کتاب نظر به درد دیگران
معرفی کتاب نظر به درد دیگران
چاپ سوم کتاب نظر به درد دیگران نوشتهٔ سوزان سانتاگ، ترجمهٔ احسان کیانی خواه و ویراستهٔ خشایار دیهیمی است. نشر گمان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی درمورد جنگ.
درباره کتاب نظر به درد دیگران
کتاب نظر به درد دیگران (چاپ سوم) به موضوع بازنمایی تصویریِ جنگ و خشونت در فرهنگ معاصر پرداخته و ما را به تأملی عمیقتر دربارهٔ تأثیر و معنای این تصاویر در دنیای امروز فراخوانده است. از جمله ویژگیهای بارز زندگی مدرن، یکی این است که فرصتهای بیشماری داریم برای نظرانداختن به رویدادهای هولناک سرتاسر دنیا. تصاویر قساوتهای بشری حالا با صفحههای تلویزیون و رایانه جلوی چشم هر کسی ظاهر میشود، ولی آیا ممکن است بیننده با تصاویری که مرتب از بیرحمیها و شقاوتها میبیند به خشونت خو کند یا بدتر، خشونت در وجودش برانگیخته شود؟ آیا چنین تصاویری که هر روز از مقابل دیدگانِ بیننده میگذرد، درک او را از واقعیت زائل نمیکند؟ دلسوزاندن و همدلی با درد و رنجهای مردمانی که در گوشهوکنار جهان گرفتار فجایع جنگ هستند، چه معنایی دارد؟ سوزان سانتاگ در کتاب «نظر به درد دیگران» (Regarding the pain of others) بازاندیشیِ ژرفی دربارهٔ هنرِ «رسانهای» و درک انسان از تصاویر امروزی جنگ و فاجعه ارائه کرده است. او در این کتاب به ارزیابی دوبارهٔ مباحثی پرداخته است مانند اینکه عکسها چطور میتوانند اعتراضبرانگیز باشند، به خشونت دامن بزنند یا بیاعتنایی مردم را سبب شوند و در همین حال به تاریخچه دورودرازی از بازنمایی دردِ دیگران نظر انداخته است. کتاب حاضر نهتنها تصورمان دربارهٔ کاربردها و معناهای تصاویر، بلکه نگرشمان دربارهٔ ماهیتِ جنگ، محدودیتهای همدلی و وظایفِ وجدان را تغییر میدهد.
کتاب نظر به درد دیگران که در سال ۲۰۰۳ میلادی منتشر شد، ۹ فصل دارد. چندین عکس از جنگ و آثار نامطلوب آن در انتهای کتاب قرار گرفته است. این کتاب با پیشگفتاری به قلم خشایار دیهیمی آغاز شده است.
خواندن کتاب نظر به درد دیگران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار سوزان سانتاگ و علاقهمندان به مطالعه درمورد ماهیت جنگ پیشنهاد میکنیم.
درباره سوزان سانتاگ
سوزان سانتاگ با نام اصلی «سوزان رزنبلت» در ۱۶ ژانویهٔ ۱۹۳۳ در نیویورک به دنیا آمد. او نویسنده، نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی آمریکایی بود. از مشهورترین نوشتههای او جستاری است به نام «علیه تفسیر». مجلۀ نقد کتاب نیویورک او را «یکی از با نفوذترین منقدان نسل خود» نامید. سانتاگ سفر میکرد. او در طول جنگ ویتنام و محاصرۀ سارایوو فعال بود. درمورد عکاسی، فرهنگ و رسانه، ایدز و بیماری، حقوق بشر، زن، کمونیسم و ایدئولوژی چپ مقالات متعددی نوشت. مقالات و سخنرانیهای او نیز گاه موردانتقاد واقع میشدند. سانتاگ اندیشهها و باورهای خود را در مورد هنر نیز در نوشتههایش آورده است. کتاب «علیه تفسیر» از مشهورترین آثار سوزان سانتاگ است. این اثر در سال ۱۹۶۶ منتشر شد و شامل برخی از شناختهشدهترین آثار او، از جمله «دربارهٔ سبک» و «علیه تفسیر» است. سانتاگ در این کتاب، به رویکرد جدید نقد و زیباییشناسی پرداخته است؛ به اینکه این رویکرد جدید از تأثیر پراحساس هنر غافل مانده و تفسیرهای یکجانبه و تأکید بر «محتوا»، بدون توجه به سبک، جایگزین آن شده است. او در این کتاب به بحث ادراک، سبک و هنر میپردازد. کتابهایی از سوزان سانتاگ که به پارسی برگردانده شده، عبارتاند از رمان «عصرانه با توماس مان» و کتابهای «علیه تفسیر»، «نظر به درد دیگران» (یا «تماشای رنج دیگران»)، «دربارهٔ عکاسی» و... . سوزان سانتاگ در ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ درگذشت.
درباره خشایار دیهیمی
خشایار دیهیمی در سال ۱۳۳۴ در تبریز به دنیا آمد. او مترجم و ویراستار آثار فلسفی است که بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب ترجمه کرده و ویراستاری حدود ۱۰۰ کتاب را انجام داده است. از ترجمههای او میتوان به مجموعه کتابهای نسل قلم، فلسفهٔ غرب، یادداشتهای یک دیوانه و دیالکتیک تنهایی اشاره کرد. دیهیمی می گوید از کودکی به کتاب علاقه داشته و حتی خواندن و نوشتن را پیش از مدرسهرفتن فرا گرفته است. او دارای مدرک مهندسی شیمی است. در سال ۱۳۵۸ با نشریهٔ جنبش متعلق به علیاصغر حاجسیدجوادی همکاری کرد. در سال ۱۳۶۵ در انتشارات انقلاب اسلامی مشغول به کار شد و مسئول ویرایش کتاب «تاریخ تمدن» بود. پس از آن در انتشار نشریهٔ نگاه نو با محمدتقی بانکی و علی میرزایی و بهعنوان دبیر شورای نویسندگان همکاری کرد. اگرچه بهعلت اختلاف با بانکی پس از ۵ شماره از دبیری شورای نویسندگان کنار رفت، با نوشتن و ترجمهکردن به همکاری با نگاه نو ادامه داد. خشایار دیهیمی سابقهٔ تدریس در مؤسسهٔ رخداد تازه و مؤسسهٔ پرسش را داشته است.
بخشی از کتاب نظر به درد دیگران
«دو انگاره شایع درباره تأثیرِ عکاسی را در نظر بگیرید ــ که اکنون با سرعت به جایگاهِ انگارههای کلیشهای نزدیک میشوند. از آنجا که میبینیم صورتبندیِ این انگارهها در مقالههای خودِ من درباره عکاسی ــ که قدیمیترینشان را سی سال پیش نوشتهامــ بوده، نمیتوانم از حسی که برای زیرِ سؤال بردنشان دارم بگذرم.
انگاره نخست این است که توجهِ عمومی را توجهِ رسانهها ــ که با قطعیتِ بیشتر میشود گفت تصاویرــ هدایت میکند. جنگی که عکسی از آن در دست باشد «واقعی» میشود. به همین دلیل هم اعتراضها علیهِ جنگِ ویتنام فقط به وسیله تصاویر شکلِ منسجمی پیدا کرد. اینکه همه حس کردند باید برای جنگ در بوسنی کاری انجام داد، ناشی از توجهِ خبرنگارانی بود ــ گاهی به این پدیده میگفتند «تأثیرِ سی. ان. ان» ــ که تصاویرِ شهرِ محاصرهشده سارایوو را به مدتِ بیش از سه سال هر شب به اتاقهای صدها میلیون تن از مردمِ دنیا آوردند. این نمونهها روشنگرِ تأثیرِ قطعیِ عکسهاست که تعیین میکنند کدام فاجعهها و بحرانها توجهِ ما را جلب میکند، چه چیزهایی برایمان اهمیت دارد و در نهایت ارزیابیِ ما از این درگیریها چیست.
انگاره دوم ــ که شاید نقطه مقابلِ انگارهای به نظر بیاید، که پیشتر مطرح شد از این قرار است که در دنیایی اشباعشده، بهشدت اشباعشده از تصاویر، آن دسته از تصاویری که باید اهمیت پیدا کنند اثری کاهنده دارند: دل و جانِ ما تهی از احساس میشود. این تصاویر در نهایت تنها باعث میشوند کمتر بتوانیم احساس کنیم و عذابِ وجدان بگیریم.
