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری
تصویر جلد کتاب کنیز ملکه مصر

کتاب کنیز ملکه مصر

نویسنده:میکل پیرامو
انتشارات:نشر تاو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کنیز ملکه مصر

کتاب کنیز ملکه مصر رمانی تاریخی از میکل پیرامو با ترجمه ذبیح الله منصوری است. این داستان درباره شرمیون، خدمتکار کلئوپاترا، ملکه مصر است که روایت دقیقی از روزهای زندگی در کنار اربابش دارد. 

درباره کتاب کنیز ملکه مصر

کنیز ملکه مصر رمانی تاریخی است که نام اصلی آن کلئوپاترا: ملکه نیل است. میکل پیرامو در این رمان درباره زندگی کنیزی به نام شرمیون نوشته است. شرمیون، کنیز مورد علاقه کلئوپاترا بود. آن‌ها از کودکی با یکدیگر دوست بودند و کلئوپاترا بر خلاف میل و نظر معلمان او را همراه خودش به کلاس‌های درس می‌برد. شرمیون به علت نزدیکی که با کلئوپاترا داشت از زندگی خود و اربابش نوشته است. او در کنار روایت ماجراهای عشقی اربابش با ژولیوس سزار و آنتوان جوان به اتفاقات تاریخی در زمان سلسله بطالسه می‌پردازد. نگارش جزئیاتی همچون فانوس اسکندریه و آتش یونانی از نقاط مثبت این کتاب می‌باشد.

کتاب کنیز ملکه مصر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از طرفداران رمان‌های خارجی هستید، شما را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

درباره مایکل پیرامو

میکل پیرامو نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی ۳۰ ژانویه ۱۹۲۲ متولد شد. او بیشتر در حوزه آثار تاریخی قلم می‌زد. در سال ۱۹۷۹ جایزه ادبی اس‌جی‌دی‌ال را دریافت کرد. پیرامو ۳۰ ژانویه ۱۹۲۲ ‏در ۹۸ سالگی چشم از دنیا فروبست.

ذبیح الله منصوری 

ذبیح ‌الله منصوری با نام اصلی ذبیح الله حکیم‌الهی دشتی، در سال ۱۲۷۸ در سنندج متولد شد. او پرکارترین مترجم تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران، روزنامه‌نگار، نویسنده و به گفته خودش قهرمان بوکس سبک ‌وزن ایران بود. منصوری ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در تهران چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر

من هرگز روزی را فراموش نمی‌کنم که کلئوپاتر برای اولین مرتبه به اتفاق آنتوان به گردش رفت و من هم در تخت روانی که حامل آنها بود حضور داشتم و آن دو را باد می‌زدم.

شانزده تن از غلامان تخت روان را حمل می‌کردند و لباس متحدالشکل بر تن داشتند. لباس آنها عبارت بود از یک لنگ ارغوانی دارای مفتول‌دوزی نقره و یک کفش که با تسمه‌های سفیدرنگ به پا بسته می‌شد و تسمه‌های کفش به‌طور مارپیچ اطراف ساق پا را می‌گرفتند و یک شال سبزرنگ که چون حمایل می‌بستند و در موقع استراحت آن را می‌گشودند و عرق بدن را خشک می‌کردند.

پشاپیش غلامانی که حامل تخت روان بودند، یکی از صاحب‌منصبان درباری حرکت می‌کرد و او را جلودار می‌خواندند. لباس جلودار مثل لباس غلامان بود، اما در عوض شال، یک کلیچهٔ سبزرنگ می‌پوشید. آن کلیچه آستین نداشت و دو دست جلودار عریان به نظر می‌رسید.

جلودار کلاه مصری بر سر می‌نهاد. همه می‌دانند که کلاه مصری دارای طیلسان است و طیلسان از عقب مثل یک پرده گردن را می‌پوشاند و مانع از این می‌شود که از قفا آفتاب بر گردن و صورت بتابد.

جلودار پیوسته یک چماق کوتاه به دست می‌گرفت که از چوب بود، اما روی آن را مطلا می‌کردند. چماق مزبور علامت مرتبه و شغل جلودار به شمار می‌آمد و وقتی مردم در خیابان‌ها جلودار را با لباس و چماق مخصوص می‌دیدند، کوچه می‌دادند و ارابه‌ها کنار می‌رفتند تا تخت روان بتواند بدون معطلی عبور کند.

کلئوپاتر بدون اسکورت در خیابان‌های اسکندریه حرکت می‌کرد و آن روز هم که برای اولین مرتبه با آنتوان سوار تخت روان شد تا شهر را به وی نشان بدهد، بدون اسکورت حرکت می‌کرد.

کلئوپاتر نه‌فقط خیابان‌ها و عمارات اسکندریه را خوب می‌شناخت، بلکه راجع به سوابق آنها اطلاعاتی زیاد داشت؛ طوری که بعضی اوقات سوابق تاریخی خیابان‌ها را هم برای آنتوان می‌گفت و آن ژنرال رومی حیرت می‌کرد که چطور دختری جوان آن‌همه اطلاعات دارد و همه‌جا را به‌خوبی می‌شناسد.

فراموش نمی‌کنم اولین چیزی که سبب حیرت آنتوان شد، عرض خیابان‌های اسکندریه بود؛ چون در خیابان‌های درجه‌اول اسکندریه دوازده ارابه می‌توانند کنار هم حرکت کنند. بعد از عرض خیابان، آنچه سبب حیرت آنتوان شد، شیرهای آب و لوله بود و پرسید: «این آب که از شیرها جاری است از کجا می‌آید؟»

کلئوپاتر جواب داد: «دو قرن و نیم است که این شهر آب لوله‌کشی دارد. آب رودخانهٔ نیل وارد یک مخزن بزرگ می‌شود و از آنجا به طرف لوله‌ها جریان پیدا می‌کند، لذا مردم همیشه آب دارند و شیرهای کنار خیابان هم برای استفادهٔ عموم نصب شده‌اند تا عابرین و مسافرین از آنها بهره‌مند شوند.»

ناجی
۱۳۹۹/۰۹/۰۲

عاشق کتاب های ترجمه شده ذبیح الله منصوری ام هرچند داستان واقعی یا خیالی باشه این قلم اونه که داستانو جذاب میکنه دوستانی هم که مثل من عاشق داستان های تاریخی هستن آثار میکا والتاری و کتاب های ترجمه شده ذبیح الله

- بیشتر
سید مصطفی ره گشای
۱۴۰۰/۱۱/۳۰

خود کتاب رو در موردش خیلی شنیدم. اما دنبال صوتیش میگردم ک در حین کار بتونم گوش بدم

فاطمه اسدی
۱۴۰۰/۱۱/۲۰

این کتاب عالیه نمیدونم چجور براتون توصیف کنم..ولی برای من که کتاب های تاریخی دوست دارم به شدت جذاب بود و راجع به زندگی کلئوپاتراس..شیفته قدرت و زیبایی این زن شدم، و البته هوش و هرد بالایی که داشت خوندنشو به

- بیشتر
کاربر ۲۶۹۹۷۵۵
۱۴۰۲/۰۶/۰۶

چرا اینقدر گرونه دوست داشتم بخونمش ولی به خاطر قیمت بالا موفق نشدم

کاربر ۳۰۹۰۴۱۷
۱۴۰۰/۰۲/۰۵

خیلی کتاب جالبیه👌🏻

fatemeh
۱۴۰۲/۰۴/۱۱

این کتاب فوق العاده جذاب بود ..نثر روانی داشت . اطلاعات خیلی نایابی از تاریخ جهان براتون شرح میده و سیر داستان بسیار جذاب و پر کشش هست .

farideh
۱۴۰۱/۰۳/۲۷

کتابی هست که ،واقعا پیشنهاد میکنم بخونین🤌🏼

maryam
۱۴۰۱/۰۲/۱۱

کتاب خییلی خوبیه

eftikay
۱۴۰۲/۰۴/۱۲

بینهایت این کتاب رو توصیه میکنم. داستان پر محتوا و متن روانش باعث میشه اصلا نتونید از خوندن دست بکشید. خیلی قسمت ها هم میفهمید با وجود اینکه داستان مال هزاران سال پیشه، ولی مشکلات و دغدغه ها هیچ فرقی ندارند.

- بیشتر
mohamadrza.M
۱۴۰۲/۰۳/۲۱

من این کتاب رو از طاقچه نخوندم و همینطور اسم نشر یا مترجم رو هم یادم نمیاد ولی کتاب زیبا با داستان پردازی خوب و شیوایی بود اگه میخواید یه رمان تاریخی قشنگ بخونید واقعا پیشنهاد میکنم

