کتاب کا۳۰یا
معرفی کتاب کا۳۰یا
کتاب کا۳۰یا بهقلم امید کوره چی را انتشارات میرانا منتشر کرده است. این کتاب شرح ماجرای زنی به اسم میراناست که باید برای نجات کسی به دل کوههای لرستان بزند و با دیوها بجنگد.
درباره کتاب کا۳۰یا
ماجرای پنجمین جلد از مجموعهٔ هفتجن شرح داستان زنی است که برای نجات کسی راهی کوههای لرستان میشود. اما هیچچیز آسان نیست و او باید با دیوها مواجه شده و از سد آنها بگذرد. آیا موفق خواهد شد. نویسنده بهخوبی توانسته با تکیه بر آیات و روایات دست به خلق داستانی فانتزی با مضامین دینی بزند و این بار هم مخاطب را در چالشهای قهرمان داستان درگیر کند. داستانی با سبکی و نگرشی بومی به ژانر تخیلی و فانتزی که مخاطبان خود را شگفتزده خواهد کرد.
خواندن کتاب کا۳۰یا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانها تخیلی با مضامین دینی و معنوی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره امید کوره چی
امید کوره چی، نویسنده و شاعر ایرانی در سال ۱۳۶۱ در تهران متولد شد و در رشتۀ علوم قرآنی و حدیث تحصیل کرد. آثار متعددی از این نویسندۀ خلاق منتشر شده است. از میان آثار او، علاوه بر مجموعۀ ۷ جن، میتوان به «مهمیرا»، «عشق در برابر عشق»، «اپرای مردگان»، «ماتروشکا»، مجموعۀ کمیک استریپ و مجموعه داستان کوتاه زندگی اشاره کرد. او همچنین ۲۳ مجموعه شعر و چند نمایشنامه هم به رشتۀ تحریر درآورده است. امید کورهچی جوایز ادبی زیادی هم دریافت کرده است؛ او رتبۀ نخست رمان در کشور در جشنواره ملی گام اول برای «رمان مهمیرا» را دریافت کرد، همچنین «عشق در برابر عشق» برگزیدۀ رمان در کشور در جشنواره ملی هنرمندان شد و رمانش «ماتروشکا» در جشنوارۀ بینالمللی لیراو رتبۀ دوم را به دست آورد.
بخشی از کتاب کا۳۰یا
« وعدهٔ دیلمای پیر این بود؛
اگر پیش از مقارنه مقهر مریخ خویشتن را به دریاچهٔ سیاه در کوهستان تاریک برسانی ... آنگاه تو را نشانی از یافتن «او» خواهد بود. و سفر من آغاز شد.
الیگودرز،ززوماهرو و روستای مرگسر
تمام مسیر پانصدوچهل کیلومتری را بیوقفه از تهران راندم تا آنکه شب به روستای مرگسر رسیدم جایی که عجیب سنگین و سنگار بود. صبح علىالطلوع پانزده قرص نان و قدری کشک خشک خریدم و در کوله گذاشتم و بعد از مختصات ۳۳ درجه عرض جغرافیایی و ۵۵ درجهٔ طول جغرافیایی به سمت جنوبغربی راه افتادم، مسیری که نه مالرو بود و نه حتی کورهراه و من پای پیاده با یک قطبنما و نقشهای کهنه در دامنههای صعبالعبور زاگرس سرگردان شدم. مسیری پر از گردنههای مهیب و درههای عمیق که هر قدمش پرتگاه بود و سقوط ، اما سرعتم را بیشتر کردم تا قبل از مقارنه مقهر خود را به کوهستان تاریک برسانم. هفده روز طول کشید. هفده روز پیادهروی بیامان و شانزده شب بیخوابی از ترس هزار درنده و جانور .... بله هفده روز مرگسا از مسیر روستای مرگسر. مثل یک کابوس در من سپری شد تا بالأخره دامنههای سخت و سرگردان زاگرس تمام شد و سرانجام به ورودی کوهستان تاریک رسیدم. درست که این مسیر سخت و سرگردان و عبور از صخرهها و سنگهای تیز مرا بدجوری ضعیف و نیمهجان کرده بود اما عاقبت به همان جایی رسیدم که باید ... همان جایی که عشق انتظار مرا میکشید؛ کوهستان تاریک ... و من خیره به سنگهای فرسوده و بران به گذرگاهی نظاره میکردم که معلوم بود موجوداتی پلیدتر از جنهای قرقاش در آن سکونت دارند اما دیدار «او» چنان شوقی در قلبم میافروخت که غیر از رها شدن در نگاه او به چیز دیگری فکر نمیکردم که اگر عاشق باشی هیچ ترس و محاسبهای تو را به عقب نمیراند. به سوی گذرگاه کوهستان تاریک پیش رفتم و به شکاف باریکی رسیدم که بین دو صخرهٔ بلند ایجاد شده بود. شکافی که لبههای آن به چهرههای ژولیدهٔ دو مرد خیره به هم میمانست و سرتاسر شکاف هم پر از آثار طلسمی نحس و سنگین که به روی سنگها حک شده بود.»
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
نظرات کاربران
پنجمین کتاب از سری میرانا ♥️ اینقدر که این کتاب نفسگیر بود ... هر لحظه منتظر یه حرکت بودم که نویسنده ما رو قدم به قدم توی شهر های آسمانی گردوند که یه چیزی رو بهمون بفهمونه 👣 اینکه چقدر جهل باعث
جلد پنجم از مجموعه میرانا اینجا وارد یه دنیای خارج از زمین میشیم یه طبقه دیگه ای از دنیا و موجودات دیگه ای که باز نویسنده با شرح جزئیات از دنیای ماورا خواسته بهمون معرفی کنه گاهی میمونم واقعا نویسنده این
عالی وخیلی مشتاق خواندن آن هستم