کتاب سایهی تنهایی
معرفی کتاب سایهی تنهایی
کتاب سایهی تنهایی، نوشته ملیحه ضیایی فشمی، داستان روابط پیچیدهی انسانها و عشق و عاشقی و شکستن تمام آن بتهایی است که در ذهنمان از آدمها ساختیم. کتاب سایهی تنهایی را انتشارات نیکمهر با همکاری انتشارات آرنا به بازار عرضه کرده است.
دربارهی کتاب سایهی تنهایی
کتاب سایهی تنهایی، ماجراهای زندگی است. زندگی و اتفاقاتی که در پی هم با سرعتی دیوانهوار رخ میدهند تا ما را متوجه چیزهایی کنند. اتفاقاتی که میافتند تا بتهایی که در ذهنمان از آدمها ساختیم را بشکنند و توهمها و خیال خوشی که از آنان داریم را به واقعیت تبدیل کنند.
ملیحه ضیایی فشمی در کتاب سایهی تنهایی، داستان را با سقوط فردی از پلهها آغاز میکند. او را به بیمارستان میبرند و چون خانواده و دوستانش در ایران نیستند، باید برای بسیاری از کارها با شرکتی که آنجا مشغول است هماهنگ کنند. او در بیمارستان است و آزمایشهایش انجام میشوند و دورهی نقاهت را سپری میکند که کسی به ملاقاتش میآید. کسی که اصلا انتظار دیدنش را ندارد...
کتاب سایهی تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر به رمانهای عاشقانهی ایرانی علاقه دارید، کتاب سایهی تنهایی برایتان جذاب و خواندنی است.
جملاتی از کتاب سایهی تنهایی
گفتم: آقای دکتر چه کسی منو اینجا آورد؟
دکترگفت: یکی از دوستانم اتفاقی ناظر صحنه سقو ط بوده با اتومبیل خودش شما را به این جا آورد. ادامه داد: به خانواده تون اطلاع میدم که بیان، چون یک سری آزمایشات هست که باید انجام شود! تا مطمئن شویم که حادثه جدی بوده یا خیر؟
گفتم: باشه دکتر هر چه لازمه انجام بدین من در اختیارشما هستم. اماخانواده من در ایران نیستن و من تنها زندگی میکنم! صاحب شرکتم اگر موردی بود لطفا آنها را در جریان بگذارید.
دکتر گفت: بنابراین ممکنه چند روزی اینجا بستری باشی. گفتم: مهم نیست به اداره اطلاع میدم. خیلی بمن میرسیدند فکر میکنم که از طرف دوست دکترمعرفی شدم پارتی بازی هم بود؟ مهربانیها ادامه داشت تا آخرین روزی که گفتند ملاقاتی دارم!
گفتم: باشه اما کیه؟ دقایقی بعد مرد بلند قامت جوانی بسیار شیک و آراسته وارد اتاق شد سلام کرد؛ دست و پای خودم را گم کرده بودم! گفتم. اشتباه نیامدید آخه من منتظر کسی نبودم؟
گفت: من همان شخصی هستم که روز حادثه شما را به اینجا آوردم...
حجم
۱۱۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۱۱۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
نظرات کاربران
واقعا این رمان های دست دوم وضعیف چیه،فقط تصور وخیال الکی داره،دوستاره هم بخاطر همون یذره ذهنی که بکارگرفته شده،اخه چرا انقد داستان های بیخودی مینویسین،قلم،ذهن،وقت آدما خیلی ارزش دارن که واسه داستان های بی کیفیت حروم بشن،حیف حیف حیف
افتضاح
همه کتاب های رایگان بجز اشعار خیلی افتضاح ان😑 اصلا خوب نبود اصلا
واقعا کتاب بدی بود،خیلی خام،خیلی گسسته،با روایتی بسیار بد.
افتضاح
بدترین کتابی بود که خوندم اول که موضوع خوبی نداشت و عشق یهویی به برادر نامزدش و اون تصمیمات یهویی مسخره بود بعد قلم نویسنده که ناپخته نوشته شده بود تمامی صحنه ها رو به جای اینکه به تصویر بکشه
داستان جالب بود،ولی آخرش چی میشه؟ فصل دوم نداره؟ بقیش چی؟ در آخر اینکه داستان قشنگی بود،ولی پایانش معلوم نبود.
مزخرف بودآشعال
توصیف صحنه ها خوب بود ولی خیلی تکراری بود، از نظر نگارش و املا کمی مشکل داشت، داستان بسیار بسیار خیالی و توهمی و سبکی داشت
خیلی بد بود ماجراهاخیلی سریع اتفاق می افتادند و متن انسجام نداشت...