کتاب کشتی ساکورا
معرفی کتاب کشتی ساکورا
کشتی ساکورا رمانی نوشته کوبو آبه نویسنده سرشناس ژاپنی است. این اثر که در سال ۱۹۸۴ منتشر شده است درباره ترس مردی از پایان یافتن دنیا در جنگ سرد است.
درباره رمان کشتی ساکورا
مردی که خودش را موش کور خطاب میکند از ترس پایان یافتن دنیا در جنگ سرد، خودش را در یک معدن متروکه مخفی کرده است و با ساختن بلیطهایی به دنبال افراد خاصی میگردد تا از آخرالزمان نجاتشان دهد. او قصد دارد افراد را به کشتی نجاتی که همان معدن متروک است، ببرد و آنها را از نابودی نجات دهد. یک روز که موش کور برای پیدا کردن مسافران کشتیاش به شهر رفته با یک حشرهفروش آشنا میشود که حشرهای خاص دارد. او در عوض حشره، به حشرهفروش بلیط میدهد و با او رفاقت میکند اما مرد و زنی بازارگرمکن بلیطها را میدزدند و ماجراهای دیگری به دنبال این دزدی پیش میآید.
کوبو آبه نویسندهای است که بیشتر داستانهای آخرالزمانی مینویسد و درباره سرگشتگی و از خودبیگانگی ادمها حرف می زند. او در کشتی ساکورا هم به ترس بشر از نیستی و سرگردانی اشاره کرده است.
خواندن کتاب کشتی ساکورا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمان و داستان به ویژه دوست داران داستانهای آخرالزمانی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب کشتی ساکورا
جایی آن وسطها یک غرفهٔ نمایش حشرات وجود داشت. به نظر میرسید غرفهدار بیشتر متوجه بچهمدرسهایهاییست که در تعطیلات برای تکالیفشان حشره جمع میکنند. البته در تابلوی حشراتش از نمونههای معمولی مثل پروانه یا سوسک غولپیکر خبری نبود. فقط چندین ظرفِ کوچک (تقریباً به اندازهٔ پاکت سیگار) روی پیشخوان غرفه قرار داشت. ظرفها از طلقِ پلاستیکی شفافی ساخته شده بودند و خالی به نظر میآمدند. روی برچسبی از جنسِ فویل آلومینیومی، عبارت یوپکاچیا تایپ شده بود. زیرش هم نام ژاپنیاش نوشته شده بود: تاکیموشی، حشرهٔ ساعتی.
ظرفها خالی به نظر میآمدند زیرا محتویاتشان بسیار ساده بود: چیزی شبیه به یکی از آن حشرات ناشناس و مشمئزکنندهای که معمولاً در زبالهها میبینید. خود فروشنده هم با عینکِ تهاستکانی و کلهٔ قناس شخصیتِ جذابی به نظر نمیآمد. ظاهرِ لجبازی داشت و خوشبختانه سرش گرمِ مشتری بود. یک زن و مرد جوان و متشخص، همزمان با شنیدنِ صحبتهای فروشنده مشغولِ مشاهدهٔ ظروف بودند. آنها دربارهٔ یوپکاچیا با نام مستعارِ جذابِ حشرهٔ ساعتی صحبت میکردند، من هم از روی کنجکاوی گوش میدادم.
متوجه شدم به زبان اپیکامیک (زبان اهالی جزیرهٔ اپیکام، زیستگاهِ حشره) یوپکاچیا یعنی ساعت. این حشرهٔ یکونیمسانتیمتری گونهای بود از دستهٔ قاببالان، با بدنی زبر و سیاه و خطوط عمودی و قهوهایرنگ. تنها ویژگیاش هم این بود که پا نداشت. در واقع پاهایش به دلیل بینیازی از جستوجوی غذا به مرور زمان تحلیل رفته بود. حشره در یک رژیم غذایی عجیب، از مدفوع خودش تغذیه میکرد. ایدهٔ تغذیهٔ یک موجود از مدفوع خودش، مثل تولید آتش از خاکستر مسخره به نظر میرسید. گویا سوختوسازِ بهشدت کندِ حشره زمان زیادی را برای عملکرد باکتریال و جایگزینی مواد مغذی فراهم میکرد. یوپکاچیا با تکیه به شکم خود را به کمک شاخکهای بلند و محکمش در جهت پادساعتگرد میچرخاند و همزمان با دفع، تغذیه هم میکرد. در نتیجه همیشه نیمدایرهٔ کاملی از مدفوع وجود داشت. این پروسه از صبح تا غروب ادامه پیدا میکرد، سپس تا صبح روز بعد متوقف میشد. از آنجا که سرِ حشره همیشه بهسمت خورشید قرار داشت میگفتند عملکردش مانند ساعت است.
اهالی جزیره تا مدتها از پذیرفتنِ ساعت مکانیکی خودداری میکردند؛ هم بهدلیل چرخش ساعتگرد عقربهها، و هم بهدلیل مشکوکبودنشان به چیزِ دستسازی که گذر زمان را بدون درنظرگرفتنِ حرکت خورشید به واحدهای برابر تقسیم میکرد.
حجم
۲۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
به نظرم کتاب بیشتر از هرچیز درباره ی نجات و مفهوم اون در نگاه آدم های متفاوته که قطعا درک و پیشینه و نگاه های متفاوتی دارن. به سبک آبه، ناامیدی او از بشریت و پیشبینی تغییر قطعی آدمها در
ساکورا به معنای شکوفه های گیلاس به ژاپنی
فکر میکنم نویسنده کشتی ساکورا یه جورایی از کشتی نوح اقتباس گرفته کما اینکه کاراکتر اصلی این کتاب قصد داره تعداد محدودی آدمو از بلایای آخر الزمانی در این مکان حفظ کنه .. این کتاب به نسبت زن در ریگ روان
ترجمه واقعا عالیه مرحبا.خود کتاب هم با وجود اینکه داستان پردازی و اوج و فرود جذابی نداره ولی با توجه به موضوع و مفهوم داستان ارزش یک بار خوندن رو داره.