کتاب همیشه پای انگلیس در میان است
معرفی کتاب همیشه پای انگلیس در میان است
جک استراو نویسنده و سیاستمدار انگلیسی در کتاب همیشه پای انگلیس در میان است، سیر تاریخی روابط ایران و بریتانیا از شاهاسماعیل اول تا پسابرجام را بررسی کرده است.
درباره کتاب همیشه پای انگلیس در میان است
در ابتدای کتاب و در مقدمه استراو درباره اهمیت و موقعیت استراتژیک ایران صحبت کرده است و بر اهمیت تاریخی، تمدنی و پیوندش با اروپا و غرب و ذخایر نفتی عظیمش صحبت کرده است. ویژگی هایی که هر کشوری راب رای داشتن رابطه با ایران ترغیب میکند. پس از این توصیفات از رنجهای تاریخی ایرانیان سخن میگوید و از ضربههایی که کشور ما از تسلط بیگانگان خورده است.
استراو در طول دوران فعالیتش در این به عنوان وزیر امور خارجه بریتانیا به گفته خودش، مجذوب، مبهوت و متحیر کشورمان شده است و تلاش کرده تا ایران را بهتر بشناسد.
هدف استراو در این کتاب به گفته خودش فراهم آوردن تصاویری روشن از ایران و نقش بریتانیا در این کشور است. او در این کتاب روابط ایران و انگلیس را از زمان صفویه تا حال حاضر بررسی کرده است.خواندن کتاب همیشه پای انگلیس در میان است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب تصویر جالبی از برداشتهای یک سیاستمدار انگلیسی درباره ایران به ما می دهد، خواندن آن را به همه علاقهمندان به کتابهای تاریخی و سیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره جک استراو
جک ویتاکر استراو سوم اوت ۱۹۴۶ در اسکس انگلستان به دنیا آمد. او بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۵ میلادی نمایندهٔ بلکبرن در پارلمان بریتانیا بود. استراو سیزده سال در کابینهٔ حزب کارگر نقشی مهم ایفا کرد. در طی این مدت در دولت تونی بلر و سپس گوردون براون فعالیت داشت و در دو پست از چهار منصب مهم دولتی در بریتانیا، یعنی وزیر کشور و وزیر خارجه خدمترسانی کرد. بعد از انقلاب اسلامی، او نخستین مقام رسمی دولت بریتانیا بود که به ایران سفر میکند. جک استراو را در غرب با لقب «جک تهرانی» میشناسند!
استراو سال ۱۹۶۸ با آنتیا وستون ازدواج کرد، ازدواجی که فرجامش جدایی در سال ۱۹۷۷ بود. یک سال بعد، او با آلیس پرکینز ازدواج کرد و این دو همچنان در کنار هم زندگی میکنند. استراو اکنون صاحب دو فرزند است.
بخشی از کتاب همیشه پای انگلیس درمیان است.
روایت ملی بریتانیا، بهطرزی قدرتمند با فتوحات گره خورده است. شکستها (که تعدادشان زیاد هم بوده است) محو شده (بهطور مثال، جنگهای استقلال آمریکا) یا به شکلی به پیروزیِ ارادهٔ ملی (رورکز دریفت و دانکرک) تبدیل شدهاند. اما روایت ملی ایران متفاوت است. روایتی است بیشتر پیرامون شکست و تحقیر به دست بیگانگان (بهخصوص بریتانیا) که بهخوبی متناسب است با حس عمیق مظلومیت که در بطن تشیع قرار دارد.
معاهدهٔ پاریس که بسیجیان یزد بهخوبی آن را در خاطر داشتند، سال ۱۸۵۷ میلادی با میانجیگری ناپلئون سوم، بین ایران و بریتانیا منعقد شد. این سومین تلاش ایرانیها در طی کمتر از بیست سال برای بازپسگیری شهر مهم غرب افغانستان، هرات، بود. که طبق معمول، منجر به عقبنشینی و شکستی تلخ برای ایرانیان شد، حالآنکه، تمام چیزی که ایرانیها به دنبالش بودند بازپسگیری چیزی بود که به آنها تعلق داشت.
