کتاب رؤیای بربادرفته
معرفی کتاب رؤیای بربادرفته
رویای بربادرفته نوشته عباس سلیمان نژاد کتابی در زمینه تاریخ معاصر ایران است که به زندگی خصوصی محمدرضا پهلوی میپردازد.
محمدرضا پهلوی که در شهریور ۱۳۲۰ هجری شمسی به سلطنت رسید، دومین شاه خاندان پهلوی بود. دورهٔ سلطنت او با نوساناتی همراه بود و با اینکه محمدرضا در دورهٔ سلطنت ۱۶ سالهٔ پدرش رشد یافت و ولیعهد او به حساب میآمد،ا نتوانست از طریق عرف معمول جانشین پدر شود. بلکه خروج اجباری رضاخان از ایران، محمدرضا پهلوی را به سلطنت رساند.
اگرچه در دورهٔ دوازده سالهٔ ابتدای حکومت محمدرضا، کشور دچار بحرانهای شدیدی بود، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سلطنت محمدرضا را استحکام بخشید.
حمایت آمریکا و نظام سرمایهداری غرب از شاه، بلندپروازی سیاسی او را موجب گردید. شاه، شعار رسیدن به تمدن بزرگ را مطرح کرد و در راستای آن، خود را «ژاندارم منطقه» نامید. دنیای غرب نیز در تبلیغات خود به یاری شاه آمد و او را بسیار قدرتمندتر از وضع موجود جلوه داد.
زندگی خصوصی شاه که پشتوانهی زندگی سیاسی وی بود، مسائلی را بههمراه داشت که بهتدریج بر تداوم حیات سلطنت وی تأثیر نهاد.
درباره کتاب رویای بربادرفته
آنچه در این کتاب میخوانید توصیفی از برخی جنبههای خصوصی زندگی شاه است که از زبان خود او و با تکیه بر منابع و اسناد موثق نوشته شده است.
خواندن کتاب رویای بربادرفته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ معاصر به ویژه دوستداران ناگفتهها و اسرار زندگی شخصیتهای اثرگذار
بخشی از کتاب رویای بربادرفته
من و فوزیه با آنکه روابط سردی داشتیم، سعی میکردیم همدیگر را تحمل کنیم، اما پس از مدتی فوزیه سر ناسازگاری گذاشت و صحبت طلاق را پیش کشید. من بعدها از طریق مادرم به همهٔ ماجرا واقف شدم، اما دیگر کار از کار گذشته بود.
سالها پیش، وقتی که من هنوز ولیعهد بودم، همراه همسرم و چند تن از دوستان به پیست اسکی آبعلی رفتیم. پرون با شخص ورزشکاری به نام تقی امامی آشنا شده بود و او را به ما معرفی کرد. من از امامی خیلی خوشم آمد و این گونه شد که او به دربار راه یافت و از سوی من به سمَت آجودان فوزیه منصوب شد.
او جوانی دوستداشتنی و خوشسیما بود، اما غافل از این بود که اشرف شیفته و شیدای او شده است. اشرف که تازه از شوهر اولش طلاق گرفته بود، به تقی امامی پیشنهاد ازدواج داد، ولی امامی پیشنهاد خواهرم را رد کرد. اشرف به عنوان یک شاهزاده قادر به تحمل این تحقیر نبود. بنابراین کینهٔ او را به دل گرفت. از طرف دیگر اشرف دل خوشی از فوزیه نداشت، از این رو، اشرف و پرون دست به دست یکدیگر، توطئهای را برای آزار فوزیه و انتقام از امامی طراحی کردند. این توطئه در دو مرحله اجرا شد؛ در ابتدا پرون نزد فوزیه رفته و گفته بود: «موضوعی است که من از بیان آن شرم دارم.»
ـ آیا به من مربوط میشود؟
ـ چطور بگویم، به شما که نه ولی به اعلیحضرت مربوط است.
فوزیه مضطرب شده و با بیتابی پرسیده بود: «بگو چه شده؟»
ـ شوهر شما به شما خیانت کرده و با دختری به نام دیوسالار رابطه دارد، من حتی آدرس منزل آن دختر و ساعت ملاقاتشان را میدانم.
فوزیه با شرمساری پرسیده بود: «حالا چطور شده این موضوع را به من خبر دادی؟» پرون که سعی میکرده خود را بسیار ناراحت جلوه دهد، پاسخ داده بود:
«من تاکنون زنی به پاکدامنی شما ندیدهام و این را به شما بگویم اگر به من اطمینان ندارید، میتوانم شما را به آنجا ببرم تا به یقین برسید.»
حجم
۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه