دانلود و خرید کتاب هم‌قسم عبدالقدوس امین ترجمه احمد نطنزی
تصویر جلد کتاب هم‌قسم

کتاب هم‌قسم

انتشارات:به نشر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هم‌قسم

کتاب هم‌قسم اثر عبدالقدوس الامین و ترجمه‌ی احمد نطنزی، زندگی ام‌ یاسر، همسر شهید سیدعباس موسوی (ره) در قالب داستانی خواندنی است. 

درباره‌ی کتاب هم‌قسم

عبدالقدوس الامین در کتاب هم‌قسم به سراغ زندگی همسر یکی از شهدا رفته است. او داستان ام یاسر، همسر شهید سیدعباس موسوی را شنیده است و همراه با چاشنی خاطرات آن را نوشته است. هم‌قسم داستانی است که شما را با فراز و نشیب‌های زندگی خانواده و همسر شهید آشنا می‌کند و شما را با روح بزرگ بانویی آشنا می‌سازد که قدم به قدم در کنار وجود معنوی سیدعباس میبالد و در قامت یک شهید قد می افرازد.

کتاب هم‌قسم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید با زندگی و نحوه‌ی تفکر و اندیشه‌ی شهدا و خانواده‌هایشان آشنا شوید، کتاب هم‌قسم یک نمونه عالی برای این کار است. 

بخشی از کتاب هم‌قسم

سهام از پنجره به بیرون نگاه می‌کرد. می‌خواست واژهای برای این غریبه که به‌همراه سکوتی غمبار هجوم آورده بود، پیدا کند. پنجره از جنس شیشه بود؛ اما تاریکی شب آن را همچون سایه‌ای سنگین به‌ضخامت دیوار در برابرش نمایان کرده بود. شیشۀ پنجره پیوسته رنگ‌های مختلفی به‌خود می‌گرفت. دیگر از رنگ سبز هنگام عبور از شهرها خبری نبود و جای خود را به رنگ زرد بیابان‌ها داده بود. اندک‌اندک رنگ زرد بیابان بر رنگ سبز کنار شهرها غلبه کرده بود. شهرها در حال عقب‌نشینی بودند و پس از لحظاتی دیگر از آن رنگ زرد نیز خبری نبود. تاریکی شب با به‌راه‌انداختن جنگ رنگ‌ها، زردی زمین و آبی آسمان را در خود محو می‌کرد تا جایی که خود فاتح میدان نبرد شده و دو طرف جاده را شکوهمندانه در تصرف خود درآورده بود. تنها کورسویی از چراغ‌های ماشین بود که بسیار کمرنگ چشم‌ها را می‌نواخت.

سهام می‌کوشید به ده‌ها پرسشی که با اصرار در ذهنش نقش بسته بود، پاسخ دهد. با خود می‌گفت: «همه‌چیز مجهول است، مجهول در مجهول.» همۀ حرف‌هایی که سهام دربارۀ مکان و مقصد این سفر طولانی شنیده بود، برایش ناقص می‌نمود یا آن حرف‌ها درمانده‌تر از آن بود که تصور روشن و مطمئنی برای او ترسیم کند. همه‌چیز برایش مجهول و ناشناخته بود. غم ناشی از این امر ناشناخته، چون عنکبوتی در دل او لانه کرده بود و آزارش می‌داد. دست راستش را زیر چانه‌اش گرفته و سرش را به آن تکیه داده بود. انگشتان دستش را یک طرف گونه‌اش جمع کرده بود و چشمانش را به عمق تاریکی‌ها سپرده و با خود زمزمه می‌کرد: «می‌دانی سهام، مسافری، مسافر.»

کاربر ۲۳۷۴۲۳۶
۱۴۰۰/۱۰/۲۲

سلام ، من کتابو تو برنامه خریدم ولی تو لیست کتابام نمیاد و حتی تو سرچ برنامه هم بالا نمیاد ، باید از تو وب بیام اینجا نظر بدم

مهدیه
۱۴۰۰/۰۸/۱۳

عالی درود خدا بر ایشان

زهرا جاویدی
۱۴۰۰/۰۶/۰۸

داستان پردازی ضعیفی داشت، جملات کلیشه ای و تکراری زیادی داشت و به خوبی به زندگی این شهیده بزرگوار نپرداخته بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۶۰%
تومان