کتاب جولیوس وینسام
معرفی کتاب جولیوس وینسام
کتاب جولیوس وینسام نوشته جرارد داناوان است که با ترجمه مریم ترابینیا منتشر شده است.
جولیوس وینسام تیراندازی توانا و تنها است که بیشتر عمرش را به دور از انسانها گذرانده است و در جنگلهای مین به همراه سگی در کلبهای تنها زندگی میکند. این سگ تنها همدم او در زندگی است، اما سگ را در اثر شلیک گلوله شکارچیان کشته میشود و از پیش هم تنهاتر میشود.
شخصیت جولیوس وینسام به ظاهر ساده است اما مرگ سگ او را به یاد از دست دادنهای دیگر زندگیاش میاندازد و چیزی را در وجو او تغییر میدهد. او میخواهد انتقام بگیرد و این فصل تازهای در کتاب است.
خواندن کتاب جولیوس وینسام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب جولیوس وینسام
نوامبر سوار بر باد سردی از کانادا به مِینِ شمالی میرسد، تمام جنگل تُنُکشده را از زیر تیغش میگذراند و زمین کنار رودخانهها و دامنۀ تپهها را با برف میپوشاند. این بالا نهتنها در پاییز و زمستان، بلکه تمام سال خلوت و دلگیر است. هوا گرفته و خشن و فاصلهها هم زیاد است. باد شمالی بیرحمانه به همهجا نفوذ میکند و گاهی باعث لرزش هجاهای جملاتتان میشود.
من در این جنگلها بزرگ شدم؛ در جنگل حاشیۀ غربیِ درۀ سَنت جان که هممرز استان نیو برانزویک در کاناداست و با تپههای کمشیب و شهرهای کوچک مسکونیاش در قسمت جنوبی و در امتداد شاخههای رودخانۀ سنت جان قرار دارد. پدربزرگ و مادرم فرانسویانی اهل آکادی بودند. پدربزرگم بنا به دلایلی که برایم ناشناخته است، کلبه را چندین کیلومتر دورتر از فرانسویها و روی زمینی پوشیده از درخت، در بخش غربی دره و نزدیک جنگل بزرگ ساخت. کلبه در آن زمان بسیار دورافتاده بود. با وجود مسافت بسیار، مردم آن منطقه با هم متحد بودند. بیشتر ساکنان شهرکهای مسکونی، نوادگان فرانسویهای آکادی بودند که بریتانیاییها آنها را در سال ۱۷۵۵ میلادی، از نُوا اِسکوشیا بیرون رانده بودند. برخی از این افراد به جنوب و لوئیزیانا رفتند و بقیۀ آنها در نهایت ساکن مِین شمالی شدند؛ مردمی که به قول پدرم ساکنان اقصانقاط جنوبی و شمالی بودند.
زمستانها هم دلیل دیگری بر عجیب بودن کار پدربزرگم بود. او کلبه را روی یک محوطهء باز ساخته بود که وسعت آن تقریباً یک هکتار بود و با جنگل احاطه شده بود. پدرم نیز اسطبل بزرگی به کلبه اضافه کرده بود که از آن بزرگتر بود. در آنجا تمام وسایلش و اشیای شکننده یا چیزهایی را که به آسانی گم میشد نگه میداشت؛ چیزهایی که در طول شش ماه زمستان بیرون از کلبه دوام نمیآورد و همچنین وانتش را. جنگل اطراف کلبه، هم از درختان همیشهسبز تشکیل شده بود هم از درختان برگریز، کاج، بلوط، صنوبر، شوکران و افرا. با فرا رسیدن سپتامبر به نظر میرسید درختانی که دور کلبه حلقه زده بودند یک قدم به عقب میرفتند و با زرد و قهوهای شدن برگهایشان ذرهذره عقبنشینی میکردند و برگهایشان مثل پوست مرده میریخت و با رسیدن اکتبر برگهای زرد زمین را میپوشاند و در نوامبر هم باد آنها را با خودش میبرد.
حجم
۱۸۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
من واقعا لذت بردم از داستان. توصیفات قشنگی داشت. 🕊🕊
جذابیت و زیبایی رمان مدرن با عمق داستانی و شخصیت پردازی داستان های کلاسیک. عالی بود
در این جنگل، به خصوص، در زمین های دور از سکونت مردم، مردان زیادی با تفنگ هایشان پرسه می زنند و شلیک گلوله هایشان مانند دانه های فلفل در آسمان پخش می شود.