تفاوت بین قصد داشتن و آرزو داشتن این است که وقتی انسان قصد دارد، هر کار که بخواهد می‌کند، ولی وقتی آرزو داشت، باید منتظر باشد تا دیگری آن کار را بکند.»
کاربر ۵۵۰۲۶۶۱
تفاوت بین قصد داشتن و آرزو داشتن این است که وقتی انسان قصد دارد، هر کار که بخواهد می‌کند، ولی وقتی آرزو داشت، باید منتظر باشد تا دیگری آن کار را بکند.
book-lover
سزار گفت: «خدایان ما را محروم آفریده‌اند و هرقدر مرتبهٔ ما بلندتر و نام ما بیشتر مشهور شود، زیادتر احساس محرومیت می‌کنیم، زیرا برای حفظ مرتبه و نام خود مجبوریم که خواهش‌های قلب و روح را نشنیده بگیریم. امروز که جهانیان مرا بزرگ‌ترین سردار دنیا می‌شناسند، من خود را خیلی محروم‌تر از روزی می‌بینم که یک جوان گمنام بودم.
یاسمن بلوری
من آزموده‌ام کسانی که از نظر روحی برجسته‌اند، به تجمل علاقه ندارند.
Ali bayat
«یکی از چیزهایی که تولید بی‌نظمی و بلوا می‌کند، سعادتمند بودن یک ملت است، زیرا همان‌طور که انسان نمی‌تواند مدتی مدید سعادت را تحمل کند و به دست خود کارهایی انجام می‌دهد که کاخ سعادتش را ویران می‌کند، ملت‌های نیک‌بخت هم نمی‌توانند مدتی مدید سعادت را تحمل کنند و بهانه‌هایی واهی می‌تراشند و به دستاویز آن بهانه‌ها مبادرت به بلوا می‌کنند.»
ریحانه
یک مرتبهٔ دیگر مردم فریب خوردند، چون قاعدهٔ کلی این است که مردم همواره دچار فریب شوند.
Ali bayat
کلئوپاتر زود تصمیم می‌گرفت و به موقع اجرا می‌گذاشت
Ali bayat
آنتوان گفت: «ایران خزانهٔ بزرگ جهان است. زر و گوهر موجود در ایران به‌تنهایی بیش از زر و گوهر همهٔ دنیا است و من هرچه زر و گوهر به دست بیاورم، از ایران خارج خواهم کرد و برای اینکه انتقام شکست کراسوس را بگیرم، صدها هزار تن از ایرانیان را اسیر خواهم کرد و قسمتی از آنها را برای بردگی به روم خواهم فرستاد و یک قسمت را هم به تو خواهم داد تا برده کنی و در مصر به کار بگماری.»
یاسمن بلوری
کلئوپاتر گفت: «در اسکندریه همه به اندازهٔ تأمین معاش درآمد دارند و هیچ‌کس تکدی نمی‌کند. در چنین شهر سعادتمندی، علتی برای بلوا وجود ندارد.» آنتوان گفت: «یکی از چیزهایی که تولید بی‌نظمی و بلوا می‌کند، سعادتمند بودن یک ملت است، زیرا همان‌طور که انسان نمی‌تواند مدتی مدید سعادت را تحمل کند و به دست خود کارهایی انجام می‌دهد که کاخ سعادتش را ویران می‌کند، ملت‌های نیک‌بخت هم نمی‌توانند مدتی مدید سعادت را تحمل کنند و بهانه‌هایی واهی می‌تراشند و به دستاویز آن بهانه‌ها مبادرت به بلوا می‌کنند.»
یاسمن بلوری
سزار در موقع تکلم بیش از آنچه باید گفت، نمی‌گفت و هرگز گفته‌ای را دو مرتبه بر زبان نمی‌آورد و هرچه ادا می‌کرد، سنجیده و موافق تعقل بود
Ali bayat
«این است نتیجهٔ دستگیری از اشخاص بی‌سروپا و گمنام. مردی سال‌ها در حضیض مذلت به سر می‌برد و مجبور است که برای تحصیل معاش به پست‌ترین کارها تن دردهد، این مرد برحسب تصادف توجهٔ یک شاهزاده خانم یا یک ملکه را جلب می‌کند و آن شاهزاده خانم یا ملکه دستش را می‌گیرد و او را از روی خاک برمی‌دارد و ثروتمند می‌کند و به مرتبه و مقام می‌رساند و برای اینکه هوس نفسانی خود را تسکین بدهد، یک شب یا چند شب آن مرد را در اتاق خود می‌پذیرد. آن وقت آن مرد بی‌سروپا که از توجهٔ آن شاهزاده خانم از نیستی به هستی رسیده، تصور می‌کند چون یک یا چند شب با وی به سر برده، همشأن بلکه مالک‌الرقاب اوست و هرچه بخواهد می‌تواند با وی بکند. مگر یک مرد به صرف اینکه یک یا چند شب با یک شاهزاده خانم به سر برد، نسبت به او دارای حق می‌شود؟
Ali bayat
اگر در آن محله پولی به سرقت می‌رفت، آن وجه را از رئیس گزمه می‌گرفتند و به صاحبش می‌دادند
Ali bayat
کلئوپاتر به من گفت: «شرمیون، به رنگ پوست اینها نگاه نکن، چون رنگ پوست بدن معیار شناختن مردم نیست. این مردم از لحاظ عقل و هوش و دیگر چیزهایی که انسان را از جانوران متمایز می‌کنند، هیچ تفاوتی با ما و مردمان دیگر ندارند، اما چون فاقد فرهنگ و تمدن هستند، از مزایای انسانی خود کمتر بهره می‌برند. به همین جهت است که تو مشاهده می‌کنی اینها در ظاهر فرقی با جانوران ندارند. این موجودات بینوا تا وقتی آزادند، بدون ملاحظه و ترحم هرکس را که ببینند به قتل می‌رسانند و همین که گرفتار شدند، باز مثل جانوران خود را زبون می‌بینند و همان‌طور که می‌بینی، گریه می‌کنند و شهامت در آنها وجود ندارد.»
Ali bayat
وقتی یک مرد بدون سرمایه وارد شهری می‌شود که هیچ‌کس او را نمی‌شناسد، ناچار است به کارهایی تن دردهد که مطابق میلش نیستند.
Ali bayat
مأمور حکومت نباید هرگز برای مجازات مردم اختیار و آزادی نامحدود داشته باشد، زیرا مأمورین حکومت به‌طور کلی نسبت به زمامدار کشور، مردمی سطحی و کم‌اطلاع هستند و نمی‌توانند به مصلحت زمامدار پی ببرند و همهٔ طبقات را به یک چشم بنگرند.
مهشید
آنتوان گفت: «یکی از چیزهایی که تولید بی‌نظمی و بلوا می‌کند، سعادتمند بودن یک ملت است، زیرا همان‌طور که انسان نمی‌تواند مدتی مدید سعادت را تحمل کند و به دست خود کارهایی انجام می‌دهد که کاخ سعادتش را ویران می‌کند، ملت‌های نیک‌بخت هم نمی‌توانند مدتی مدید سعادت را تحمل کنند و بهانه‌هایی واهی می‌تراشند و به دستاویز آن بهانه‌ها مبادرت به بلوا می‌کنند.»
مهشید
مجلس سنای روم و آزادی‌خواهان و طرفداران حکومت دموکراسی، از یک سردار فاتح رومی بیش از یک سردار خصم  _ که با قشون خود به روم نزدیک می‌شد _ می‌ترسیدند.
Ali bayat
من از اینکه دوستان سزار در مجلس سنا قدمی برای کمک به او برنداشتند، حیرت نمی‌کنم؛ چون آزموده شده که دوستان هنگامی به کمک صاحبان قدرت می‌روند و خود را برای حمایت از آنها به خطر می‌اندازند که بدانند قدرت مزبور در حال صعود است، هیچ‌کس به کمک یک صاحب قدرت نمی‌رود که از قلهٔ صعود فرود می‌آید و تنزل می‌کند.
Ali bayat
خنده‌کنان به زوجه‌اش گفت: «من اکنون به طرف منزل سلطان مصر می‌روم و هرکس قدم به منزل سلاطین بگذارد، محبوس آنها خواهد شد، ولو مردی آزاد باشد.»
Ali bayat
علت جنگ پومیه و سزار، علتی بود که پیوسته مردان سیاسی و نظامی را با هم به جنگ می‌اندازد، یعنی لزوم منحصر کردن قدرت. سزار می‌خواست که قادر مطلق باشد و پومپه نیز همین قصد را داشت و در نتیجه بین آنها اختلاف به وجود آمد. یک مورخ اگر بخواهد علت اختلاف سزار و پومپه را بنویسد، به اندازهٔ صد صفحه از این سرگذشت که من می‌نویسم شرح خواهد داد و پای مجلس سنای روم را پیش خواهد کشید و از اشراف روم صحبت خواهد کرد و از کشاورزان رومی که می‌غریدند و حقوقی چون اشراف می‌خواستند، صحبت خواهد کرد و...، ولی واقعیت همان است که من گفتم و آن را از دهان کلئوپاتر شنیدم و ملکهٔ مصر هم آن را از دهان سزار شنید.
Ali bayat

حجم

۷۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۱۹ صفحه

حجم

۷۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۱۹ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۶۹,۳۰۰
۳۰%
تومان