کتاب ص خ و ر

کتاب ص خ و ر، نامی است که امید کوره‌چی برای کتابش انتخاب کرده است. این کتاب را انتشارات کتابستان معرفت، منتشر کرده است. 

درباره‌ی کتاب ص خ و ر

اگر می‌توانستید که جلوی آینه بایستید  و با افرادی که در حال حاضر پیشتان نیستد، ارتباط برقرار کنید، آیا حاضر بود دست به چنین کاری بزنید؟ 

فردی که رو به روی آینه ایستاده است، نام کسی را صدا می‌زند و می‌خواهد که با او به گفتگو بنشیند. در حقیقت از او کمک می‌خواهد. گویی که فرد توی آینه، تنها و آخرین امید او برای کمک است. 

امید کوره‌چی، کتابش ص خ و ر را با چنین حال و هوایی آغاز کرده است. 

کتاب ص خ و ر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر داستان‌های ایرانی را دوست دارید، اگر دوست دارید داستان‌هایی با فضایی غیرعادی و عجیب بخوانید، از کتاب ص خ و ر غافل نشوید.  

جملاتی از ص خ و ر

«چی توی دستته؟ چی رو داری این‌طور توی مشتت فشار می‌دی؟» 

حرفی برای گفتن نبود که می‌دانستم اگر اشتباهم را بفهمد برای همیشه خواهد رفت، نه... نمی‌خواستم او را از دست بدهم، فقط سر پایین انداختم و به مشتم خیره شدم، از هراسم بود یا عشق، نمی‌دانم اما بدنم لرزید و بعد آهسته زیرلب گفتم:

«اشتباه کردم... کمکم کن!»

نه راه پس داشتم و نه راه پیش؛ شده بودم کسی که وقت سیلاب، گیر افتاده روی تنه خشکیده درختی وسط رودخانه؛ بی‌پناه، ترسان و در انتظار یک شگفتی که نجاتش دهد و من باز مشتم را محکم‌تر فشردم که خون از بین انگشتانم بیرون زد و...

«بهم بگو چی شده!»

به‌آرامی سر بلند کردم که نگاهم غرق شد در چشم‌های عمیق مرجل. بله... فقط او می‌توانست مرا از این مهلکه نجات دهد، و بعد مشتم را آهسته باز کردم. مرجل از درون آیینه نگاه تیز کرد به دست خون آلود منِ بیرون آیینه و تا چشمش به شیء کف دستم افتاد، به یک‌باره چهره گلگونش رنگ باخت و درجا سفید شد، و بعد همان طور که سرش را به انکار تکان می‌داد، میان آیینه عقب عقب رفت گویی محال‌ترین چیز دنیا را دیده.