کتاب در طلب زرتشت
معرفی کتاب در طلب زرتشت
کتاب در طلب زرتشت نوشته پل کرایوازک است. در این کتاب نویسنده راهی سفری پژوهشگرانه شده و همهی نشانهها را به دقت تحلیل میکند و او جهان تکراری را جور دیگری نگاه میکند و نتایج متفاوتی را در اختیار خواننده قرار میدهد.
درباره کتاب در طلب زرتشت
در طلب زرتشت بیش از آنکه تلاشی برای یافتن زرتشت باشد، تلاشی است برای شناخت وسعت هویت ایرانی است، و مطالبی که مطرح یا کشف میکند خواننده را بهتزده میکند. آیا به راستی ایرانیان یا دستکم بخشی از ایرانیان در سقوط امپراتوری روم و پیدایش قرونوسطا دست داشتهاند؟ آیا جمعی از ایرانیان برای نگهبانی به انگلستان رفته و همانجا ماندگار شده و تاثیر آیین مهرپرستی خودشان را بر زندگی مردم اروپا گذاشتهاند؟ این کتاب پاسخ به تمام این سوالها است. پاسخهایی قانع کننده میدهد و روایتی جذاب را گزارش میکند.
خواندن کتاب در طلب زرتشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان تاریخ پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب در طلب زرتشت
یکی از سیاستمداران پیشکسوت از سر عذرخواهی پیشنهاد کرد: «شاید هم میخواست نشان دهد که بعد از چندصد سال حاکمیت ترکها اکنون یکبار دیگر یک دودمان ایرانی حاکم است.»
آتشینمزاجها از شدت تنفر منفجر شدند. «استانهای ما گرفتار قحطی است و پلیس هم تا حد مرگ مردم را شکنجه میکند، آن وقت ایشان میآید و میلیونها دلار خرج این کثافتکاری میکند ــ و جنابعالی هم زور میزنید برای ایشان عذروبهانه بتراشید؟»
اکنون جروبحث بر سر این درگرفت که چرا شاه لقب آریامهر را برگزیده است. سیاستمداران پیشکسوت مدعی شدند که این کلمه به فارسی صرفاً یعنی «خورشید (نور) آریاییها» و چیزی است در حد یک خودبزرگنمایی تأسفانگیز.
و لغتشناسان مقابله کردند. «اما مهر کلمهٔ خاصی است. و تابهحال فقط به دو معنا آمده است: نور یا دوست داشتن و دوستی، هر چند از اسم میترا، کمککارِ خداوند، مشتق شده است.»
گمان میکنم این اولینبار بود که اسم میترا به گوشم میخورد، میترا که خورشیدِ طالع و همیشه پیروز بود، این میترا از فناناپذیران دین زرتشتی بود که نمایندهاش بر زمین همیشه صاحب تاجوتخت ایران بود. آیا شاهنشاه ایران خود را آماده میکرد دین اسلام را ترک کند؟
نزدیکترین همکار مارکسیست من از این تحول غیرمنتظره مبهوت شده بود. در جهانبینی مانوی او که چپ مترقی است و راست ارتجاعی، حاکم کشور و طبقهٔ اشراف باید متحدان طبیعی یک روحانیت مسلمان دانشستیز و گذشتهنگر باشند. و همکار من برای آنها وقت و احترامی قایل نبود. این همکار، درحالیکه چانهٔ از تهتراشیدهاش را میمالید، میگفت: «انگلهای بهدردنخور. من فلان میمالم توی ریش آنها.» و خواب انقلاب پرولتری خود را میدید.
حجم
۴۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۹ صفحه
حجم
۴۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۹ صفحه