دانلود رایگان کتاب موسیقی و عروسان دشت: (جلد ۱ آثار جبران خلیل جبران) جبران خلیل جبران ترجمه مهدی سرحدی
تصویر جلد کتاب موسیقی و عروسان دشت: (جلد ۱ آثار جبران خلیل جبران)

کتاب موسیقی و عروسان دشت: (جلد ۱ آثار جبران خلیل جبران)

معرفی کتاب موسیقی و عروسان دشت: (جلد ۱ آثار جبران خلیل جبران)

جبران خلیل جبران(۱۸۸۳-۱۹۳۱) نویسنده و شاعر آمریکایی لبنانی‌تبار است. کتاب نخست از مجموعه آثار وی دو دفتر به نام‌های موسیقی و عروسان دشت را در بردارد. در بخشی از دفتر «عروسان دشت» این کتاب می‌خوانیم: «شب‌های‌ بلند زمستان‌، یوحنا آنقدر بیدار می‌ماند که‌ پدرش‌ بخوابد، سپس‌ صندوقچه‌ی‌ چوبی‌ را می‌گشود و کتاب‌ عهد جدید را بیرون‌ می‌آورد و در نور چراغ‌ کم‌سویی‌، شروع‌ به‌ خواندن‌ آن‌ می‌کرد. گاهی‌ با احتیاط‌، پدرش‌ را که‌ خوابیده‌ بود می‌نگریست‌، زیرا پدر، او را از خواندن‌ کتاب‌ مقدس‌ منع‌ کرده‌ بود، چرا که‌ به‌ گفته‌ی‌ کاهنان‌، ساده‌دلان‌ نباید از عمق‌ تعالیم‌ مسیح‌ آگاه‌ شوند و اگر چنین‌ کنند، از بخشش‌های‌ کلیسا محروم‌ خواهند ماند! یوحنا جوانی‌ خود را این‌ چنین‌ در میان‌ دشت‌های‌ آکنده‌ از شگفتی‌ و پاکی‌ و در کنار کتاب‌ سراسر نور و روحانیت‌ مسیح‌ گذراند. او اغلب‌ خاموش‌ بود. در سخنان‌ پدر و مادرش‌ می‌اندیشید و کلامی‌ بر زبان‌ نمی‌آورد. با جوانان‌ هم‌ سن‌ و سال‌ خود همنشین‌ می‌شد، اما ساکت‌ بود و به‌ دوردست‌ها، آن‌ جا که‌ افق‌ با آبی‌ آسمان‌ درمی‌آمیخت‌، چشم‌ می‌دوخت‌. هرگاه‌ که‌ به‌ کلیسا می‌رفت‌، اندوهگین‌ باز می‌گشت‌ زیرا آن‌ چه‌ که‌ بر فراز منبرها می‌شنید، با آن‌ چه‌ در انجیل‌ خوانده‌ بود، تفاوت‌ داشت‌ و حال‌ و روز پیران‌ دین‌ به‌ زیر سایه‌ی‌ مهتر آن‌ قوم‌، با آن‌ زندگی‌ زیبایی‌ که‌ مسیح‌ ناصری‌ به‌ تصویر کشیده‌ بود، فاصله‌ی‌ بسیار داشت‌.»
معرفی نویسنده
عکس جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران
لبنانیی | تولد ۱۸۸۳ - درگذشت ۱۹۳۱

جبران خلیل جبران در ۶ ژانویه‌ی ۱۸۸۳ در شهر باستانی بشاری، در جبل لبنان واقع در شمال لبنان، در خانواده‌ای از مسیحیان مارونی متولد شد. در زمان تولد او، محل تولدش در نیمه‌ی خودمختار امپراتوری عثمانی قرار داشت. پدر خلیل، بدهی‌های هنگفتی از قمار انباشته کرده بود و شغل خود را از دست داده بود، اما بعدها توسط یک مدیر محلی به مقام و منصب دست یافت. مادر خلیل پیش از ازدواج با پدر خلیل، دو بار ازدواج کرده بود و از ازدواج اولش صاحب یک پسر شده بود. خلیل به غیر از برادر ناتنی خود، پیتر، دو خواهر کوچک‌تر نیز داشت. او هرگز به مکتب نرفت، اما توسط کشیشانی که به خانه‌ی آن‌ها رفت‌وآمد داشتند، زبان عربی و خواندن انجیل را آموخت.

Mohammad
۱۴۰۱/۰۵/۱۷

(۵-۱۸-[۹۴]) بخش نخست در مورد جایگاه موسیقی و توضیحاتی در این مورده؛ در ادامه هم سه تا داستان اومده، که در مورد مظلومیت زنان، سوءاستفاده روحانیون از کتاب مقدس و سومی هم یه داستان عاشقانه ست که بر بستر تناسخ شکل

- بیشتر
شلاله
۱۳۹۵/۰۲/۱۰

دومین داستان خیلی زیبا بود و اقعا مفاهیم عمیقی داشت.

هدیهٔ دریا
۱۴۰۱/۰۶/۱۸

کتاب شامل توضیحاتی درباره موسیقی و سه داستان به نام های ۱.مارتای بانی،۲.یوحنای مجنون و۳. خاکستر نسل ها و شراره جاودان بود. داستان ها به موضوعات پر مفهومی پرداخته بودند و از آرایه های ادبی به خصوص تشبیه بسیار استفاده شده

- بیشتر
Ocean
۱۴۰۰/۰۱/۲۰

کتاب در واقع از بخش «مارتای بانی» شروع میشه و سه تا داستان داره. هرچند قبلش هم قشنگ و خوندنیه. کتاب خوب و ترجمه خوب. داستان دوم یعنی یوحنا واقعا قشنگ بود

روان
۱۳۹۶/۰۲/۱۸

یک ستاره کم کردم بخاطر مقدمه ...ارتباطش با داستان معلوم نشد..ولی داستانها فوق العاده بود

Fateme.j
۱۴۰۳/۰۹/۰۵

حس خاص و عجیبی داشت، از خوندنش لذت بردم. از استعاره ها و آرایه های ادبی بیش از اندازه استفاده شده.

هوا را از دود عود و شراره‌ی‌ شمع‌ها آکنده‌اند، در حالی‌ که‌ باورمندان‌ عظمت‌ تو، گرسنه‌ سر بر زمین‌ می‌نهند. فضا را از ذکر دعا و تسبیح‌ انباشته‌اند، امّا ناله‌ی‌ یتیمان‌ و آه‌ بیوه‌زنان‌ را نمی‌شنوند.
Mohammad
آه‌.، واژه‌ای‌ است‌ کوچک‌ که‌ حدیثی‌ مفصل‌ در دل‌ دارد.
mohammad javad enferadi
شاعری‌ پارسی‌گوی‌ چنین‌ گفته‌ است‌: موسیقی‌، فرشته‌ای‌ آسمانی‌ بود که‌ به‌ آدمی‌زاده‌ای‌ دل‌ داد و از فراز آسمان‌ به‌ سوی‌ او فرود آمد. خدایان‌ خشم‌ گرفتند و تندبادی‌ در پی‌اش‌ فرستادند که‌ او را در فضا پراکند و در جای‌جای‌ زمین‌ منتشر کرد. جان‌ او هرگز نمرد، و هنوز هم‌ زنده‌ است‌ و گوش‌ جان‌ بشر را آکنده‌ می‌کند..
starlet
لب‌ به‌ دعا می‌جنبانید، در حالی‌ که‌ دل‌هاتان‌ چون‌ سنگ‌ خارا بی‌حرکت‌ است‌. در معبد، خاضعانه‌ کمر به‌ رکوع‌ خم‌ می‌کنید، حال‌ آن‌ که‌ جان‌هاتان‌ در برابر خداوند، سرکش‌ و طغیانگر است‌.
هدیهٔ دریا
احساس‌ می‌کرد که‌ عشقی‌ نیرومند، دلش‌ را در بر گرفته‌ و بر جانش‌ سیطره‌ یافته‌ است‌؛ عشقی‌ که‌ نهفته‌های‌ جان‌ها را باز می‌گوید و به‌ حضور خود، میان‌ عقل‌ و دنیای‌ معیارها و سنجش‌ها فاصله‌ می‌افکند. عشقی‌ که‌ هرگاه‌ زبان‌ زندگی‌ گنگ‌ شود، به‌ سخن‌ می‌آید و آنگاه‌ که‌ تیرگی‌ همه‌چیز را در برگیرد، هم‌چون‌ ستونی‌ از نور به‌ نظر رسد
nedsalehani
در باورهای‌ یونانی‌ها و رومی‌ها، موسیقی‌ الهه‌ای‌ توانا بود؛ برایش‌ معبدهای‌ بزرگی‌ می‌ساختند ـ که‌ هنوز هم‌ از شکوه‌ و ابهت‌ آنان‌ حکایت‌ دارد ـ و قربانگاه‌های‌ باشکوه‌ برپا می‌کردند و برترین‌ قربانی‌ها و دل‌آویزترین‌ عطرها را بدان‌ پیشکش‌ می‌کردند. آن‌ را آپولون نامیده‌ بودند و با تجسم‌ برترین‌ کمالات‌، تندیسی‌ از او ساخته‌ که‌ به‌ دست‌ چپ‌، سازی‌ برگرفته‌ بود و به‌ دست‌ راست‌، می‌نواخت‌. سرش‌ افراشته‌ و دیدگانش‌ به‌ دوردست‌ها دوخته‌ شده‌ بود، گویی‌ ژرفای‌ اشیا را می‌نگرد.
starlet
مارتا! نفس‌ انسان‌ همچون‌ حلقه‌ای‌ طلایی‌ است‌ که‌ از زنجیر الوهیت‌ جدا افتاده‌ و چه‌ بسا آتش‌ سوزان‌، این‌ حلقه‌ را بگدازد، ظاهر آن‌ را دگرگون‌ کند و زیبایی‌ و صیقل‌ آن‌ را محو گرداند، اما هرگز نمی‌تواند ماهیت‌ آن‌ را که‌ طلاست‌، دگرگون‌ نماید، بلکه‌ جلا و درخشش‌ آن‌ را افزون‌ می‌کند. اما وای‌ بر خس‌ و خاشاکی‌ که‌ گرفتار آتش‌ گردد، زیرا می‌سوزد و خاکستر می‌شود و تندباد، خاکسترِ آن‌ را پراکنده‌ کند و در دل‌ صحرا ناپدید گرداند...
اسماء
موسیقی‌، زبان‌ همه‌ی‌ مردم‌ است‌. مردمانی‌ که‌ خدایان‌ خویش‌ را با ترانه‌ها تسبیح‌ می‌گفتند و نغمه‌هایشان‌ آنان‌ را بزرگ‌ می‌نمود. نغمه‌ها و ترانه‌ها همانند دعاهای‌ امروزی‌، فریضه‌ای‌ بودند که‌ انسان‌ها با برپاداشتن‌ آن‌ در معابد و آتشکده‌ها، در برابر پرستش‌ شوندگان‌، کرنش‌ می‌کردند. خاستگاه‌ آن‌ آتشکده‌های‌ مقدس‌، احساسات‌ عمیق‌ است‌؛ زیرا دعایی‌ که‌ از دل‌ برآید، لاجرم‌ بر دل‌ می‌نشیند و دل‌ نیز آن‌ را می‌پالاید.
کاربر ۴۶۹۳۳۱۳
به‌ راستی‌ جوانی‌، رؤیای‌ زیبایی‌ است‌ که‌ کتاب‌ و درس‌، شیرینی‌اش‌ را می‌دزدند و آن‌ را به‌ حقیقتی‌ تلخ‌ تبدیل‌ می‌کنند. آیا روزی‌ خواهد رسید که‌ در آن‌ فیلسوفان‌، رؤیاهای‌ جوانی‌ و لذت‌ فهمیدن‌ را با هم‌ داشته‌ باشند؟
Fateme.j
یوحنا در دل‌ دشت‌ها تپه‌های‌ پوشیده‌ از گل‌ و گیاه‌، کنار گوساله‌هایی‌ که‌ از بدسرشتی‌ آدمی‌ به‌ صفای‌ چراگاه‌ گریخته‌ بودند، می‌نشست‌ و با چشمان‌ اشکبار، آبادی‌ها و مزارع‌ پراکنده‌ بر پهنه‌ی‌ دشت‌ را می‌نگریست‌ و با آهی‌ عمیق‌، این‌ عبارات‌ را تکرار می‌کرد: شما بسیارید و من‌ تنهایم‌. هرچه‌ می‌خواهید درباره‌ی‌ من‌ بگویید و هر بلایی‌ که‌ می‌خواهید بر سرم‌ بیاورید. گرگ‌ها، در تاریکی‌ شب‌ بز را می‌درند، اما قطرات‌ خون‌ او بر شن‌های‌ صحرا می‌ماند، تا آنگاه‌ که‌ سپیده‌ بر دمد و خورشید برآید..
Fateme.j

حجم

۵۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

حجم

۵۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

قیمت:
رایگان