کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم
معرفی کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم
کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم نوشته استوارت گیبز است. این کتاب را انتشارات پرتقال با ترجمه مریم رفیعی منتشر کرده است. در این کتاب هفت جلدی میخوانید چطور یک دانشآموز ساده آموزش میتواند جاسوس باشد.
درباره کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم
استان بِن ریپلیه، شاگرد ممتاز و نابغهی ریاضی ۱۲ ساله است. آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا از او میخواهد به آکادمی فوق محرمانهی اَبَرجاسوسهای آینده بپیوندد. اما در حقیقت بن یک طعمه است برای بیرون کشیدن یک جاسوس دوطرفه و خطرناک.
مجموعهی هفت جلدی مدرسهی جاسوسی یک مجموعهی بسیار متفاوت است که همهی چیزهای محرمانه را درآن پیدا میکنید. بنجامین که یه نابغهی ریاضی ۱۲ ساله است وارد مدرسهی جاسوسی میشود و آنجا تجربههای عجیب و سختی را پشت سر میگذارد. این مجموعه پر از ماجراجویی و اتفاقات جذاب است.
خواندن کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان و کودکان علاقهمند به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم
وقتی دارید خوش میگذرانید، چند ساعت شبیه چند ثانیهٔ کوتاه به نظر میرسد و وقتی از پل به رودخانهٔ خروشان میپرید (در حالی که مأموران دشمن به سمتتان شلیک میکنند)، هر ثانیه تا ابد کش میآید.
نمیدانم چطور؛ ولی در حین سقوط واقعاً فرصتی به دست آوردم تا نگاهی به اطراف بیندازم و غیر از فکرکردن به اینکه خواهم مرد یا نه، روی چیزهای دیگری هم تمرکز کنم. نگاهی به اتوبوس روی جادهٔ منفجرشده انداختم و متوجه شدم در مدتی که حواس دشمن به من و اریکا و الکساندر بود، بقیهٔ دانشآموزان پا به فرار گذاشته بودند. سرم را بلند کردم و دیدم الکساندر که ظاهراً راه دیگری به ذهنش نمیرسید، پشت سرمان از پل پایین پریده و در حال سقوط است. به سمت اریکا چرخیدم که با خونسردی چشم در چشمم انداخت و گفت: «انگشتای پات رو به سمت پایین دراز کن و بازوهات رو به پهلوهات بچسبون تا موقع برخورد، نشکنه.»
به حرفش عمل کردم... و بعد در آب رودخانه افتادیم. به لطف توصیهٔ اریکا، به جای اینکه روی سطح آب فرود بیایم، سطح آن را شکافتم و در آب فرو رفتم. انتظار داشتم پس از برخورد دردم بیاید، ولی درد خاصی نداشت. در عوض از سردی آب شوکه شدم و ترسیدم حالا که از سقوط جان سالم به در بردم، در آب غرق شوم.
پاهایم به بستر رودخانه خورد. نگاهی به بالا انداختم و دیدم ده متر از سطح آب فاصله دارم. گوشهایم به خاطر فشار آب دورتادورم زنگ میزد.
بعد جریان آب مرا به سمت پایین رودخانه کشاند. مانند جورابی که در ماشین لباسشویی افتاده، غلت زدم؛ بیآنکه بدانم سطح آب کدام طرف است. به صخرهها خوردم و در گردابها چرخیدم. نیاز به هوا داشتم، ولی هر بار فکر میکردم دارم به سطح آب میرسم، جریان آب دوباره پایینم میکشید. پس از پنج باری که این اتفاق افتاد، به داخل گودال سیاهی کشیده شدم. تاریکی دورتادورم را گرفت. احساس میکردم فشار آب مرا له خواهد کرد. داشتم بیهوش میشدم...
و بعد معجزهای رخ داد و رودخانه مرا تف کرد. از روشنایی روز سر درآوردم و نفسهای عمیق کشیدم. خود را در گرداب آرامی از رودخانهٔ خروشان یافتم و توانستم دستوپازنان به ساحل برسم. چهاردستوپا از آب بیرون آمدم و خوشحال از رسیدن به خشکی، روی علفها ولو شدم.
لحظهای بعد اریکا از آب بیرون آمد. به جای اینکه خیس و گلآلود باشد و به نظر برسد از غرقشدن نجات یافته، کاملاً سرحال بود؛ انگار کمی در استخر آبتنی کرده بود. فریاد زد: «وای! چقدر خفن بود!»
نالهکنان گفتم: «ده بار نزدیک بود بمیریم.»
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
نظر زیر حاوی اسپویل است⛔ : اصلا همچین کتاب کاراگاهی از پرتقال انتظار نداشتم جلد اول رو وقتی داشتم میخوندم تا نصفه های کتاب حدس زدم که ممکنه موری جاسوس دو جانبه باشه اما تو این جلد تا وقتی به اونجا
واییییی چقدر این کتاب خوبه🤩✨🙈 یه مجموعه فوق العاده جذاب🌻🍒 واقعا دم نویسنده اش گرم☘️✈️
فوق العاده بود. پر از رمز و راز و پیچیدگی!! انتظار نداشتم از جلد قبل بهتر باشه، ولی از اون هم هیجان انگیز تر بود. این جلد رو از دست ندید.
خیلی خیلی خوب و جذاب بود🥰😍🤩پیشنهاد میکنم حتما بخوانید🤩😍
من عاشقش شدم عااااالیه😍😍😍😊😊😊😃😃😃
به نظرم تازه داره داستان جالب میشه من جلد یکش رو زیاد دوست نداشتم ولی این جلد خیلی خوب بود
خییییییلی عالیه بی نظیره کتابش
این جلد هم معرکه بود مثل جلد اول ولی شخصیت های جدیدی مثل هنک داداش چیپ(که ازش متنفره) جواهر، کلیر انگیلیسی و رفقاش بابابزرگ اریکا و خیلی های دیگه به این جلد اضافه شدن و خیلی عالیی بوددد
کتاب قشنگی بود از جلد قبلی خیلی بهتر بود.
ایده داستان، متنش، جذابیت، شخصیتا... عاشق همشونم و این مجموعه رو واقعاااا دوست دارم))