هرات و ناحیهٔ پیرامون آن، پربار و تأمینکنندهٔ منطقه بود. شهری که از منظر جغرافیایی، قومی و مذهبی با استان خراسان در شمال شرق ایران پیوند خورده بود. همچنین در مسیر اصلی تجاری چین و هند از طریق ایران به غرب و شمال قرار گرفته بود و پیوندی تنگاتنگ با شهر مقدس ایرانیها، مشهد (در فاصلهٔ ۳۷۰ کیلومتری) داشت. در دو قرن ابتدایی سلسلهٔ صفویان، هرات کاملاً در دست ایران بود. اکثر ساکنان شهر فارسی صحبت میکردند.
چنانکه مشاهده کردیم، تقریباً در ابتدای قرن هجدهم میلادی، اقتدار صفویان تضعیف شد و درنتیجه، کنترل هرات به دست افغانها افتاد.
در سال ۱۷۹۸ میلادی، زمان شاه، حاکم وقت افغانستان، تهدید کرد که بهسمت شرق لشکرکشی میکند تا به سرزمینهای پنجاب (در پاکستان و هند امروزی) دست یابد. فرماندار وقت هند، لرد ولزلی ۵۰، نمایندهٔ اجرایی کمپانی هند شرقی در بوشهر را به تهران فرستاد تا شاه جدید قاجار «فتحعلی شاه» را ترغیب کند به هرات، در مرز غربی افغانستان حمله کند. وقتی مدتی بعد، بهنظر رسید که ناپلئون احتمال دارد از طریق ایران، به هند حمله کند، ولزلی، همان افسر جوان و توانا، جان مالکوم ۵۱، را با همراهانی پرتعداد به تهران فرستاد تا ایرانیها را ترغیب به حمله به افغانها کند – با وعدهٔ «تأمین کلیهٔ ابزارآلات جنگی» برای ایرانیها، درصورتیکه افغانها یا فرانسویها به آنها هجوم آورند. در سال ۱۸۰۱ میلادی، مالکوم در مذاکره برای انعقاد دو معاهده با ایرانیان به توفیق رسید: یکی تجاری و دیگری سیاسی.
از منظر ایران، دلمشغولی بزرگتر دربارهٔ تمامیت ارضی خود، نه فرانسه، که روسیه بود. همسایهٔ شمالی پهناور و قدرتمند ایران که طرحهایی توسعهطلبانه بر روی قسمتهایی از امپراطوری ایران در قفقاز جنوبی داشت – گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و داغستان. زمانی که روابط دیپلماتیک رسمی بریتانیا با ایران در دورهٔ معاصر در سال ۱۸۰۰ شکل گرفت، ایرانیان، ما بریتانیاییها را با روسها مقایسه میکردند، روسهایی که ازنظرشان متجاوزانی بیرحم بودند. آنها احساس میکردند بریتانیاییها زیرک، دوراندیش و محتاط هستند، هرچند با توجه به مقیاس نیروی دریایی و قدرت نظامی بریتانیا، نگرانیهایی هم داشتند.
حجم
۹۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۹۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
نظرات کاربران
﷽ ایران کشوری پهناور، پرجمعیت و با تاریخ طولانیست؛ هرگز نمی توان صرفا یک کتاب را مبنای شناخت آن قرار داد. این کتاب بیشتر از آنکه ایران را به ایرانیان بشناساند، راهی برای شناخت نگاهیست که عده ای از خارجی ها به
مردم کشور من کتاب بخونید حتی روزی یک خط
هیچ وقت کتابی رو که یه بیگانه راجع به کشورتون نوشته مرجع عقاید و اندیشه هاتون قرار ندید. ولی خب کتاب جالبیه...
لعنت بر انگلیس دشمن ملت ها
جلد خیلی خیلی زشتی داره
بسیار.اموزنده