کتاب آن زن که در طوفان میدوید
معرفی کتاب آن زن که در طوفان میدوید
آن زن که در طوفان میدوید رمانی براساس واقعیتهای تاریخ معاصر ایران نوشته سیمین وهابزاده است. وهابزاده در این کتاب، داستان مقاومت دخترکی رها شده را در برابر اتفاقات و حوادث ناگوار تاریخی تا بالیدن و بزرگشدنش و به کمال رسیدنش تعریف کرده است.
خلاصه کتاب زنی که در طوفان می دوید
دو دختر روستازاده مشهدی که مادرشان مرده است میروند تا با خالهشان زندگی کنند، سکینه دختر بزرگتر و زهرا دختری ۵ ساله. اما خاله مریم که شوهری بدعنق دارد هر زو به خاطر نگهداری از نونخورهای اضافی سرزنش میشود و ناچار زهرای کوچک را به دست زنی بی اولاد و وسواسی میسپارد. زن برخلاف تصور خاله، بیرحم و سنگدل است و داستان زهرا و مشکلات پیدرپیاش از همینجا شروع میشود.
خواندن کتاب آن زن که در طوفان می دوید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای تاریخی بر اساس واقعیت را به خواندن این داستان تاثیرگذار دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب آن زن که در طوفان می دوید
چشمهای زهرا اتاق را دور زد. تکه فرش پارهای نصف اتاق را پوشانده بود. بار تشک کاه بود. این را از ذرههای پراکندهٔ کاه در اطراف تشک فهمید. دیوارهای اتاق دودزده و سیاه بود و سخت دلگیر. دوباره دستش را گذاشت روی گلویش. هنوز هم مثل ماهیهای سیاهِ توی حوض احساس خفگی میکرد. هر چه فکر کرد یادش نیامد از کی با صدای بلند گریه نکرده. آه چرا! یادش آمد. از آن وقتی که زن ریزچشم بازویش را گرفت و به زور از سکینه و خاله مریم جدایش کرد، خیسی اشک را روی گونههایش حس کرد. نشست لبهٔ تشک و زانوهایش را بغل گرفت. صدای ویشویش گریهاش را که شنید احساس کرد سبک شده است.
وقتی اختر در هرکاره را برداشت بوی سیب توی اتاق پیچید. محمودآقا که تازه وارد شده بود مثل همیشه با شور و نشاط گفت: «عجب بویی! آبگوشتی که زهرا میپزه از یه فرسخی بوش معلومه!» دخترک یاد گرفته بود توی آبگوشت یک سیب سرخ بیندازد تا آبگوشت عطر و طعم سیب بگیرد. صدای طلعت خانم مثل رعد توی اتاق پیچید.
- کی میخوای بزرگ بشی؟ مرد باید سرشو بندازه پایین غذاشو بخوره. به خیر و شرش هم کار نداشته باشه.
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه