کتاب عرفان در میان یهودیان در عالم اسلام
معرفی کتاب عرفان در میان یهودیان در عالم اسلام
درباره کتاب عرفان در میان یهودیان در عالم اسلام
در قرن سیزدهم، مسلمانان و یهودیان آثار جاودانی را خلق کردند که تأثیر ماندگاری بر نظامهای عرفانی آن دوران داشت.
نویسنده در این کتاب با پیش کشیدن فلسفه عرفانی به ساحت پژوهشهای تاریخی، مقایسهای و نوعشناسانه به تمایزات گونهشناختی میان عرفان یهودی-صوفی و عرفان قبالاییها میپردازد. او قصد دارد از طریق تأکید بر شباهتها، پیوستگی و کنش متقابل مابین عرفانهای پذیرفته شدهٔ تصوف و قبالا بتواند عرفان اسلامی و یهودی را تطبیق دهد.
خواندن کتاب عرفان در میان یهودیان در عالم اسلام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران حوزه ادیان و عرفان
بخشی از کتاب عرفان در میان یهودیان در عالم اسلام
همانطور که مشهور است، رویکرد نوافلاطونی قرون وسطی وابسته به متون اواخر دورهٔ هلنیستی باستان است که از قرن نهم در جهان عرب منتشر شد. از جمله مهمترین آنها، نوشتههایی با عنوان ساختگی الهیات ارسطو است که در تقسیمبندیهای اخیر مشخص شد؛ این نوشتهها درحقیقت بازخوانی رسائل ۴ و ۵ و ۶ انئاد افلوطین بودند. از این اثر، دو نسخهٔ عربی – عبری احیا شد که در قرن شانزده از روی آن، ترجمهای نیز به زبان لاتین انجام شد. این متن طولانی الهیات ارسطو فقط در نسخهٔ عربی- عبری وجود داشت و آشکارا در میان اندیشمندان یهودی منتشر شد. با این وجود، باید در کنار نسخ عربی، نسخ یهودی- عربی وجود داشته باشند که محتوای آن متون، هم از طریق یهودیان و هم مسلمانان منتشر شده باشد. نسخه طولانی و دروغین الهیات ارسطو، دیدگاه و آراء نوافلاطونی را در الگویی شبیه تعالیم شیعی- اسماعیلی به تصویر میکشد. آشنایی یهودیان با این نسخه و اقتباس این دیدگاههای نشأت گرفته از پیوند تعالیم نوافلاطونی و ادراک شیعی- اسماعیلی بهویژه در منطقه اندلس، بهصورت جدی توسط شلومو پینز، ام.اس استرن، پی.بی فنتون و همچنین اخیراً در شماری از رسالههای دکتری اندیشمندان جوان فلسطینی بررسی شده است. این متون و تحقیقات به ما کمک کردند تا عرفان مجزایی از تصوف را به تصویر بکشیم. در حالیکه تصوف روی هم رفته به سفر درونی انسان به ابعاد باطنیتر هستی انسان که از آن به «قلب» یا «سر» تعبیری میشود، میپردازد، فلسفه عرفانی بیشتر گرایش به سفر صعودی و فکری دارد که اتصال عقل جزئی را با عقل کلی به حدّ اعلی میرساند. تصوف صحبت از یک مبارزهٔ همیشگی میان عناصر متضاد هستی انسان میکند: قلب، با وجود آنکه مخفی و مستور است برخوردار از ظرفیت شناخت خداوند و سکنی گزیدن در جوار او است. اما در قطب مقابل قلب، بُعد تاریک و شهوانی انسان، یعنی نفس قرار دارد. بر طبق عرفان فلسفی نوافلاطونی، حافظان نفس یا حداقل مراتب بالاتر آن بهعنوان یک عنصر اصیل قلمداد میشود که پیش از اتصال به عالم دانی متعلق به نفس کلی کیهان بوده است. درجایی که تصوف به بیان سفری به درون و لایههای متحدالمرکز قلب میپردازد، فلسفه عرفانی نوافلاطونی با عوالم و افلاک کیهانی محیط بر جهان سروکار دارد. این افلاک از واحد منشعب شدهاند. در هنگام توضیح درباره عرفان قرون وسطی یهودی وجود تمایزات در این عرفان حائز اهمیت است: این تمایزات در چارچوب مطالعات تاریخی و تطبیقی، برای ما روشن میسازند که برای یافتن مبانی اندیشه و تبار قبالاییها نباید بر تصوف متمرکز شویم. به بیان دیگر، دقت به تمایز میان عرفان نوافلاطونی و تصوف برای بررسی این سؤال که چگونه تفکر عرفانی، بهجای تصوف، ریشه در عرفان نوافلاطونی و شیعی- اسماعیلی دارد، ضروری است. این نگرش عرفانی در شهرهای پروانس، کاتالونیا و کاستیل شکل گرفته و به زبانهای عبری و آرامی مکتوب شده است.در قرون وسطی این نوع عرفان، بهجای عرفان صوفی، در حلقههای فکری باطنی از جایگاه ویژهای برخوردار بود.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه