کتاب ۷ جن

کتاب الکترونیکی «۷ جن» نوشتهٔ امید کوره‌چی اثری است که نشر میرانا آن را منتشر کرده است. این کتاب در ژانر داستانی و فانتزی-ماورایی قرار می‌گیرد و با روایتی پرکشش، به دنیای اجنه، فرشتگان و انسان‌ها می‌پردازد. نویسنده با بهره‌گیری از عناصر اسطوره‌ای و باورهای کهن، داستانی پرماجرا و پرتعلیق را خلق کرده است که در آن مرز میان واقعیت و خیال به‌طرز هنرمندانه‌ای درهم می‌آمیزد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ۷ جن

در «۷ جن» امید کوره‌چی، با روایتی داستانی و فانتزی، جهانی را به تصویر کشیده است که در آن انسان‌ها، اجنه و فرشتگان درگیر نبردی دیرینه و پررمزوراز هستند. این کتاب در قالب رمان نوشته شده و ساختاری چندلایه دارد؛ روایت از زاویهٔ دید اول‌شخص پیش می‌رود و خواننده را به دل ماجراهای پرخطر و رازآلود می‌برد. فضای داستان، آمیزه‌ای از واقعیت‌های روزمره و عناصر فراطبیعی است؛ شخصیت‌ها درگیر نیروهایی هستند که از مرزهای عادی زندگی فراتر می‌روند. نویسنده با الهام از باورهای اسطوره‌ای و عرفانی ایرانی، جهانی خلق کرده که در آن قدرت، عشق، خیانت و جستجوی حقیقت در هم تنیده‌اند. «۷ جن» نه‌تنها به ماجراهای بیرونی شخصیت‌ها می‌پردازد، بلکه کشمکش‌های درونی و دغدغه‌های فلسفی آن‌ها را نیز به تصویر می‌کشد. این اثر، با فضاسازی خاص و شخصیت‌پردازی منحصربه‌فرد، تجربه‌ای متفاوت از داستان‌نویسی معاصر فارسی ارائه می‌دهد.

خلاصه داستان ۷ جن

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «۷ جن» با روایت اول‌شخص آغاز می‌شود؛ راوی انسانی است که درگیر نبردی با دیوی سرسخت در دل دریا شده و با کمک فرشته‌ای به نام «نهاییل» از مهلکه می‌گریزد. رابطهٔ میان راوی و نهاییل، فرشته‌ای که بارها جانش را برای او به خطر انداخته، محور اصلی بخش‌های ابتدایی داستان است. راوی در کشاکش میان میل به قدرت و وفاداری به نهاییل، وسوسه می‌شود تا برای یادگیری اسرار جادویی و تسخیر اجنه، نزد مرتاضی مرموز برود. مرتاض، شخصیتی تاریک و قدرتمند است که با تسخیر دو وزیر از اجنه، در پی متحدکردن طوایف جن و به‌دست‌آوردن قدرتی بی‌رقیب است. در ادامه، راوی وارد گورستانی می‌شود که مرتاض در آن ساکن است و با او پیمانی می‌بندد تا اسرار جادو و تسخیر را بیاموزد. در این مسیر، راوی با شخصیت‌هایی چون «میططرون» و «هنثاکیج» روبه‌رو می‌شود؛ اجنه‌ای که هرکدام نقشی کلیدی در نقشه‌های مرتاض دارند. داستان با ورود زنی به نام «میرانا» پیچیده‌تر می‌شود؛ زنی که نیرویی خاص و رازآلود در وجودش نهفته است و حضورش تعادل میان نیروهای خیر و شر را به چالش می‌کشد. راوی که ابتدا مأموریت دارد میرانا را نزد مرتاض ببرد، به‌تدریج دچار کشمکش‌های عاطفی و اخلاقی می‌شود و میان عشق، قدرت و مسئولیت انسانی‌اش سرگردان می‌ماند. در بستر این ماجراها، داستان به مفاهیمی چون ماهیت قدرت، سرنوشت، عشق و هویت انسانی می‌پردازد و با ترکیب عناصر اسطوره‌ای، عرفانی و واقع‌گرایانه، روایتی پرتعلیق و چندلایه خلق می‌کند.

چرا باید کتاب ۷ جن را بخوانیم؟

«۷ جن» اثری است که با تلفیق اسطوره، عرفان و فانتزی، تجربه‌ای متفاوت از داستان‌نویسی فارسی ارائه می‌دهد. این کتاب با فضاسازی منحصربه‌فرد و شخصیت‌هایی چندوجهی، خواننده را به دل نبردی میان نیروهای خیر و شر می‌برد و پرسش‌هایی دربارهٔ قدرت، سرنوشت و معنای انسان‌بودن پیش می‌کشد. روایت پرکشش و ماجراهای غیرمنتظره، مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌کند و فرصتی برای مواجهه با لایه‌های پنهان باورها و اسطوره‌های ایرانی فراهم می‌آورد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی، اسطوره‌ای و ماورایی مناسب است. کسانی که به روایت‌های پررمزوراز، کشمکش‌های فلسفی و روان‌شناختی، و همچنین داستان‌هایی با عناصر عرفانی و جادویی علاقه دارند، از خواندن «۷ جن» لذت خواهند برد. همچنین مخاطبانی که به دنبال تجربه‌ای متفاوت از ادبیات معاصر فارسی هستند، می‌توانند این اثر را انتخاب کنند.

بخشی از کتاب ۷ جن

«دریا ناآرام‌تر از آن بود که فکرش را می‌کردم، تا کمر ایستاده بودم میان آب، و طوفان چنان امواج خروشان را به صورتم می‌کوبید که هر لحظه تمرکزم بیشتر به هم می‌ریخت و از توانم در مبارزه کاسته می‌شد. حدود یک ساعتی می‌شد درگیر نبرد با دیوی بودم که سرسختانه مقاومت می‌کرد و رام نمی‌شد، که به یک‌باره دیو گرداگرد حصار محافظ من چرخید و دیواره‌ای از آتش اطرافم را فراگرفت، اما چون میان آب ایستاده بودم حرارتی به من نرسید گرچه وقت زیادی باقی نمانده بود، اگر شب فرامی‌رسید قدرت دیو چند برابر می‌شد، تمام عزمم را جزم کردم تا ذکر آخر را بگویم و کار را یکسره کنم، که ناگهان موجی مهیب به تنم برخورد و تعادل خود را از دست دادم و یک آن پایم از حصار بیرون رفت و دیو هم که انگار منتظر چنین فرصتی بود نعره‌ای کشید و بدن دودگونهٔ خود را جمع کرد و مثل برق آمد سمت من که ناگاه صاعقه‌ای از آسمان به تنش اصابت کرد و تمام بدنش چون دود از هم پاشید و نابود شد. نفس راحتی کشیدم و خود را از کف دریا جمع کردم. خوب می‌دانستم صاعقه‌ای در کار نیست و این نهاییل فرشته است که باز هم مثل دفعات قبل خود را برای حفاظت از من به خطر انداخته و شمشیر نورانی‌اش را همچون صاعقه چنان بر سر دیو بدسیرت کوبیده که تمام تنش بی‌هیچ زخم یا جراحتی به طور کامل دود شد و به هوا رفت. لباس‌هایم خیس‌ِخیس بود و شوری آب، دهانم را پر کرده بود، کشان کشان از میان دریا بیرون آمدم و قدم بر شن‌های ساحل گذاشتم که چشمم به صورت کشیده و پر از نور نهاییل افتاد. تاج پادشاهی همانند خورشید بر سرش می‌درخشید و ردای بلند و سفیدش در وزش باد، موج برمی‌داشت که نهاییل چهره در هم کشید و با ناراحتی گفت: هیچ معلومه می‌خوای چکار کنی!»