
کتاب آرمان عزیز
معرفی کتاب آرمان عزیز
کتاب آرمان عزیز نوشتهٔ مجید محمدولی است. انتشارات روایت ۲۷ بعثت این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب آرمان عزیز
کتاب آرمان عزیز روایتی مستند از زندگی و شهادت آرمان علیوردی، طلبه بسیجی متولد سال ۱۳۸۰ در تهران است. آرمان علیوردی که در مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی تحصیل میکرد و عضو بسیج یگان امام رضا (ع) سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بود، در جریان ناآرامیهای آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان تهران به طرز فجیعی به شهادت رسید. این کتاب حاصل مصاحبههای تخصصی و فنی نویسنده با خانواده، نزدیکان، دوستان، همرزمان و همدرسیهای شهید علیوردی است و به صورت صددرصد مستند و بدون هیچگونه تخیل به رشته تحریر درآمده است. نویسنده با گردآوری و پیادهسازی دقیق این مصاحبهها، تلاش کرده است تا تصویری واقعی و جامع از زندگی شهید علیوردی از کودکی تا لحظه شهادت ارائه دهد. خوانندگان با مطالعهی این اثر، شاهد سیر تکامل شخصیت انسانی آرمان علیوردی خواهند بود و چگونگی تبدیل شدن او به «آرمان عزیز» را از نزدیک لمس خواهند کرد. این کتاب نه تنها به بازگویی وقایع زندگی و شهادت این شهید میپردازد، بلکه به بررسی ابعاد شخصیتی، ارزشها و آرمانهای او نیز میپردازد و تلاش میکند تا یاد و خاطرهی او را گرامی بدارد.
خواندن کتاب آرمان عزیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعه کتاب «آرمان عزیز» به تمامی کسانی که به شناخت شهدای مدافع امنیت و درک ابعاد شخصیتی و زندگی آنان علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود. این اثر، با روایتی مستند و مبتنی بر گفتوگو با نزدیکان شهید، میتواند تصویری واقعی و تأثیرگذار از زندگی یک جوان مؤمن و بسیجی که در راه دفاع از امنیت کشور به شهادت رسیده است، ارائه دهد. همچنین، کسانی که به دنبال درک فضای حاکم بر ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ و سرنوشت قربانیان این حوادث هستند، ممکن است در این کتاب، زوایای جدیدی از این وقایع را مشاهده کنند. علاوه بر این، خانوادهها، دوستان و همرزمان شهدای مدافع امنیت و بهویژه شهید آرمان علیوردی، میتوانند با مطالعهی این اثر، یاد و خاطرهی عزیزشان را زنده نگه دارند و با ابعاد مختلف زندگی او بیشتر آشنا شوند. در نهایت، هر فردی که به دنبال مطالعهی یک زندگینامهی مستند و تأثیرگذار از یک شهید جوان است و میخواهد با سیر تکامل شخصیتی او آشنا شود، از مطالعه این کتاب بهرهمند خواهد شد.
بخشی از کتاب آرمان عزیز
«حدود نیم ساعت بعد، مأموریت اعزام به بلوک ۳B به گردان ما محول شد. گویا اغتشاشگران به منزل پدر نیما نکیسا که علیه آشوبگران مطالبی را بیان کرده بود، هجوم برده بودند. به آنجا که رســیدیم، جمعیتی کمتر از صد نفر حاضر بودند. موتورها را بین بلوکها پارک کردیم و پیاده شــدیم. بهدلیل تعداد کم آشــوبگران، فرماندهان، درگیری با آنها را صالح ندانســتند. فرمانده یگان از نیروهای اطلاعات همراه گردان خواســت برای شناســایی لیدرها بروند. خبر نداشتیم این عده، قسمت بیرونی کوه یخ آشوبگران بود که ام میدیدیم. بهدلیل وجود پستی و بلندی در اطراف آن محل و نقاط کور، بخش زیادی از این کوه یخ دیده نمیشد. حدود پانصد نفر که همان اغتشاشگران جادۀ سلامت بودند، پس از متواریشــدن، در این منطقه و نقاط کور تجمع کرده بودند. آرمان هم با نیروهای اطلاعات برای شناســایی رفته بود. در همین هنگام، از بالای یکی از ساختمانها انواع و اقسام اجســام سخت، مانند بلوکهای سیمانی، آجر، سنگ، نبشیهای آهنی و نارنجکهای دستساز بر سر نیروهای گردان باریدن گرفت. آنقدر وزن اجسام پرتشده از پشتبام سنگین بود و شدت داشت که وقتی به زمین اصابت میکرد، بخشی از زمین بتونی را میکند . همزمان، سیل فحش و ناســزا نیز از همان پشتبام، بهسوی ما سرازیر شد. انسجام گردان از هم پاشید. هرکس برای پناه گرفتن، بهسویی میرفت. از نیروهای اطلاعات خبر رسید که گروهی بالغ بر پانصد نفر، پشت بلوکهایی هســتند که این صد نفر در جلوی آن قرار گرفتهاند. بیشــتر آنها هم مســلح به سالح ســرد، نارنجک دستساز و کوکتلمولوتف هستند و قصد حمله به نیروهــا را دارند.»
حجم
۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
نظرات کاربران
عالیه♥♥