دانلود و خرید کتاب بازی‌های مردانه آرمان امیری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بازی‌های مردانه اثر آرمان امیری

کتاب بازی‌های مردانه

معرفی کتاب بازی‌های مردانه

 کتاب بازی‌های مردانه نوشته آرمان امیری داستان پدر، پسر و وکیل است که در اطراف یک جنایت گردهم آمده‌اند. نقشه‌هایی که هریک در این بین انجام می‌دهند ترکیبی چندگانه است از مقاصد متفاوت و احساسات متناقضی از عشق و نفرت که به یکدیگر دارند. آرمان امیری روزنامه‌نگار سیاسی و اجتماعی و وبلاگ‌نویس است. به همین خاطر ردپای تاریخ معاصر ایران در رمان او نقش پررنگی دارد. در این داستان نقش آفرینان این تاریخ تماما مردانه به نظر می‌رسد، اما اگر جای خالی بین سطرها را با تصویر نیمه‌پنهان زنان پر نکنیم، راز جنایت هیچ‌گاه کشف نخواهد شد.

خواندن کتاب بازی‌های مردانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب بازی‌های مردانه

صبحِ پس از آن کودتا که داغ نفرینش برای همیشه بر زندگیِ همه زده شد، آفتاب از لای شاخ‌وبرگ درختان باغ عبور می‌کرد و از پشت شیشه‌های پنجره بر صورتش می‌تابید. این خاطره خیلی خوب در ذهنش مانده بود. ده سال بیشتر نداشت، اما برخلاف برادر بزرگ‌ترش خطر را خیلی خوب احساس کرده بود. اگر کودتای دوم هم شکست می‌خورد و اگر نقشه‌های دیوانه‌وار «خارجی» نقش‌برآب می‌شد، آن وقت مصدقی‌ها خیلی زود باغ مخفی‌گاه را پیدا می‌کردند و معلوم نبود چه بلایی سرِ آن‌ها بیاورند. این‌ها همه را از خلال مشاجرات روزهای قبل آقاجان شنیده بود با آن‌همه آدم‌های ناشناس که مخفیانه به باغ می‌آمدند و شبانه در سیاهی‌ها گم می‌شدند؛ و البته از خلال تمامی جنجال‌هایی که طی یک سال گذشته در خانه داشتند و آقاجان را به مرز جنون کشانده بودند.

باغ فشم فقط ییلاق خانوادگی نبود؛ مخفی‌گاه آقاجان شده بود از چهار ماه پیش که افشار طوس، رییس کله‌شق و یک‌دندهٔ شهربانی تهران، داشت ماجرای املاک آقاجان را پی‌گیری می‌کرد. افتاده بود لای پرونده‌های خاک‌خورده و پروندهٔ آقاجان را تا قبل از اشغال متفقین بیرون کشیده بود.

آن زمان آقاجان یک مباشر ساده بود برای املاک شاهنشاهی حوزهٔ سوادکوه. جوان بود و سواربراسب کهرش ده‌به‌ده می‌رفت. از گدوک سرازیر می‌شد تا چای‌باغ. از اتو و لاجیم راه می‌افتاد و کردآباد و زیراب و کلنیج‌کلا را دور می‌زد تا آلاشت و انن و چرات. محله‌به‌محله سرک می‌کشید تا زمین‌های مرغوب را نشان کند. به آبادی که می‌رسید از اسب پیاده نمی‌شد. همان بالا می‌نشست و با تعلیمی فرنگی‌اش روی چکمه‌ها آرام ضرب می‌گرفت تا اهالی جمع شوند. بعد دفتر و دستَکش را بیرون می‌کشید و جوری سرش را توی کاغذها فرو می‌کرد که انگار دارد حساب پروندهٔ آخرت اهالی را می‌رسد. مردها پیشش صف می‌کشیدند، زن‌ها عقب‌تر به دیوار تکیه می‌زدند و بچه‌ها دور اسبش می‌چرخیدند. پیرترها چپق چاق می‌کردند. میان‌سال‌ها با ترس‌ولرز منتظر دستور می‌ماندند و جوان‌ترها حسودی می‌کردند به اسب و سوارش. زن‌ها نگران خالی ماندن انبار در فصل سرما بودند و دخترک‌ها گونه‌های‌شان سرخ می‌شد از شرم رازهای مگویی که با دیدن آقاجان در هزارتوی قلب‌شان پنهان می‌کردند. این‌ها را خانم‌جان برایش تعریف کرده بود که آن زمان خودش یکی از همان دخترک‌ها بود.

نظرات کاربران

soode
۱۳۹۹/۰۹/۲۹

پر از فحش و کلمات دری وری

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۴ صفحه

حجم

۳۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۴ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
تومان