در اولین مقاله از شش مقاله اولِ کتابِ درباره عکاسی (۱۹۷۷) ، استدلالم این بود که اگرچه حضورِ عکسها یک رویداد را قطعا واقعیتر از زمانی میکند که عکسی از آن مشاهده نشده باشد، تکرارِ این مشاهدات باعث میشود آن رویداد از واقعیت دورتر هم بشود. نوشته بودم عکسها همانطور که حسِ همدردی را برمیانگیزند، سببِ پژمرده شدن و فرونشستنِ این حس نیز میشوند. این مطلب درست است؟ در زمانِ نگارشِ آن مقاله فکر میکردم درست است. اما حالا چندان مطمئن نیستم. چه شواهدی وجود دارد که ثابت کند عکسها تأثیری کاهنده[ بر احساس ]دارند و فرهنگِ تماشاگریِ ما بارِ اخلاقیِ عکسهایی از صحنه قساوتها را خنثا میکند؟
این پرسش نگاهِ ما را معطوفِ اصلیترین رسانه خبری، یعنی تلویزیون، میکند. تصاویر به واسطه اینکه چطور به کار برده میشوند و کجا و در چه فواصلِ زمانی در معرضِ دید قرار میگیرند از نیرویشان کاسته میشود. تصاویری که در تلویزیون نشان داده میشوند بنا به تعریف، تصاویری هستند که دیر یا زود آدم را خسته میکنند. آنچه در ظاهر بیاعتنایی مینماید ریشه در بیثباتیِ توجهی دارد که تلویزیون با هزاران هزار تصویر برای برانگیختن و ارضا کردنش برنامهریزی شده. وفورِ تصاویر کاری میکند که توجهِ بیننده سطحی، متزلزل و کماعتنا به محتوا باشد. سیلانِ تصاویر نمیگذارد هیچیک از تصویرها برجسته شوند. تلویزیون در کل یعنی اینکه میشود کانال را عوض کرد و به تماشای یک شبکه دیگر نشست، عوض کردنِ کانالها و ناراضی بودن و کسل شدن از آنها امری عادی است. مصرفکنندگان مدام دلسرد میشوند. باید بارها و بارها احساسشان را تهییج کرد و هلشان داد تا موتورشان روشن بشود. اما تعمقِ بیشتر در مواجهه با محتوا به سطحِ شدیدتری از هوشیاری نیاز دارد ــ یعنی درست همان چیزی که با توقعاتِ موجود از تصاویری که رسانهها پخش میکنند تضعیف میشود و همین رسانهها با غربال کردنِ محتوا بیشترین نقش را در کشتنِ احساساتِ بیننده دارند.»سو
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
نظرات کاربران
معمولا ما بدون اینکه بدانیم تصاویر مصیبتها و فجایع را بدون فکر عمیق و تنها با افسوس و اندوهی سطحی نگاه میکنیم. به همین دلیل سانتاگ بی پرده نگاهی که ما به مصیبتهای دیگران را داریم واکاوی می کند و
سلام..متاسفانه نشر گمان در این یکسال اصلا حاضر به تخفیف کتب دیجیتالی خود نکرده اقدامی نکرده!! در این مورد خود طاقچه باید با ناشر گفتگو کند..
این کتاب تاثیر عکس بر درد و خشونت را نشان میدهد. کتاب جالبی است و ترجمهای روان دارد.
سلام خواندنش را برای این روزها خیلی مفید می دانم.روزهای سخت کرونایی
تنها معدودی از کتابهای نشر گمان هنگامی که اسم این نشر در طاقچه جستجو می شود نشان داده می شوند.
البته من فکر کردم این کتاب بیشتر در ارتباط با فلسفه ی همدردی هست اما متوجه شدم که بیشتر در باب واکنش ما به دردهای جامعه ی بشری، بالاخص جنگ و ویرانی های حاصل از آن و اخبار روزمره است
خیلی لذت بردم. توصیه می کنم خوندنش رو. درمورد تاثیر عکس ها و کلا صنعت عکاسی در جنگها و سختی ها رو با تحلیل های زیبا و مقداری فلسفی از چند نمونه از مشهور ترین عکس های گرفته شده در
کتاب عالی، ترجمه درخشان. ممنون